یادداشتی از دکتر علی مندنی پور-« نا آموخته های ما »

 

فصلی نو-علی مندنی پور

اینکه:

فرودگاه یاسوج در مکان مناسبی ساخته شده یا نشده، در زمان وقوع فاجعه سقوط هواپیمای رادار این فرودگاه کار می کرده یا نمی کرده و از چه زمان از کار افتاده بوده ، دستگاههای کمک ناوبری از مدّتها پیش خراب بوده و دستگاه elt هم شارژ نشده بوده؟

اینکه ،
چرا سهمِ این فرودگاه در این موقعیّت سخت کوهستانی، در دامنه ی رشته کوه هایی با ۴۰ قلّه ی بیش از ۴۰۰۰ متری،فقط همین هواپیمایِ ملخی با بیش از ۲۵ سال سن بوده ؟

اینکه،
ملخیِ ساقط شده، جغد شوم دیر آشنایِ مردم این دیار! در گذشته نیز بدفعات بد خبر بوده ، نقص فنّی داشته یا خطای انسانی عامل اصلی این حادثه بوده است،و چرا سیستمelt ردیابی اش از کار افتاده بوده ، چگونه است که هر چه کهنه و از کار افتاده است ، سر از این استان در می آورد؟

اینکه ،
وضعیّت بد هوا چه نقشی در وقوعِ این فاجعه داشته است؟

اینکه،
هواپیمایی آسمان آبونمان سرویس رهگیری ماهواره ای elt را پرداخت نکرده و تقصیر را به گردن ناوگان هوایی فرسوده کشور انداختن و
بساط حساب کشی های سیاسی را پهن کردن ، آنگونه که داریم میبینیم و می شنویم!

اینکه،

قصور و تقصیر واهمالِ مدیران و مسئولان و نمایندگان مردم بی دفاع از بالا تا پائین در گذِر زمان تا به امروز چه نقشی در وقوع این فاجعه دردناک داشته اند؟

اینکه،

چرا از درس های تلخ گذشته، عبرت نمی گیریم و همه به دنبال انجام حرکت های نمایشی هستیم،
و بی برنامه به دور خود می چرخیم، و انگشت اتّهام را به سوی این و آن و به ویژه خُرده پاها دراز میکنیم!
همه و همه جای بحث و بررسی بسیار دارد، که می بایستی در نخستین فرصت از جانب دستگاه قضایی ،خاصه دادستان در جایگاه قانونی وظیفه دارِ دفاع از حقوق عمومی در قالب ِ قانون و مقرّرات به آنها پرداخته و نتیجه به اطلّاع مردم رسانده شود.

از یاد نبریم ، نه فقط یک عامل، که زنجیره ای از عوامل: انسانی ، فنّی، جوّی و… توجیه گر وقوعِ چنین حوادثی دهشتناک اند.

با همه این احوال ،وقتی از سرِ احساس درد و در جایگاه شهروندی دردمند، در مقام مقایسه با عمکرد گذشته مان بر می آئیم، به خود نهیب میدهیم ، در بر همان پاشنه می چرخد!
واقعیّت تلخی که جا دارد، شهامت پذیرش اش را داشته باشیم!
تا کی،کجا و چگونه نقطه پایانی خواهیم گذاشت ، بر این همه ندانم کاری های پُر خطر ،وقت گیر و پُر هزینه؟

بدون شرح ، داوری این مهّم را پس از مطالعه دل نوشته زیر، در ۱۶ سال پیش به شما وا می گذارم.

✅آقای وزیر،پاسخگوی افکار عمومی باشید!

« آقای وزیر، من فقط دست فرزندم را از شما می خواهم…»
این تیتر نقل قولی است، از مطبوعات و از زبان یک مادرِ عزادار فاجعه ی دلخراشِ سقوط هواپیمای توپولوف ۵۴ در نزدیکی شهر خرّم آباد (منطقه سفیدکوه) خطاب به وزیر(وقت) راه و ترابری!

