فصلی نو | فصل جنوب فصلی نو | فصل جنوب
  • صفحه نخست
  • اخبار استان
  • سیاسی
  • بین الملل
  • پیشنهاد سردبیر
  • گزارش تصویری

یادداشتی از دکتر عبدالخالق پادیاب/«از کتاب علل توسعه نیافتگی استان» “چگونه میشود در جامعه تغییر ایجاد کرد؟”

بشرِ وحشی در درون شخصیّتِ خود زندگی می‌کند، ولی بشرِ اجتماعی همواره در خارج از خود بوده و فقط می‌تواند در میان عقاید دیگران زندگی کند، یعنی احساسی از خویش دارد که تنها از قضاوتِ دیگران ناشی می‌شود؛...

modir
مرداد ۲۰, ۱۳۹۹
چاپ
0 دیدگاه ها

فصلی نو _ دکتر عبدالخالق پادیاب


اصطلاح «عامل تغییر» به معنیِ متفاوت‌کردنِ امور است و در موردِ اشخاصی به‌کار می‌رود که در برنامه‌ریزی و کاربردِ روش‌هایِ تغییر در جامعه، شرکت دارند. به‌علاوه، تغییر می‌تواند از طریقِ به‌کارگیریِ خط‌مشی‌هایِ گوناگون اجرا می‌شود.

  • خط‌مشیِ عُقَلایی ـ تجربی
    این خط‌مشی فرض می‌کند که مردم، عاقل هستند و بر مبنایِ بهترین اطّلاعاتِ موجود، دست به عمل می‌زنند؛ بنابراین برای افزایشِ تواناییِ آن‌ها برای تصمیم‌گیریِ بهتر، تنها لازم است که اطّلاعات و واقعیّت‌هایِ بیشتری برای آن‌ها فراهم آوَرد. این نوع نگاه با بسیاری از ارزش‌هایِ غالب در اجتماعات، همچون میل به قدرت و قابلیّتِ آموزش‌دادن به افراد تطابق دارد.
  • خط‌مشیِ هنجاری ـ بازآموزی
    در این نگاه، فرض بر آن است که مردم باهوش و عاقل هستند، امّا درعین‌حال در محدودۀ «فرهنگِ خاصِّ خود» محصورند. درنتیجه، آن‌ها پاسخ‌ها و الگوهایِ رفتاریِ معیّنی دارند که مبتنی بر نگرش‌ها، ارزش‌ها، سُنَن و روابط با دیگران است. پیش از کوشش برای تغییرِ یک شخص، یک گروه یا یک جامعه، عاملِ تغییر باید این تعیین‌کننده‌های هنجاری و فرهنگی را در نظر گیرد و آن‌ها را به‌حساب آوَرَد. «کورت لوین» یکی از نخستین افرادی بود که از این خط‌مشی برای حلِّ تعارض‌هایِ اجتماعی استفاده ‌نمود. این خط‌مشی، حرکتِ کُندی دارد، میزانِ تغییر، بستگیِ بسیاری به میزانِ موافقت و همکاری بین عواملِ تغییر و مردم دارد، امّا نتیجۀ آن باارزش است.
  • خط‌مشیِ اِعمالِ قدرت
    در کاربردِ خط‌مشیِ اِعمِال قدرت، عواملِ تغییر، اصولاً به خط‌مشی‌های خشونت‌آمیز برای تغییر اعتقاد دارند، اگرچه این خط‌مشی در کوتاه‌مدّت، اثربخشیِ نسبتاً زیادی دارد، ولی از جوانبِ مختلف، موردِ مخالفتِ روان‌شناسان قرار گرفته است، چون اولاً استفاده از وسایلِ خشونت‌آمیز، پُشتِ‌پازدن به ارزش‌هایِ انسانی و اِنکارِ آن‌هاست. دوّم آن‌که، این خط‌مشی، باعث پدیدآمدنِ پیش‌بینی‌ناپذیری در یک سیستمِ اجتماعی می‌شود.

