پدیده انتخابات؛از ظهور تا افول او را درست تشبیه کرده اند! پدیده انتخابات است!

فصلی نو – مصطفی کیانی

چه آن زمان که با رای ۳۷ هزار تایی خود چشمها را به خود خیره کرد و چه آن زمان که حکمیت و رهبری دکتر هدایت خواه را نپذیرفت و او را بازنشسته سیاسی و شکست خورده عرصه سیاست خواند!
مهدی روشنفکر را نمیتوان در عرصه سیاست نادیده گرفت!
شاید آن زمانی که با رای طایفه ای خود بر شانه های استاد سیاست اصولگرایان تلنگر زد و خود را جایگزین شایسته اش در اذهان عمومی قلمداد میکرد؛ هیچگاه متعصب ترین هوادار او فکرش را نمی کرد؛ مردی که قرار بود با حضور تاثیرگذارش، “ندای وحدت” شود و گام های استوارش قله های پیروزی را یکی پس از دیگری فتح کند؛ اینچنین کوه عزت مندش، تَرک بردارد و حباب آروزهایشان یکی پس از دیگری بترک و چنان قلعه سیاسی-اش از فرماندهان رشید تهی شود که امروز مهدی روشنفکر را باید؛ فرمانده بی لشکر عرصه سیاست انتخابات بویراحمد و دنا لقب داد و پدیده شکست خورده انتخابات پیش از ۲ اسفند ۹۸ نامید!
مردی که همگان منتظر حضور حماسی اش با کاروان رنگارنگ تمام ایلات و طوایف و چهره های نخبه و سیاسی و اجتماعی و دانشگاهی بودند؛
فعالی سیاسی که قرار بود منادی حقیقت و محور کانونی مجمع اصلاح طلبان و اصولگرایان منطقه نام بگیرد، و با حضور همگان، بر قلب های مردم رهبری کند و پیش از سوت آغاز رای گیری، نماینده منتخب ملت لقب گیرد، اما به یکباره آنچه در روز ثبت نام از وضعیت سیاسی-اجتماعی خود به منصه ظهور رسانید نشان داد؛ از آن سپاه روئین تَن، تَلی از خاک و خاکستر باقی مانده است و اطراف دکتر روشنفکر را، چیزی جز سایه ها و صدای کر کننده سکوت، فرا نگرفته است و او گام به گام، لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه به شکست تاریخی خود نزدیک و نزدیکتر می شود!
تنهایی روشنکفر و گام های سست و لرزان او در روز ثبت نامش در خیابان گلستان فرمانداری یاسوج به حقیقت اثبات نمود که:

یک -.در روزگاری که به ادعای اتاق رسانه ای روشنفکر، بزرگان و شخصیت های متنفذ و موجه اصولگرایی به ندای وحدت پیوسته و همراه و حامی ایشان شده بودند و انتظار افکار عمومی بر این بود که نه کمیت و تعداد استقبال مردمی؛ بلکه کیفیت و وزن حامیان ایشان را بسنجند؛ ولی تنهایی ایشان در روز ثبت نام، نشان داد که این گفتار ها تنها غلو های رسانه ای بوده و همانند رویا پردازی های کودکانه، دروغی بیش نبوده اند؛ در غیر این صورت چه دلیلی میتواند داشته باشد کسی که خود را ندای وحدت می داند و از سیل عظیم استقبال مردمی به سوی خود تاکنون سروده های زیادی را خوانده است؛ اما در عرصه عمل، هیچ فرد شاخص و نیمه شاخصی از جریان انقلابی و شناسنامه دار اصولگرایی همراهی اش نمی کنند و حاضر نمی شوند به ستون های ریشه در آب و شانه های لرزان روشنفکر، تکیه دهند چرا که میدانند سرنوشتِ تکیه بر این ستون های لرزان ریشه در آب، سقوط است و سقوط!

دو- -سکوت کر کننده خیابان گلستان ۱۴ و خلوتی مطلق حیاط فرمانداری بویراحمد که با خنده های تلخ دکتر روشنفکر همراه شده بود، به واقع پایان حیات سیاسی او را در تاریخ این منطقه به اثبات رسانید و مشخص نمود که او ریزش شدیدی در بدنه حامیان اصولگرایی اش داشته است به گونه ای که حتی هیچ یک از آنان حاضر نشدند رهبری نواصولگرایی مهدی روشنفکر را بپذیرد و با او به بهشت فرمانداری بویراحمد روند!

یه – بار دیگر جریان اصولگرایی، به اصل و هویت خود پای بند ماند و عزتش را به هر بهایی نفروخت و نشان داد تا زمانی که هر فرد سیاسی به خرد جمعی و کار تشکیلاتی پایبند نباشد و در دامن اصولگرایی رشد کند و در زمان شکوفایی-اش، با غرور تمام تیشه بر ریشه درخت اصولگرایی بزند و به استاد اخلاق آن “دکتر هدایتخواه” پشت کند و حاضر نشود حکمیت او را بپذیرد و اینچنین مدعی شود که: این جریان اصولگرایی شهرستان است که باید مدیون من باشد تا بر پیکر نیمه جان آن، روح مسیحایی بدمم؛ اینبار جریان اصولگرایی با طرد روشنفکر و خالی کردن اطراف او در کمتر از ۴۸ ساعت نشان دادند؛ که اگر ایشان تاکنون قدرتی در قلعه سیاست میداشت، همه آنها به واسطه گوشه چشم استاد بوده است و اینک که او حکمیت استاد را نمیپذیرد؛ پس خودش بماند و قلعه کاهی اش و فرماندهی بی لشکرش!

چهار – اگر تا دیروز هم طایفه ای های روشنفکر مجبور بودند که راه رسیدن به آرزوی خود را در عصای معجزه گونه ایشان ببنند؛ اما حضور مردی خوشنام و قدرتمند، با سوابق متعدد و درخشان مدیریتی چون درخشنده پور، خیال آنان را برای رسیدن به کعبه آمالشان نسبت به روشنفکر، هموارتر و سهل الوصول کرده است که این حقیقت مهم را میتوان حتی در سیل عظیم خودجوش مردمی که در تالار منطقه مهریان نسبت به این فعال سیاسی-اجرایی شکل گرفت؛ به عینه دید که چگونه دکتر درخشنده پور توانسته است در مدت زمان کوتاه، اینچنین چشم ها را به سوی خود خیره کند و موجی قدرتمند را برای خود ایجاد کند! تا با دور شدن از روشنفکر و همراهی با مدیری خوشنام ملی از جنس درخشنده پور، به سر منزل مقصود خود برسند و روشنفکر بماند و قلعه ای کاهی و سپاهی بی لشکر و شکستی تلخ و درد آور!