یادداشت – محمد بهرامی و سه میدان مین توسعه در کهگیلویه و بویراحمد؛ تفکری که برخی را قلقلک می دهد!
فصلی نو- پژمان علی پور -محمد بهرامی، نماینده حوزه انتخابیه بویراحمد، دنا و مارگون، در نخستین سال حضور خود در مجلس، نگاهی جسورانه و کمسابقه در عرصه سیاست منطقهای رقم زده است.
او به جای پیروی از سنت سهمخواهی و انتصابات سیاسی مرسوم، ترجیح داده سکوتی توسعه گرا در زمینه انتصابات اختیار و بخش اعظمی از سرمایه سیاسی خود را بر سه پروژه کلیدی توسعهای با ابعاد فنی و مالی سنگین متمرکز کند.
سه میدانی که هر کدام میتوانند به نقطه عطفی در مسیر توسعه استان تبدیل شوند و نقطه اتکایی برای آینده منطقه شوند.
همچنین این پروژه ها، می توانند ریسکهای قابل توجهی برای اعتبار سیاسی و اقتصادی منطقه به همراه داشته باشند.
سه میدان مین توسعه؛ فرصتها و تهدیدها
اولین پروژه، اتصال راهبردی جاده یاسوج به بزرگراه شیراز–اصفهان است که نه تنها گلوگاههای ترانزیتی استان را باز میکند، بلکه ظرفیتهای اقتصادی و فرصتهای سرمایهگذاری را در کهگیلویه و بویراحمد به شکلی بنیادین متحول خواهد ساخت.
پروژه دوم، احداث کارخانه خودروهای هیبریدی در سقاوه است؛ این پروژه عظیم، نمادی از ورود صنعت نوین به استانی است که در مسیر ابتدایی توسعه قرار دارد و میتواند زمینهساز اشتغال و رشد اقتصاد پایدار باشد.
در نهایت، بهرهبرداری از میدان گازی مختار، که نقش مهمی در امنیت انرژی و رونق اقتصادی منطقه ایفا میکند، می تواند راهبری حوزه انرژی را از یک محدوده خاص خارج کند
اما این قبیل پروژهها به رغم چشمانداز مثبت و فراگیر، با چالشهای ساختاری، مالی، و سیاسی متعددی مواجهاند که باید نگرش تاکیدی و تزریقی مجدانه ای بر آن حاکم شود.
تأمین منابع مالی، عبور از موانع دیوانسالاری، مدیریت تعارضات قدرت محلی و ایجاد وفاق اجتماعی، آزمونی دشوار و چندجانبه است که هر لغزش در آن میتواند پیامدهای سنگینی برای روند توسعه استان به همراه داشته باشد.
سکوت در انتصابات؛ رویکردی راهبردی یا آغازی بر انزوای سیاسی؟
تصمیم محمد بهرامی برای فاصلهگیری از بازی سهمخواهی در انتصابات سیاسی، حرکتی متفاوت و ظاهراً مبتنی بر تمرکز بر توسعه است. با این حال، در نظامهای سیاسی محلی که انتصابات، ابزاری کلیدی برای ساختن ائتلافها و تضمین حمایتهای پایدار به شمار میآید، این سکوت میتواند به منزله فاصله گرفتن تدریجی از حلقههای قدرت و کاهش نفوذ سیاسی تعبیر شود که تحکیم تفکر چانه زنی سطح ملی، خود می تواند آبی بر آتش این تفکرات درون منطقه ای شود و فتح بابی برای دوران نوین نمایندگی با نگاه عمل گرایی و مردم محوری شود.
از سویی این تفکر نوین، برخی از سیاست زدگان که نگاهی منطقه ای و طایفه ای به انتصابات دارند را کمی قلقلک می دهد، که اغلب آنها افرادی هستند که در تریبون ها فریاد گردش نخبگان را می دهند و در سویی دیگر به نکوهش نگاه جدید شکل گرفته می پردازند.
پیامدهای این رویکرد در کوتاهمدت ممکن است هزینههای سیاسی قابل توجهی در پی داشته باشد که اثر آن در انتخابات آتی نمایان خواهد شد، اما تحقق پروژه های هدفگذاری شده، خود معیار و میزانی بزرگ برای سنج عملکرد محمد بهرامی در نگاه مردم خواهد بود
درسهای تاریخ؛ چالشهای پیشروی رویکرد نوین
سابقه نمایندگان پیشین استان نشان داده که سیاست سهمخواهی و انتصابات گسترده تضمینی برای دوام و کسب حمایتهای مردمی نیست. اما ریسک محمد بهرامی فراتر از این است؛ زیرا سرمایهگذاری او بر پروژههایی با مقیاس بزرگ، وابسته به تعاملات ملی، مدیریت کارآمد منابع و حمایتهای فرابخشی است.
این امر پیچیدگی کار را دوچندان میکند و موفقیت یا شکست پروژهها، فراتر از توان یک نماینده مجموعهای از عوامل متصل و به هم وابسته است که باید دیده شود.
آیندهای فرارو! مسیر توسعه یا پسرفت سیاسی
محمد بهرامی در نقطه عطفی حساس از سیاست محلی قرار گرفته است.
ـ
تقاطعی که میتواند تعریف جدیدی از سیاستورزی در کهگیلویه و بویراحمد ارائه دهد که موفقیت پروژهها وی را به نماد تحول و توسعه پایدار تبدیل خواهد کرد و راه را برای سیاستورزی مبتنی بر کارآمدی و تخصص هموار میسازد و از سویی الگوهای تعریف شده در نقطه مقابل، این نگاه را با چالش های عمیق مواجه می کند.
در پایان، رویکرد محمد بهرامی نمایانگر تلاش برای بازتعریف سیاست و توسعه در استانی است که سالها گرفتار منازعات سیاسی و سهمخواهیهای سنتی بوده است.
این بازتعریف بزرگ، علاوه بر پیامدهای فردی، بار سنگینی بر دوش ساختار سیاسی کهگیلویه و بویراحمد گذاشته و مسیر آینده این منطقه را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد که امید است یک هم افزایی درون استانی، سالهای تاریخی را برای مردم رقم بزند.
بدون نظر! اولین نفر باشید