-مقتضیّاتِ اجتماعی یا آمادگی‌هایِ روانی کدامیک ؟
در تاریخِ اندیشۀ غرب همواره به دو نظر برخورد می‌کنیم:
۱- آمادگی‌هایِ روانی فردی، پدیدآورندۀ نهادهای سیاسی ـ اجتماعی است؛
۲- مقتضیّاتِ اجتماعی، رفتارِ فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد (استونزل ژان، ۱۳۶۳).
دیدگاهِ نخست، تلاش دارد سازمان‌ها و جریان‌های اجتماعی را به‌وسیلۀ آمادگی‌های فردی یا «طبیعتِ آدمی» توضیح دهد. گوستاو لوبون در کتابِ روان‌شناسی توده‌ها موافقِ این دیدگاه است. در مقابل، امیل دورکیم به مخالفت با این نظریه برخواسته، مدعی است که نهادهای سیاسی ـ اجتماعی به‌عنوانِ نهادهای ثانویه بر اثرِ ساختِ اساسیِ شخصیّت به‌وجود آمده‌اند.
به‌نظر می‌رسد که در جوامعِ توسعه‌نیافته مثل استانِ ما، تا زمانی‌که آمادگی‌های روانیِ افراد به حدّی از تسلّط نرسد، امکانِ ایجادِ نهادهای اجتماعی و صنعتی به سهولت فراهم نمی‌گردد؛ و چنانچه فراهم شود، سبب ایجادِ توسعۀ مدرن، بدونِ نیروی انسانیِ توسعه‌یافته نخواهد شد.
به‌نظرِ افلاطون، میانِ فرد و جامعه، نوعی هماهنگی و تَوازُن وجود دارد؛ هر یک از ما، انواعِ خصایص و عاداتی که در جامعه وجود دارد را نیز در خود داریم، چراکه این خصایص، از وجودِ خودِ ما صادر شده است (افلاطون، ۱۳۷۳).
این دیدگاه، به‌وسیلۀ ارسطو در کتاب سیاست با تأکید آمده است، زیرا به‌نظرِ او، حکومتِ «مطلوب» یا «بد»، هر دو رابطه‌ای نزدیک با خصلتِ شهروندان و فضایل و رذایلِ آن‌ها دارد (ارسطو، ۱۳۶۴).
به‌نظرِ هابز، آدمیان هیچ علاقه‌ای به گردِهم‌آمدن و تجمّع ندارند؛ زیرا حالت طبیعیِ آدمیان، جنگ و پیکار با یکدیگر است. اگر به دیدگاهِ هابز، کمی با تأمل نگاه کنیم، درمی‌یابیم که چنانچه بشر، قانون وضع نمی‌کرد که حدودوثُغورِ روابطِ آدمیان را باهم مشخّص سازد و حقّ‌وحقوق آنان در چهارچوب قانون وضع نمی‌شد و سازمان‌های بین‌المللی برای ایجادِ روابط بینِ کشورها ایجاد نمی‌گردید، پیکار و جنگِ همه علیه همه، هرچه‌شدیدتر ادامه می‌یافت. به‌عبارتِ‌دیگر، ساختمانِ اجتماعات و نهادهای سیاسی، از ساختمانِ روانیِ آدمیان، متأثر است، زیرا ساختمانِ روانیِ انسان به‌گونه‌ای است که او را به‌سوی دیگران می‌کشاند، چون در هر یک از افرادِ آدمی، میلی مداوم و خستگی‌ناپذیر به قدرت‌طلبی دیده می‌شود.
این برتری‌طلبی اگر به معنای برتریِ جسمانی و روحی باشد، طبیعی است، ولی اگر به‌مثابه قدرتی باشد که بر اثرِ ثروت و شهرت و دوستان به‌دست آمده باشد، «ابزاری» است، یعنی اجتماعی است؛ بنابراین آدمیان ‌همواره به‌قصدِ تصاحبِ اموال، برتری و سروری، با یکدیگر رقابت کرده، وضعیّتِ «جنگ علیه همه» را ایجاد کرده‌اند و نااَمنیِ شدیدی در جامعه پدید آورده‌اند.
یکی از علّلِ توسعه‌نیافتگی، همین نااَمنیِ ایجادشده در جامعه توسّط کسانی بوده که به قدرتِ برترِ خود می‌اندیشیدند، درصددِ تسلّطِ خود بر سایرین بودند و برای امیالِ قدرت‌طلبانۀ خویش، تودۀ مردم را بسیج می‌کردند. تاریخِ استانِ ما، بیان‌گر مردمی است که جنگ علیه همدیگر را اعلان کرده بودند و در طول حیاتِ خود، جز به جنگ با دیگری نمی‌اندیشیدند.
دیدگاهِ دوّم می‌گوید این مقتضیاتِ اجتماعی است که رفتارِ فرد را رَقَم می‌زند؛ این اوضاع‌واحوالِ اجتماعی است که در افراد تأثیر می‌گذارد. بُقراط معتقد است که نهادهایِ اجتماعی در تثبیتِ خلق‌وخویِ ملّیِ هر قوم سهمی دارد. پس می‌توان گفت که وقتی جامعه‌ای شکل می‌گیرد، تأثیرگذاریِ خود را بر طبیعتِ آدمی شروع می‌کند؛ زیرا انتظاراتِ جامعه از آدمی، با صفاتِ طبیعی و ابتداییِ او متفاوت است. ازاینجا است که تعارض بین «مطالباتِ طبیعیِ» فرد با «مطالباتِ اجتماعیِ» او بروز می‌کند. مثلاً عواطفِ خانوادگی، حالتِ طبیعیِ انسان نیست، بلکه محصولِ تشکیلِ نهادِ خانواده است؛ بنابراین، محصولی اجتماعی است.
به نظر من، این دیدگاه هم به‌نوعی می‌تواند تبیین‌کنندۀ اوضاعِ توسعه‌نیافتگیِ استان و جامعۀ ما باشد؛ زیرا وقتی‌که افرادِ جامعه، خود آمادگی‌هایِ لازم برای ایجادِ یک مدنیت شهری و توسعه‌یافته و صنعتی با ویژگی‌های لازم را ندارند، باید با اجبارِ اجتماعی و فرهنگی و با ارائۀ امکانات، صنعت و نهادهای اجتماعی، آن‌ها را انسان‌هایی توسعه‌یافته و مدنی پرورش داد و با الگوی توسعه و تفکّر و اندیشۀ همزیستیِ مسالمت‌آمیز در چهارچوب قانون و با آزادی‌های مُصَرَّح در قانون آشنا کرد. این مقوله، نیازمندِ رهبران و مدیرانِ توسعه‌یافته و اندیشه‌محور است.
بشرِ وحشی در درون شخصیّتِ خود زندگی می‌کند، ولی بشرِ اجتماعی همواره در خارج از خود بوده و فقط می‌تواند در میان عقاید دیگران زندگی کند، یعنی احساسی از خویش دارد که تنها از قضاوتِ دیگران ناشی می‌شود؛ زیرا رفتارِ انسان‌ها، متأثر از روابطِ روانی و رخدادهایِ روانی است که ممکن است در هر دو طرفِ رابطه اتفاق افتد؛ بنابراین، روابطِ انسان‌ها برخلافِ پدیده‌های فیزیکی، اراده‌مند است. انسان تلاش می‌کند با استفاده از ارادۀ خود، موانع را از پیشِ پایش بردارد و دیگران را وادار کند که به میل او رفتار کنند. روابطِ انسان‌ها تحتِ تأثیرِ ذهنیّت‌ها و تفسیرهای افراد از یکدیگر است. این روابط، به‌طورِ مداوم در یک بسترِ زیستِ اجتماعی مثل خانواده، گروه، قوم و کشور شکل می‌گیرد؛ بنابراین، برای فهمِ آن‌ها، توجّه به ارتباطِ بینِ خودِ این رخدادها باهم، یا «فضای اجتماعیِ» پدیدآورندۀ آن‌ها ضروری است.

-در جامعۀ برای تغییرِ نگرش‌ها چه باید کرد؟
درواقع باید دانست که موضوعِ و اُبژۀ تغییر، نگرش‌هایِ مردم است؛ نگرش‌هایی با مضمونِ اهمیّت و ارزشِ کار، تلاش، شایستگی، پرهیز از دروغ‌گویی، ترویجِ راست‌گویی، تغییر کردن، تخریب نکردن، مسئولیّت‌پذیری، وجدان کاری، همکاری جمعی، ترجیحِ منافع و مسائلِ عمومی بر منافعِ شخصی، احترام، اخلاق و انگیزۀ پیشرفت، ارج‌نهی به علم و پژوهش، همدردی، همدلی، درون‌نگری، مهربان بودن، عشق ورزیدن، نشاط و دخالت‌نکردن در حوزۀ خصوصیِ افراد و الخ.
روان‌شناسان، نگرش را «ترکیبِ شناخت‌ها، احساس‌ها و آمادگی برای عمل نسبت به یک‌چیزِ معیّن» می‌دانند. برداشتِ ما از نگرش، مجموعه‌ای از شناخت‌ها، باورها، عقاید و واقعیّت‌ها است که حاویِ ارزش‌گذاری‌هایِ مثبت و منفی است؛ همه به یک موضوع مربوط هستند، آن را توصیف می‌کنند و باعثِ رفتارِ معیّنی می‌شوند.
طبقِ «دیدگاهِ توافق»، مردم کسانی را که شبیه خودشان باشند، بیشتر دوست دارند. در دیدگاهِ توافق، نکته‌ای وجود دارد که «تصحیح برای شک» نام دارد. وقتی اطّلاعاتِ رسیده به ما، غیرمحتمل به‌نظر می‌رسد، به‌جای تغییرِ نگرش، می‌گوییم «اطّلاعات باورنکردنی بوده و قابل‌قبول نیست». در اینجا دو نکته پیشِ رویِ خود داریم؛ یا برای کاهشِ ناهماهنگی، نگرشِ‌مان را تغییر می‌دهیم، یا اگر شکّاک باشیم، کلِّ اطّلاعات را رد می‌کنیم. گاهی طبقِ اصطلاحِ «منطق روانی»، باورهایمان را طوری تغییر می‌دهیم که ازنظرِ روان‌شناسی، با یکدیگر هماهنگ باشند، بدونِ‌آن‌که از قوانینِ منطقِ صوری پیروی کنند. مثلاً اگر باور داریم که تخریب‌کردنِ دیگران، کارِ ناپسندی است، ولی در عمل تخریب کنیم و یا وجدان کاری را باور داشته باشیم امّا در عمل کار نکنیم، یا باور داشته باشیم که پارتی‌بازی امری پسندیده نیست، امّا خودمان در عمل پارتی‌بازی کنیم، در اینجا باورمان با رفتارمان ناهماهنگ است. برای رفع این ناهماهنگی ما انکار می‌کنیم که این رفتار را انجام نمی‌دهیم و انکار می‌کنیم که رفتارِ من با باور من ناهماهنگ است. به‌همین‌خاطر، رفتارِ غلط و ناهماهنگِ خود را ادامه می‌دهیم.
طبقِ نظریۀ «قضاوتِ اجتماعی»، وقتی افراد موضعِ خود را به‌عنوانِ معیار به‌کار می‌برند، درگیرِ موضوع می‌شوند و به‌همین‌دلیل دربارۀ مواردی که حاضرند بپذیرند، به‌صورتِ گزینشی عمل می‌کنند؛ یعنی تنها مواردی که نزدیک به موضعِ آن‌ها بوده و در گسترۀ پذیرشِ آن‌ها قرار می‌گیرد را قبول می‌کنند. طبقِ این دیدگاه، تغییرِ نگرش، زمانی مقدور است که پیامِ ارسالی، در گسترۀ پذیرش قرار گیرد.
حال اگر بپذیریم که باید در حوزۀ تغییرِ نگرش در سطح استان کار کنیم پرسشِ اساسی این است که چه‌کاری باید انجام دهیم؟ آیا مدیرانِ فرهنگی و به‌طورکلّی سیاستِ فرهنگیِ ما، اصولاً خط‌مشیِ تغییر را می‌شناسند؟ آگاهی دارند؟ برای تغییر، تاکنون برنامه‌هایی اجرا کرده‌اند؟ و یا در حالِ اجرا دارند؟ به‌نظر می‌رسد که اصولاً ازلحاظ روان‌شناختی، کارِ خاصّی در حوزۀ تغییر نگرش به شیوۀ علمی و تأثیر‌گذار انجام نگرفته است. یا اگر هم انجام گرفته، بر ما روشن نیست که آیا پژوهش صورت گرفته است که دریابیم میزانِ تأثیرگذاریِ آن چقدر بوده است؟ «ادراک»، منفی و اِنفعالی نیست، بلکه توسّطِ فرد ساخته می‌شود، افراد، برداشتِ خاصِّ خود را از واقعیّت دارند و آن را بر اساسِ اطّلاعاتِ دریافتی از حواسِ پنج‌گانه سازمان‌دهی می‌کنند. نظامِ ذهنیِ ما، به‌سرعت شکل می‌گیرد، امّا در برابرِ تغییر مقاوم است؛ فرایندِ تغییرِ آن، بسیار کُند است. اطّلاعاتِ جدید، در تصاویرِ موجود ادغام می‌شوند و درنتیجه تغییر رشد تدریجی نادیده گرفته می‌شود.
باید به جامعه و افرادِ آن در تغییرِ تدریجی، با اجرای برنامه‌های غنیِ فرهنگی ـ فکری ـ علمی کمک کرد تا بتوان در واقعیّت‌سازی بهتر عمل کنند. برای بی‌‌اعتبارسازیِ یک فرضیه، به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای، کار و تلاشِ مداوم لازم است؛ زیرا ادراکاتِ تثبیت‌شدۀ پیشین را به‌سختی می‌شود تغییر داد.
مشکلِ مسئولانِ ما، عدم اطّلاعات، یا نبودِ اطّلاعاتِ کافی نیست، بلکه تحلیل، دریافت و برداشتِ آن‌ها از اطّلاعات، نادرست است. می‌گویند ذهن انسان‌ها مانند چترِ نجات است، وقتی گشوده می‌شود، از کاراییِ لازم برخوردار می‌گردد. این‌ها گاهی اطّلاعاتِ باارزش را فاقد اهمیّت لازم تلقّی می‌کنند. یا با بی‌توجّهی، آن‌ها را طرد می‌نمایند، زیرا این اطّلاعات در قالبِ فکریِ آن‌ها که غالباً قالب فکریِ بسته‌ای است، قرار نمی‌گیرد.
برای این کار باید مدیران و مسئولان، ذهنی پُر از دانش داشته باشند که متأسفانه این‌گونه نیست. در غالبِ برنامه‌های توسعه، جوانبِ فرهنگی و اجتماعی نادیده گرفته می‌شوند؛ درواقع، فقط به توسعۀ فیزیکی پرداخته می‌شود. به‌همین‌دلیل، گاهی دیده می‌شود پروژه‌ای ساخته‌شده، امّا به جوانبِ فرهنگی و اجتماعی آن هیچ توجّهی نشده است و یا گاهی در اثرِ مهاجرت بی‌اثر مانده است، مثل بسیاری از مدارسِ ساخته‌شده، لوله‌کشیِ آب و فراهم‌کردنِ برق برای برخی از روستاها که در اثر مهاجرت، بدون سکنه مانده‌اند. یا بعضی از شهرک‌هایی که ساخته شده‌اند، امّا هیچ توجّهی به فضای آموزشی، پارک، فضای سبز و جوانبِ فرهنگیِ آن‌ها نشده است. به‌نظر می‌رسد به یک مهندسیِ فرهنگی و اجتماعی در استان نیازمند هستیم. درواقع، بهتر است که به شکل‌دهیِ رفتارها توجّه بیشتری نمایم.
ازنظر اسکیز، اصولِ شکل‌دهی به رفتار، تغییری مناسب و کامل از آسیب‌های رفتاری است. در این دیدگاه، آسیب‌های رفتاری به‌معنیِ بیماری نیست، بلکه پاسخی است که بر اساس اصول رفتاری، همانند دیگر پاسخ‌ها یاد گرفته شده است (Beker, 1971).
ازنظرِ طرفدارانِ دیدگاهِ اسکیز، این افراد، بیمار نیستند، بلکه صرفاً پاسخ مناسبی به مُحَرِّک‌های محیطی نمی‌دهند (کدیور، ۱۳۸۶). به‌عبارت‌دیگر، این افراد در یادگیریِ یک پاسخ، یا با شکست مواجه می‌شوند و یا پاسخ‌هایِ ناسازگارانه‌ای را یاد می‌گیرند. در صورتِ اوّل، نوعی کاستیِ رفتاری به‌وجود می‌آید. برای مثال، افرادی که ازنظر اجتماعی بی‌کفایت به‌نظر می‌رسند، ممکن است در گذشته، به‌صورت ناقص تقویّت شده باشند که هنگام جامعه‌پذیری موجب می‌شود که فرد در بزرگ‌سالی، خزانۀ پاسخِ کافی برای پاسخ‌گویی به موقعیّت‌هایِ اجتماعی را نداشته باشند.
در موردِ پاسخ‌های ناسازگارانه، مشکل این است که پاسخِ یادگرفته‌شده، برای جامعه یا سایر افرادی که در محیطِ فرد زندگی می‌کنند، قابل‌قبول نیست. چراکه یا پاسخِ داده‌شده پذیرفتنی نیست (مثل رفتار خصومت‌آمیز) یا این‌که پاسخ در شرایطی نپذیرفتنی، عنوان شده است (مثل یک شوخی در یک مجلسِ رسمی).
به‌طورِ خلاصه، در بعضی از افراد، رفتارهایی شکل می‌گیرد و توسعه می‌یابد که دیگران، آن رفتار را «بیمارگونه» می‌خوانند.

