فصلی نو – به قلم ابوالحسن حسینی نیک ملا ابوالفتح رضوانی از طایفه با امیرشیخی (بامیشخی) یکی از طوایف ایل باشت بابوئی استان کهگیلویه و بویراحمد در سال۱۲۹۱ در روستای دمیه شهرستان باشت متولد شد و در سال۱۳۸۴ در سن ۹۳ سالگی درگذشت و در شهرستان گچساران به خاک سپرده شد. آقای رضوانی انسانی اخلاق […]

فصلی نو –

به قلم ابوالحسن حسینی نیک

ملا ابوالفتح رضوانی از طایفه با امیرشیخی (بامیشخی) یکی از طوایف ایل باشت بابوئی استان کهگیلویه و بویراحمد در سال۱۲۹۱ در روستای دمیه شهرستان باشت متولد شد و در سال۱۳۸۴ در سن ۹۳ سالگی درگذشت و در شهرستان گچساران به خاک سپرده شد.

آقای رضوانی انسانی اخلاق مدار، مردم­دار، شاهنامه خوانی بنام، طبیب محلی حاذق و سیاستمداری باهوش به طوریکه قبل از انقلاب در معادلات سیاسی منطقه خصوصا نهضت ملی شدن نفت نقش قابل توجهی داشت.

البته در مقاله­ای تحت عنوان “جراحی حیرت­ آور جمجمه در استان کهگیلویه و بویراحمد” به نبوغ پزشکی زنده یاد ملا ابوالفتح رضوانی قبلا پرداخته شد اما این فرهیخته علاوه بر بعد پزشکی به لحاظ اخلاقی، حماسی و سیاسی دارای خلاقیت و توانایی منحصر به فردی به گونه­ ای که زبان زد عام و خاص در منطقه است و به همین منظور این نگارنده در نظر دارد به صورت جداگانه به تجزیه و تحلیل ابعاد شخصیتی وی بپردازد.

الف) اخلاقی

زنده یاد ملا ابوالفتح رضوانی همیشه انیس و مونس قرآن و به نوعی ارتباط معنوی خوبی با دعا و نهج البلاغه داشتند. در روزگاری که فقر و تنگدستی بر مردم منطقه چیره و به اوج خود رسیده بود و هر کسی برای نجات جان خانواده خود از فرط گرسنگی؛ ناچارا رو به غارت و غارتگری آورده بودند به گونه­ ای که دزدی در جامعه آن روز این دیار یک ارزش محسوب می­شد. اما ایشان با توجه به نفوذ خود هرگز حاضر نشد دست به کاری زند که باعث رنجش و ناراحتی دیگران شود. روحیه حل و فصل مشکلات مردم، حمایت از محرومان و ستم­دیدگان و تکریم سادات توسط این بزرگوار بیشتر برگرفته از همین ارتباط و شناخت خوبی که از کلام حق یعنی قرآن مجید و کتاب نهج البلاغه داشت به گونه ­ای که دینمداری وی بر سر زبانها بوده و هست و در آن زمان مشهور بود و می­گفتند “به قرآنی که من حونی ملا ابل ” (به قرآنی که داخل منزل ملا ابوالفتح است).

ب) حماسی

آیین شاهنامه خوانی از گذشته­ های دور تاکنون در بین مردم ایلات وعشایر این منطقه ساری و جاری بوده اما این آیین اکنون رو به فراموشی می­رود. هرکس با شاهنامه آشنا باشد قطعا وطن پرست و نیک منش خواهد ماند. آقای رضوانی به خاطر انس و علاقه به شاهنامه بدون شک یکی از بهترین شاهنامه خوانان منطقه بود. این بزرگوار علاوه بر آواز دلنشین حماسی خود در تفسیر وتحلیل شاهنامه هم کم نظیر بود که به اعتقاد کارشناسان معمولا این دو خصیصه در یک فرد به ندرت پیدا خواهد شد. انس آقای رضوانی با شاهنامه آنچنان عمیق بود که جملات قصار و زیبای در خصوص شاهنامه بیان کردند که هنوز در اذهان عمومی مردم، خصوصا نخبگان منطقه به یادگار باقی مانده مثل “شاهنامه یک دانشگاه بدون هزینه” یا “شاهنامه نهج الفصاحه ما ایرانیان” است به طوری که در روزهای آخر عمر شریف خود ابیاتی از شاهنامه فردوسی را به زبان می­آورد از جمله:

بگو ای جهان پرفریب پس هر فرازی نهاده نشیب

جهان چون من چون تو بسیار دید نخواهد همی با کسی آرمید

جهان یادگاریست ما رفتن زماها بماند همی گفتنی

بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد

این بزرگ مرد دیارمان با توجه به روح حماسی، سلحشوری و وطن پرستی که از شاهنامه به ارث برده بود با شروع جنگ تحمیلی در حدود ۶۵ سالگی جهت تشویق و انگیزه به جوانان وهمچنین ادای دین خود به کشور عزیزمان در جبهه­ های حق علیه باطل (کردستان) حضور یافتند.

ج) سیاسی

ملا ابوالفتح رضوانی سیاستمداری باهوش و صاحب نفوذ در سه دهه سی، چهل و پنجاه منطقه بطوریکه وقتی حوادث سالهای دهه ۳۰ و ۴۰ را بیان می­کرد گویا از روی کتاب می­خواند و جالب­تر اینکه ایشان در سن ۹۰ سالگی ساعتها چهارزانو بدون تکیه به چیزی بسیار لذت بخش و دقیق صحبت می­کرد. در واقع مرحوم رضوانی گنجینه و تاریخ گویای تحولات این استان بود که متاسفانه در ثبت و ضبط مطالب مهم و ذی قیمت این بزرگوار کوتاهی شد.

آقای رضوانی با توجه به استعداد خدادای و هوش سیاسی خود همیشه سعی می­کرد نقش مهمی در معادلات سیاسی منطقه و حتی جنوب کشور ایفا کند به همین خاطر عده قلیلی ایشان را چون اتفاقات آن روز کشور را برای مردم روشنگری می­کرد، نمی­توانستند تحمل کنند و از سیاست تفرقه بینداز حکومت کن زمینه تبعید وی را به مدت ۱۴ سال در نقاط مختلف کشور فراهم کردند.

می­توان گفت حاکمیت پهلوی ها در این تلاش بودند افرادی که آیت­ الله کاشانی و دکتر مصدق را در این نهضت همراهی می­کردند به نوعی حذف و مورد غضب خود قرار دهند و این موضوع را نگارنده در یک سری مقالات تحت عنوان انتخابات مجلس شورای ملی کهگیلویه (در سه دوره مشروطیت و پهلوی اول و دوم ) برای مردم در حد بضاعت علمی خود روشنگری کرد.

همچنین این بزرگوار در ارتباطات و مراودات خود با صاحب منصبان و دولتیان بسیار سنجیده و حساب شده عمل می­کردند. به عنوان مثال یکی از امرای ارتش که فرمانده ستون اعزامی به منطقه (تکیه – ده ­بزرگ ) جهت امحائ کشت خشخاش و سرکوب عشایر آمده بودند به شکلی تدبیر به خرج دادند که بدون کمترین درگیری و خسارت عقب نشینی نمودند به گونه­ای که آن فرمانده به مرحوم رضوانی گفت افسوس بسی گنج که در ویرانه پنهان است.

بر این اساس، در همان زمانی که دکتر مصدق درحال برداشتن قدم ­هایی جهت ملی شدن صنعت نفت بود، مسترجیکاک، جاسوس مکار انگلیسی، که از اعتقادات مردم این خطه آگاه بود خود را به شکل یک روحانی در آورده و همه جا به پیروان خود شعار: “هرکی مهرعلی مِن دلسه، نفت ملی سی چنسه ” را آموخته بود و از آنها خواسته بود که این شعار را در هرکوی و برزن بر زبان بیاورند، تا جلوی این حرکت ملی گرفته شود.

به هر حال ۲۹ اسفند روز ملی شدن صنعت نفت یکی از روزهای ملی ما ایرانیان که در تقویم تاریخ از با اهمیت ­ترین روزهای سال می­باشد و کل ملت ایران از این حرکت مدنی حمایت کردند و ما مردم منطقه کهگیلویه و بویراحمد نیز به عنوان جزیی از ملت ایران در این خوشحالی و حرکت ملی خود را شادمان و پیروز می­دانیم.

البته باید گفت مردم منطقه ما در وقایع تاریخ نگاری کشور از جمله ملی شدن نفت مظلوم واقع شدند، به این علت که نقش قابل توجهی را نه فقط در این حادثه بلکه در دیگرحوادث مهم این قرن داشته­ اند، اما متأسفانه کمتر به نقش اثرگذار آنها درعرصه مسایل سیاسی و اجتماعی ایران پرداخته شده است.

به عنوان مثال آقای رضوانی در دیار ما با توجه اسناد تاریخی موجود نقش موثری در ملی شدن صنعت نفت حداقل در جنوب کشور داشت. این اسناد تاریخی شامل چندین نامه­ است که شخصا آیت­ الله کاشانی و دکتر محمد مصدق جهت تقدیر و تشکر (از طریق پست و تلگراف) به ایشان نوشته ­اند به گونه ­ای که اگر این اسناد را بعضی از افراد داشته­ اند؛ مدعی خیلی از چیزها می شدند اما نه این بزرگوار (تا زمانی که در قید حیات بود) و نه خانواده ایشان تاکنون هیچ گونه ادعای نداشته­ اند.

نتیجه گیری

ملا ابوالفتح رضوانی سیاستمدار، سخنور، ادیب و شاهنامه خوان، انیس و مونس قرآن و یاور محرمان و ستم دیدگان بودند. فعالیت­ های سیاسی ایشان بیشتر برگرفته از همنشینی کلام حق یعنی قرآن مجید و نهج الفصاحه ما ایرانیان شاهنامه بود. فعالیت های سیاسی وی در رابطه با اعلام حمایت، وفاداری و جانبداری از ملی شدن نفت و انقلاب در سالهای شهریور ۱۳۲۰ و ۱۳۴۲ به آیت الله کاشانی و دکتر مصدق با توجه به اسناد موجود )که در ضمیمه این نگارش خواهد آمد( گویای این مهم است.

به هر حال با توجه به مطالب مذکور دیگران از هیچ؛ همه چیز ساختند ما از همه چیز؛ هیچی نساختیم که متاسفانه در خصوص مظلومیت ما در وقایع تاریخ نگاری بیشتر خود مقصریم و نباید گردن دیگران انداخت. زیرا راحت ترین کار این است که کوتاهی خود را گردن دیگران بیندازیم.

گمان می­رود وقتی زندگی زنده یاد رضوانی را مورد بررسی قرار میدهیم تا حدودی مشابه زندگی ابن سینا است. اگر ابن سینا در زمینه ­های مختلفی از قبیل اخلاق، پزشکی، حکمت، سیاست و… دارای شخصیتی چندگانه و منحصر به فرد روزگار خود بود. ملا ابوالفتح رضوانی هم در زمینه سیاست، اخلاق، پزشکی و… دارای چنین شخصیتی بود یا بهتر می­توان گفت؛ ملا ابوالفتح رضوانی؛ ابن سینای منطقه ما بود به گونه­ ای که منشا اثر خدمات مهمی شدند و معمولا از نگاه علم روانشناسی چنین افرادی را جزء نوابغ باید دانست که بعضی از این نوابغ را شرایط محیطی زمینه شکوفایی نبوغشان را فراهم می­کنند ولی بعضی دیگر مثل مرحوم رضوانی شرایط اصلا برایش فراهم نبود.

یا از نگاه علم جامعه شناسی این افراد جز ستاره‌ها هستند که معمولاً تعدادشان از انگشتان یک دست هم تجاوز نمی‌کند. ارزش جوامع، بسته به تعداد همین­ افراد است، چون این نوابغ اندیشه، جهش و ضربه نو به کالبد جامعه می‌زنند و جامعه را از وضع موجود به وضع جدیدی تغییر می­دهند. بنابراین اگر جامعه، فاقد چنین نوابغی باشد، راکد خواهد ماند.

همچنین، معتقدند مبارزه و طرز تفکر این افراد کم‌کم جامعه را به طرف اندیشه این گروه گرایش می‌دهد و در صد سال یا دویست سال بعد می‌بینیم که این ستاره‌ها که در دوره پیش برخلاف گرایش عمومی و روح عامه حاکم اندیشه خودشان را عرضه می‌کردند به طوری که مهجور، محکوم و در تبعید بودند، در دوره بعد کم‌کم افکارشان مقبولیت یافته و در اجتماع برای خود جایی باز می‌کنند. از این رو آقای رضوانی به لحاظ علم روانشناسی و جامعه شناسی جزء این دسته افراد محسوب می­شود به گونه­ ای که با توجه ضریب هوشی بالایش حداقل پنجاه سال از جامعه آن روز خود جلوتر بود و به همین خاطر ایشان را نمی­توانستند تحمل کنند و زمینه تبعید ۱۴ساله ­اش را به نقاط دیگر کشور فراهم ­کردند.

پس هدف نگارنده از نگارش مذکور این است تا دست ­آویزی باشد برای تجلیل و بزرگداشت کسانی مثل این بزرگ مرد که در ادوار و سده­ های گذشته و با توجه به قهقرای محرومیت موروث از جبر حاکمان وخشم طبیعت زمخت استان بدون از هیچ چشمداشتی؛ التیام بخش الام و زخم­های مردم منطقه بودند. درود خدا نثار ارواح پاک آنان باد.