یادداشت سردبیر- استانداری کلانتری در کهگیلویه و بویراحمد یادآور کوری که عصا کش کور دیگر شد

فصلی نو - توضیح اینکه اصطلاح کوری که عصاکش کور دیگر شد نشان از محرومیت دو استان ایلام و کهگیلویه و بویراحمد است .

فصلی نو – احسان عزیزی – سردبیر

شبی که اعلام شد حسین کلانتری با مصوبه هیت دولتِ شیخ حسن روحانی، به ردای استانداری کهگیلویه و بویراحمد، مُلبس شد و فضای مجازی پر شد از سوابق و زمان و مکان مسئولیت های گذشته ایشان، علیرغم اینکه، این رزومه، رشد سربازی به سرداری ایشان را در مسیری طبیعی و نه آلوده به رانت نشان می داد یادم هست که در همان مواقع در فضای مجازی عده ای با استناد به سوابق دور و نزدیک ایشان، حضور ایشان را، برای ما مصداق عینی کوری دیدن که می خواهد عصا کش کور دیگری شود. آنها عده قویا معتقد بودند که اساسا کسی که شروع مسئولیت ها و مدیریت هایش و به تبع آن شکل گیری شخصیت مدیریتش، راه آورد زیست در یک محیط محروم و توسعه نیافته باشد قطعا نمی توان معجزه ای از توسعه یا حتی تغیری هر چند کوچک در نگرش و رفتارهای سازمانی مملو از اشتباه ما ایجاد کند.
همان شب نوشتند و ما هم خواندیم که ای کاش برای ماهای رنجیده و مچاله شده از محرومیت و عقب ماندگی، می شد از فرانسه یا سوئد استاندار انتخاب کرد.
نوشتند کاش می شد از کره جنوبی یا همین هنک کنگ استاندار وارد کنیم. یا حداقل ای کاش استانداری از جنس اصفهان و تبریز و تهران داشته باشیم نه فردی از جنس ایلام و مهران و دهلران که بوی توسعه نیافتگی و محرومیت به جا مانده از مدیریت های قرون وسطایی در هر شاخصی، گوی سبقت را کهگیلویه و بویراحمد ربوده است. همان عده نوشتند به پیر و پیغمر همیشه این اقیانوس بوده است که در دامنش کوسه پروارنده نه جوی آبِ باغِ مش رجب.
در همان ایام بارها به استناد سوابق مدیریتی ایشان، فضای رشد شخصیت مدیریتی حسین کلانتری را، اساسا فاقد پتانسیل ها و زیرساخت های لازم برای آموزش و تربیت مدیری دانستند که بتواند یک تحول اساسی را، راهبری کند. و همان جمع از دوستان، اینچنین مدل فکری و مدیریتی ها را، چه در حسین کلانتری جمع شده باشند یا در هر امر و زید دیگری حلول یابد، مدیریت ایشان را، آبستن تصمیمات غلط و ناقصی خواهد کرد که حرکت برای اختراع مجدد چرخ رفتن هزاران راه رفته، از او دور از ذهن نیست. در برابر این عده، کسانی دیگر قضاوت زود هنگام را افت می دیدن و منتقدین را به خویشتن داری توصیه نمودند.
اما با گذشت زمان هر چه صندلی استانداری استان کهگیلویه و بویراحمد بیشتر به قالب بدن حسین کلانتری شبیه تر می شود، کورِ عصا کشِ کور بودن ایشان برای ما، هم بیشتر هویدا شد.
تا کنون برجسته ترین وجه از مدیریت حسین کلانتری که ایشان از خود به نمایش گذاشته است اصرار و تکرار بی ربط و با ربط در هر جلسه ای مبنی بر تلاشش و تصمیمش برای تضمین سلامت انتخابات و صیانت از آراء مردم بوده است. گویی تمام مشکلات استان ریشه در انتخابات داشته و یا احیانا در ادوار گذشته تمام انتخابات های استان مخدوش و زیر سوال بوده که اکنون وظیفه ذاتی ایشان برای برگزاری یک انتخابات سالم و شفاف اینچنین تحفه هندیست که او احساس می کند با منت باید به استان هدیه نماید. متاسفانه از بخت کج استان ما، حسین کلانتری به حدی از مسیر دور بوده که یا سازکارهای قانونی که در بطن خود سلامت انتخابات ها را تضمین می کند را نمی داند و یا حرف و برنامه ای دیگر برای شنیدن در چنته خود ندارد که اینچنین به تکرار مسائل حساسیت زا به عنوان یک مُسکِن برای جامعه سیاست زده ما می پردازد.
سنجش چند ماهه تصمیمات حسین کلانتری از روزی که به استان آمده، بیش از آن که بوی تدبیر و اتفاق خاصی بدهد، بیشتر طعم غلبه احساسات و مشورت های جهت دار و غیر خیرخواهی را با خود دارد. تیم حسین کلانتری و در راس آنها روبط عمومی پرحاشیه ایشان، در جدیدترین تصمیم، از حضور رسانه های محلی در جلسات استانداری جلوگیری و تنها به حضور رسانه ها و خبرگزاری های رسمی بسنده کرده اند تا استانداری حسین کلانتری باغ شود که هر بار از آن بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد.
اینکه رسانه های محلی که عمدتا هم دارای مجوز رسمی فعالیت بوده، چه آسیب و کسر شانی برای استاندار و تیمش می باشد که اینچنین کمر به حذفشان از حضور در جلسات گرفته اند و یا اینکه خبرگزاری های رسمی به دلیل ماهیت و ماموریت های خود تا چه اندازه می توانند جایگزین مناسبی برای رسانه های محلی باشند محل نظر و بررسی این نوشتار نمی باشد. اما در این بین چیزی که باید مورد توجه قرار بگیرد اینست که تصمیم ناشیانه ای که برای حسین کلانتری اخذ شده و تسلیم شدن ایشان در برابر این مشورت های جهت دار برخی از اطرافیان برای قطع تردد رسانه های محلی به ساختمان استانداری تا چه اندازه ادله ای محکمه پسندی است برای اثبات رای و نظر منتقدینی که ایشان را کورِ عصا کش کورِ دیگری می پنداشتند. اتفاقا جِدال کلانتری و بلند شدن ایشان از دنده چپ در برابر رسانه های محلی نشان داد که استانداری کلانتری کوریست که از قضا لال هم می باشد که از بخت کج عصاکش کور دیگری(کهگیلویه و بویراحمد) شده است.
البته تمام این نقدها و مرثیه های بالا که در وزن کم رسانه های محلی برای استاندار و تیمش خوانده شد تنها یک روی سکه اند، و روی دیگر این سکه، نقش منفعلانه و یا مصلحت جویانیه رسانه های محلی در برخورد با تحولات استان و دو شدن از کارکردهای نظارتی خود است.

شاید اگر روزی که علی محمد احمدی استاندار اسبق به سی سخت رفت و برای حل مشکل گاوداران این شهر خواستار استقرار فوری یک نمایندگی و دفتری از اداره کل امور عشایر در این شهر می شد ما اهالی رسانه بجای پوزخندهای شیطنت امیز و سکوت مصلحت جویانه بر انتصابات و نسخه های چیپ وزارت کشور برای استان خرده می گرفتیم و دودمان این انتصابات را بر باد می دادیم شاید شیخ حسن قصه سرانجاممان را به حسین کلانتری ها ختم نمی کرد.

لینک کوتاه خبر:

https://faslejonoob.ir/?p=10059

ارسال دیدگاه


نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

تصویر روز: