فصلی نو- شعری از میرآرش تقوی- ریای اجباری

فصلی نو- میرآرش تقوی

فصلی نو- چندسال پیش مصاحبه آیت الله لاریجانی راازتلویزیون دیدم وچندبیت زیر رانوشتم اما منتشر نکردم
این چندروز دوباره طرح مبارزه با بدحجابی براه افتاد و مطالعه آن شعرقدیمی خالی از لطف نیست

شیخ قضا

شیخ صادق شیخ حاکم برقضا
شیخ لاریجان همان مردخدا
اوکه بدکاران به تعزیر آورد
حدزند و زیرشمشیر آورد
دوش گفتا میکنم اعلام جنگ
پاک سازم دامن ایران ز ننگ
شهرراطاهر کنم از منجلاب
ناعفیف وبی حجاب وبدحجاب
بعد ازاین هرجا بود بدکاره ای
زود می آیم وسازم چاره ای
من نگهبانی کنم ایمان خلق
من جداسازی کنم اینان زخلق
تارموی دختران ناموس ماست
حفظش ازچشمان بد قاموس ماست
بعدازاین دور سرهردختری
من به دست خود بپیچم روسری
گفتمش شیخا تو دزدان رابگیر
مختلسها، رشوه گیران رابگیر
دست برداراز زری و عالیه
تو به ترتیب آر وضع مالیه
جیب بیت المال دیگر خالی است
درعوض اوضاع دزدان عالی است
جمله ازتعزیز تومحفوظ وشاد
قبح دزدی هم دگر رفته ز یاد
هرکجا بینی پراز دزد است دزد
شیخ دزد و شهنه دزد و شاه دزد
دست برداراز خم ذلف زری
یا اشارتهای ابروی پری
بیخیال مانتوی ساناز شو
بیخیال پاچه سولماز شو
ناعفیفی زاده فقر است شیخ
چاره اش نان است ونه جبراست شیخ
آنکه نان درخانه اش موجود نیست
فکروذکرش جنت موعود نیست
فقر چون آمد برفت ایمان خلق
چاره ای کن ازبرای نان خلق

آرش تقوی