دیدن عکس ها و صحنه های تکان دهنده از وضعیّت بازماندگان این فاجعه ملّی در آن شرایط سرد و سخت کوهستانی و به دنبال آن شنیدن سخنانِ جناب آقای مظاهری ریاست(وقت) سازمان هواپیمایی کشوری و معاون وزیر، مرا بر آن داشت تا به نویسنده ی متن کوتاه امّا گویای نوشته ای در روزنامه وزینِ بنیان تحت عنوان :

« یک عکس و هزار حکایت» بگویم !

 

برادر، من هم با تو هم عقیده و هم دردم و یقین دارم، با توّجه به نبضِ افکار عمومی، تمامی یک ملّت با تو ، در این قضاوت شریک و هم دردند و به زبان ساده‌تر ، جانا سخن از زبان همه درد مندان این سرزمین می گویی!

از زبان دلِ آنانی که سالیان سال با چنین ندانم کاری هایی روبرو گشته ، زخم خورده، درد
کشیده اند ، اما دَم بر نیاورده اند!
چه بگویم شاید در میان آن جماعت دَم که نه ، بلکه فریاد هم برآورده اند ،امّا رَه به جایی نبرده و گوش شنوایی را به خود ندیده اند !

برادر دردمندم باور بفرمایید، با پیشینه و تجربه تلخی که از
« مدیریّتِ رانتی » حقّ بجانب، غیر پاسخگو، قوم گرا و حامی پرور، در این دیار داریم، چشم مان آب نمی خورد ، که مقّصر واقعی در ایجاد چنین حوادثی همچون دنیایِ پایبند به قاعده و قانون در زیرِ آسمان خدا در زمان مقتضی ، شناسایی، به مردم معرّفی و احیاناً اگر رای بزرگان قوم بر آن قرار گیرد، به کیفر سهل انگاری ها، بی مبالاتی ها و ضعف آشکار و بی چون چرای مدیریتی شان برسند!!

درست بعد از ظهر روز وقوع این فاجعه جان خراش ،بنا به موقعیّت حرفه ای و از سرِ علاقه شخصی به یک نظر سنجی در این زمینه دست یازیدم، و در پاسخ به یکی از سئوالات مبنی بر :
« پیش بینی شما از نتیجه نهایی و کارشناسی شده این فاجعه چیست؟»
در جمع بندی پایانی جواب اکثریّت قریب به اتّفاق کسانی که مورد پرسش قرار گرفته بودند ،را چنین یافتم :
« تقصیر این یکی هم آخر عاقبتِ کار به گردنِ خلبان و کادر پروازی انداخته میشود!!»

و روز شنبه٢٧/ ١١ /•٨
با کمال تاسّف اگر چه ،طرح چنین ادّعایی از جانب پاره ای از مسئولان همیشه طلبکار و خود محور جامعه ما مسبوق به سابقه بوده و قابل پیش‌بینی،
اما باز هم به همان نتیجه قضاوت افکار عمومی نزدیک شدم. و در حالی که هنوز بر خلاف ادّعای پاره ای از منابع خبری با همه تلاش و کوشش شبانه روزی به عمل آمده، توسط عوامل دلسوز مردمی و نیروهاینظامی توفیق کشف جعبه سیاه هواپیمای ساقط‌شده ،حاصل نگردیده، معهذا از قولِ ریاست(وقت) سازمان هواپیمایی کشوری چنین می‌خوانیم:
« هر چند سه عاملِ انسانی، جوّی و فنّی در بروزِ سوانح هوایی دخالت دارند، اما بیش از ۷۰ درصد مربوط به عوامل انسانی است.»!!
چنانچه از اوضاع و احوال و قرائن موجود برمی‌آید جناب معاون وزیر تا این زمان ۷۰ درصد رمز معمّا را گشوده اند، بقیه اش هم بعد از پیدا شدن جعبه سیاه جفت و جور می فرمایندو می ماند تا حادثه بعدی!! و ……

البّته با عنایت به متن مصاحبه ایشان که:

« هرگونه سوء مدیریّت» در سازمان متبوع را به صراحت ردّ کرده و مدّعی است که :
« سازمان( هواپیمایی کشوری)
در انجام وظیفه خود هیچ‌ کوتاهی و قصوری نکرده است »
بی انصافی است ، ۳۰ درصد بقیّه را نیز به حساب های ایشان منظور ننموده و در نتیجه سر جمع و به صورت کاملاً منطقی عوامل انسانی یا روشن‌تر بگوییم، کادر پرواز هواپیمای ساقط شده را مقّصر این فاجعه قلمداد ننماییم ؟ چرا که نه ؟

مگر میشود، در این فضای مه آلود انگشتِ اتّهام به سمتِ زندگان نشانه برود ؟ چرا آنهایی را که قادر به دفاع از خود نیستند، در جایگاه متّهم قرار ندهیم؟
مگر قرار نیست، که با تدوین، تنظیم و اجرای سناریوهای اینچنین، که از قضا تبّحری هم در گذرِ ایّام در پیاده کردن آنها پیدا کرده‌ایم ، نقشِ ضعفِ مدیریّت ، کمبود امکانات ،
تجهیزات ،اهمال ، کم کاری و… ،

مسئولان” ظاهر صلاح”، به راحتی نادیده گرفته شود ؟
آیا از گذشته دور تا به امروز به این روش عمل نکرده ایم؟
راستی بر این فرهنگ مظلوم چه رفته است، که عناصر مثبت و
سازنده اش یک به یک، قالب تهی کرده و جای شان را به انکار واقعیّات و عناصر منفی و بازدارنده می‌دهند؟

گویی، حنای اخلاق نیز رنگ باخته!!
تا آنجا که، زندگان برای فرار از بار مسئولیّت و تبرّی جستن از اعمال نکوهیده و مذّمت بار شان انگشت اتّهام به سوی مردگان نشانه رفته و می روند !
انگار، دروغ بستن به اهلِ قبور هم جایش را باز کرده و در فرهنگِ پنداری و گفتاری و کرداری آدم ها در حال جا افتادن و نهادینه شدن است !! .

جناب معاون وزیر، بنا به نوشته نویسنده آن سخنِ کوتاه :

“ّتصوراستعفایِ یک وزیر به دلیل سقوط هواپیما در ایران از اتّفاقاتِ غیر ممکن است.»
باور بفرمایید، اگرجای شما بودم و در جایگاه معاونت وزارتی از وزارتخانه‌های دولتِ اصلاحات، برای حفظ حرمت و دفاع از شعار های زیبای جامعه مدنی هم که شده و با هدف نشان دادنِ نقش و
آثار ارزشمند و زیبای واژه «پاسخگویی » و یا بهتر بگوئیم احترامِ به افکار عمومی، ضمن پذیرشِ کاملِ مسئولیّت قانونی این حادثه جانسوز و پرداخت هزینه های آن ،استعفایم را به محضر مردم شریف تقدیم،و از این غیر ممکن برای نخستین بار ممکن ساخته؛ و عملاً درسی ماندگار و عبرت آموز به مسئولانی می‌دادم، که در شعارِ “پاسخگویی به مردم”، پیشگام اند، امّا در میدانِ عمل ،همچنانکه دیده می‌شود کُمیت شان لَنگ است؛ و گوش مبارکشان بدهکار این حرف ها نیست !

آخر مگر معنای وزیر ، مدیر و مسئول در دولتِ پاسخگو، غیر از این است ؟

کمترین چیزی که جامعه از شماو امثالِ شما، انتظار داشته و دارد، همین است.
پس بیائید، برای یکبار هم که شده ،درس های زیبای دنیای پیرامون خویش را در آنچه به احترام به افکار عمومی مربوط میشوند،گوش داده و بکار بندیم.

چه،احترام به افکار عمومی و دفاع از حقوق قانونی مردم، اصلاحاتی و غیر اصلاحاتی نمی شناسد!

آنچه از ما بیادگار می ماند، نه این جامه و جایگاه های دستوری و رسمی ، که داوری نهایی مردم است.
میزها می آیند و می روند ، امّا خاطره و آثارِ عملی خدمت به مردم مانا و پا برجاست .

 

لینک کوتاه خبر:

https://faslejonoob.ir/?p=6140

ارسال دیدگاه


نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

تصویر روز: