مگر شما نماینده استان نبودید؟ چرا از حق شهروندی فرزند استان که متعلق به بخشی از استان بود دفاع نکردید؟

فصلی نو- مسعود بویراحمدی


از همان روزی که چشمانش به آفتابِ اصیل دنا آشنا شد و ریشه هایش با بشار زلال وضوی عشق و مهر و خدمت گرفت؛ توانست با توکل بر خدایش و تکیه بر اراده اش در اوج جوانی رئیس سازمان برنامه بودجه استان شود و بعد یکی پس از دیگری پله های ترقی را طی کند تا با نام نیک و شناسنامه کهگیلویه بویراحمدی اش بر کوه دماوندِ تهران، زیر چشمِ زاگرسِ ایران، سایه بیندازد که کهگیلویه بویراحمد شاید وسعتش کوچک باشد اما نخبگانی دارد که عزت و اقتدار و توانایشان بر تمام ایران چون ابری بارانی خواهد بارید و از نعمتشان هر کویری را گلستان می کنند.
شاید آن روزها که دکتر تاجگردون به عنوان معاون اقتصادی سازمان برنامه و بودجه کشور بعد از دکتر ستاری فر گزینه ریاست سازمان قرار گرفت، اگر دست حمایت گری و زبان خوش و شیرین مصلحی وجود می داشت، میتوانست این فرزند دانا را بر کرسی که صلاحیت و شایستگی آن را می داشت، هدایتش کند؛ اما وقایع ناجوانمردانه و تخریبگر امروز، مانند همان سالها شکل گرفت تا تاجگردون، تنها در برابر آقای «برادران شرکاء »از رسیدن به کرسی ریاست سازمان باز بماند و در اوج شایستگی، به دلیل عدم حمایت نیروهای استانی در قدرت حذف شود.
اما این پایان راه نخبه هم استانی نبود؛ مرد اقتصاد دانی که سیاست را چون پیوستگی های پل بریم خوب می شناسد وارد عرصه سیاست شد و خود را در معرض انتخاب های ملت قرار داد؛ او که در سال ۸۶ به آغوش مردمش بازگشت، اگرچه در قلب آنان رای اول شد، اما سیاهی شب آرزوی مردمانش را با خود به خواب برد تا او همانند سالهای ریاست سازمان برنامه و بودجه کشور، در عین مشروعیت و صلاحیت باز از رسیدن به صدر، دور شود؛ اما این پایان شاهانامه مردِ مو جوگندمی سیاست جنوب ایران نبود، آمد و باز خود را در کنار مردمش دید و این بار نداهایی که فرزندشان را صدا می زدند آنقدر عظیم و باشکوه و مقتدر بودند، که حتی سیاهی شب هم در برابر اراده پرستوهای مهر و صلح و دوستی تسلیم شدند تا در بام نفت ایران، نام دکتر تاجگردون به عنوان نگینِ تاجِ وکالت ملت در بهارستان ظهور کند و بدرخشد!
بالاخره مرد خوش رو و لبخند به لب و دانای لر، جامه خدمت به تن کرد و آنقدر پول و بودجه و انگیزه به جای جای استان، خاصه گچساران و باشت تزریق کرد که بعد از سالها لبخند بر لبان خشکیده پیرمرد باباکلانی و اشک شوق بر چشمانِ کم سوی مادر لیشتری و شوق زندگی در نفس های گرم مرد قشقایی نشین خوش قلب، نشاند تا ماحصل حضور دکتر تاجگردون در مجلس و ریاست بر کرسی کمیسیون برنامه و بودجه کشور، تغییرات مثبت در استان به ویژه گچساران و باشت باشد.
وقتی به سیل افتتاحیه ها، بهره برداری ها، کلنگ زنی های که در حوزه انتخابیه دکتر تاجگردون می اندازیم، آنقدر طول خدماتش گسترده است که شاید بتوان به عنوان نمونه به زیرگذر درون شهری گچساران اشاره کرد که کاری را که پیشینیان در کلام و بر روی کاغذ هم نمیتوانستند اجرا کنند، مرد دانا و قدرتمند و پاک دست لر که فرزند همین دیار بود، توانست بدون شعار، اما با لبخند و جدیت و اراده در عمل به اجرا و بهره برداری کامل برساند.
که چهار خطه کردن جاده ترانزیتی محور باشت-گچساران-بهبهان تا پل خیراباد، اجرای بافت فرسوده گچساران، تخصیص قیر رایگان برای شهرداری های استان، احداث زمین های چند منظوره ورزشی در حوزه انتخابیه از محل اعتبارات نفت، اجرای طرح هادی در روستاها، برطرف کردن مشکل آب رسانی در روستا، گاز رسانی روستاها،طرح های بزرگ آبرسانی به اراضی دشت امامزاده جعفر،دشت خان احمد،باشت و دشت لیشتر و ده ها خدمت مانا و ماندگاریست که از غلامِ مردم در تاریخ به یادگار گذاشته شده است و البته این مردم نیز قدر شناسِ خدماتِ فرزند اصیل و شریف خود نیز هستند.
اما آقایان؛ حسینی، هدایت خواه و خورشیدی!
شماهای که امروز مدعی پاک دستی در کشور و استان هستید و امروز به عنوان پرچم دار مبارزه با فساد خود را قاضی و دادستان و دادگاه این روزگار ناپایدار می دانید؛ نیک می دانید اگر به گذشته شما رجوع کنیم و موضع گیری ها شما در مورد مبارزه با مفاسدی که در کشور وجود داشته را بررسی کنیم، شما هیچ کارنامه درخشان و قابل اتکایی از خود در نگاه مردم ندارید؟
امروز بهترین زمان برای ارائه گزارش از عملکرد و رفتارهای به ظاهر خالصانه شماست که آیا رفتارهای این روزهای شما برای رضای خدا بوده است یا برای تامین منافع سیاسی و بر اساس تسویه حساب های حزبی ریل گذاری شده است؟
شماهای که امروز بر دکتر تاجگردونی که از سد شورای محترم نگهبان گذر کرده است، همان شورایی که نگهبانِ قانون اساسی و میراث خمینی کبیر است، حمله می کنید و از فرو کردن دشنه حسادت و خنجر تنفر به قلب این فرزند محبوب استان و جنوب ایران، لحظه ای درنگ نمی کنید که حتی در زمان قبل و حین انتخابات علیه این مردِ آرام اما پر شور و شعور سند سازی می کردید و همه آن کاغذ های کاهی و باطله را را به ان شورای محترم ارسال می کردید تا با ناجوانمردی تمام عرصه رقابت را از رقیبی اصیل، قدرتمند و متخصص و شایسته خالی کنید اما دستانِ امانت دار و چشمان تیزبینِ شورای نگهبان بر کاهی بودن این سند های دست ساز مهر باطل و بر سلامت و شرافت و نجابت و پاک دستی غلامِ نجیبِ مردم مهر تایید زدند تا رای مردم به تاجگردون رای به صحت سلامتی مردی باشد که از آتش خشم شما با لبخند عبور کرد و عزیزِ استان و ایران شد.

اما شهوت قدرت طلبی شما فروکش نکرد تا شماها باز هم دست از تنفر ها و حسادت هایتان بر ندارید و چون نتوانسته بودید در میدان رقابت با فرمانده قدرتمند، مبارزه کنید تصمیم بر آن گرفتید تا در یک عمل ناجوانمردانه همه آن داستان های گذشته را مجددا راجع به اعتبار نامه ایشان در مجلس شورای اسلامی وارد کنید تا استان را برای بار سوم وارد حاشیه و نسبت به فردی که در ۸ سال گذشته نشان داده است منشا خیر و برکت برای استان بوده است، سنگ اندازی نموده و اقدام به حذف ایشون از کمیسیون برنامه بودجه و سپس از حضور در مجلس کنید؛ اما باز شورای محترم نگهبان با چشمان تیز بین و دستانِ پاک امانت دارش، تمام این دسیسه ها را نقش بر اب کرد تا مشخص شود تاجی که بر سر غلام این مردم است، حاصل مشروعیت رای مردمیست!
اما آقایان حسینی و هدایت خواه و خورشیدی!
امروز شما باید به افکار عمومی پاسخ دهید چرا مبارزه شما با فساد از مرز های استان فراتر نمی رود و از خود زنی فرزندان استان خارج نمی شود؟
چرا شما در هیچ دادگاه فساد ملی چون فساد آقای طبری موضع گیری نمی کنید؟
چرا در مورد فساد اسد بیگی در هفت تپه خوزستان صدای از جسم بی تاب شما که گویی وکیل این مردمید شنیده نمی شود؟
چرا در فساد گروه آریا که بزرگترین فساد تاریخ در دولت همفکر و همراه و هم راز شما بود هیچ واکنشی از خودتان نشان ندادید؟
چرا تیغِ تیزِ ناجوانمردانه-یتان را بر تنِ رنجور و نجیب فرزندان این استان می خراشید؟
ایا از ذبح کردن توانایی فرزندان این استان فارغ از رنگ بندی های سیاسی، لذت می برید؟.بردار کشی تا کی؟
چه میراثی و چه هدیه ای و چه شیرینی در پی برادر کشی به شما وعده داده اند، که حا​ضر شده اید تاج استان را بشکنید و بر سر خود کلاه انگلیسی یا حنای هندی یا کت زمستانی بنشانید؟
شما باید به این مردم پاسخ دهید و فرصت های که مردم در روزگاری که نعمت و فراوانی در دوره وکالت شما در کشور وجود داشت را اکنون برشمارید و بگوئید حاصل حضور شما در قدرت کشور چه دستاوردی تاکنون برای استان داشته است؟ که به زودی در این باب روشنگری خواهد شد!
و اما روی دیگر سخن ما با نمایندگان جدید استان، آقایان دکتر روشنفکر و حاج آقا موحد است:
شما در این بزنگاه تاریخی در کجای این شطرنج قدرت حضور داشتید؟
در موضوعی که ذهن کل کشور و استان را به خود درگیر کرده بود؛ شما چه کارنامه ای از خود بر جای گذاشته اید؟آیا خود اهرم فشاری بر ایجاد این حذف غیراخلاقی بودید؟
آقایان روشنفکر و موحد!
شما در گام اول به عنوان وکیل شهرستان های حوزه انتخابیه خود و در گام دوم به عنوان نمایندگان استان و سپس در گام سوم به عنوان صدای ملت تعریف می شوید، حال پاسخ دهید چرا در برابر ظلمی که بر فرزند استان به ناحق روا شد، سکوت کردید و هیچ واکنشی از خود نشان ندادید؟
چرا هیچ اقدام مثبتی از سوی خود انجام ندادید؟ آیا قدرت اینچنین چرب و مست است که حاضر شده اید از شهد ِشکستن غرور تاجگردون بنوشید تا کام صاحبان قدرت غیر لر را شیرین کنید؟
آقای روشنفکر؛ شما تازه کارِ مجلس که به شفافیت آرا اعتقاد دارید چرا شفاف نمیگوید که آیا مخالف تاجگردون بوده اید و از حذف ایشان لذت میبرید یا خیر؟ چرا با مردم شفاف و صادق نیستید؟
چرا به تاجگردون شفاف نمی گوئید: «جمع کن بساطت را؟»!
مگر شما نماینده استان نبودید؟ چرا از حق شهروندی فرزند استان که متعلق به بخشی از استان بود دفاع نکردید؟
این سکوت و خاموشی مطلق شماها چه پیغامی برای جامعه دارد؟
آیا غیر از این است که حتی اگر نگوییم در نیتتان، بلکه شما ها در رفتارتان دوست داشتید که تاجگردون حذف شود و در غیاب این مرد تنومند و بزرگ، میدان دار انتصابات استان شوید و در حوزه انتخابیه یتان بی رقیب گردید!
تاریخ گواهی خواهد داد که شما در پی حذف تاجگردون نبودید بلکه شما در پی حذف حقوقِ مردم شریف گچساران و باشت، جوانان بویراحمدی، دهدشتی، بهمئی، چرام و لنده و دنا و مارگونی و قشقایی بودید؟
شما با این مردمی که تاجگردون را نگین نام و رای خود کرده اند مشکل دارید ولاغیر!
شما باید به افکار عمومی پاسخ دهید که چرا در قبال این موضوع که یک موضوع استانی و حیاتی بوده است و در حقیقت پاک دستی فرزندان نیک سرشت و خوش فطرت و امانت داری استان را نشانه رفته بود؛ سکوت پیشه کردید؟!
که البته سکوت شما در حقیقت همراهی با کسانی بود که با اعتقاد بر شرافت، توانایی و شایستگی فرزندانِ نخبه استان، در پی حذف آنانند.
ولی زمستان میگذرد و روسیاهی آن به زغال می ماند و اگر تا دیروز تاجگردون رقیبی متخصص و توانمند و دانا و مردمی برای آقایان حسینی، هدایت خواه، خورشیدی، موحد و روشنفکر بود از فردا تاجگردون علاوه بر همه آنچه که نوشته شد، رقیبی پاک دست و نجیب برای شما و تاریخ در کنار مردمش که به وسعت ایران است، خواهد بود.

مسعود بویراحمدی