-علّلِ رفتارهایِ ناسازگارانه اجتماعی چیست؟
علّلِ چنین رفتارهایی به‌قرارِ زیر است:
۱- این افراد، به‌دلیلِ رفتارهای سازگارانۀ خود، تقویّت نشده‌اند. مثلِ کارمندانی که خوب کار می‌کنند و وجدان کاری دارند، امّا به شایستگی‌های آن‌ها توجّهی نمی‌شود، توسّطِ مدیر و به‌دستورِ نماینده، از مسئولیّت برکنار می‌شوند و در پُست‌های پایین‌تر به کار گرفته می‌شوند.
۲- این افراد، برای رفتارهایِ سازگارانۀ خود، تنبیه شده‌اند. مثل افرادِ نخبه‌ای که نقد می‌کنند، سؤال دارند، بررسی می‌کنند، حرف می‌زنند، امّا مدیر، آن‌ها را نمی‌پذیرد، گاهی تنبیه می‌کند، اضافه‌کاری پرداخت نمی‌کند، به کار پایین‌تر مشغول می‌کند و الخ.
۳- این افراد، برای رفتارهایِ ناسازگارانۀ خود، تقویّت شده‌اند و یا رفتار سازگارانۀ آن‌ها در شرایطِ نامناسبی تقویّت شده است. مثلِ کسانی که طرفدارِ نماینده هستند و با مدیر همگامی دارند، تَمَلُّق می‌گویند، چاپلوسی و پارتی‌بازی می‌کنند و علی‌رغمِ ناشایستگی، به آن‌ها توجّه می‌شود، پُست‌ها و مسئولیّت‌های بالاتری دریافت می‌کنند و الخ.
جالب آن است که هر سه روش در جامعۀ ما، به‌ویژه در استان کهگیلویه و بویراحمد مرسوم است. به‌همین‌علّت، جامعه از تواناییِ نخبگانِ خود محروم است. این پدیده را می‌توان نوعی نخبه‌کشی و محروم‌نمودنِ جامعه از شایسته‌ها دانست.

اخبار مرتبط

۵ نکته در نهمین روز جنگ : از اتحاد ملی ایرانیان تا خیانت...
هشدار سرپرست هلال احمر شهرستان دنا به گردشگران و کوه‌نوردان: از سعود به...
به قلم منوچهر حسن زاده -آن‌گاه که وطن در خطر باشد، دیگر نه...
به قلم مهران محرابی دولت آباد – این بار پایان قوم یهود خواهد...
پرداخت پاداش ۱۳۵ میلیارد ریالی به خوش مصرف‌های برق کهگیلویه و بویراحمد
بحران دارو : بدهی بیمه‌ها جان بیماران را تهدید می‌کند
یادداشت – محمد بهرامی و سه میدان مین توسعه در کهگیلویه و بویراحمد؛...
به قلم منوچهر حسن زاده -تحلیل سیاستی و تأییدی بر مقاله دکتر محمد...

بدون نظر! اولین نفر باشید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبر ورزشی

سیده رقیه پناهی

پرداخت ماهیانه ۵۳ میلیارد برای حقوق پرسنل دانشگاه علوم پزشکی یاسوج از درآمد اختصاصی- اولویت اول پیشگیری

IMG 20250322 132806

محمد بهرامی در بیمارستان شهید جلیل : پیشنهاد می کنم یکی از معاونت های علوم پزشکی غیر بومی باشد- فرهنگ رفتاری ما باید تغییر کند – مجتبی عسکری : خودم را وامدار نگاه دکتر بهرامی می دانم

دانشگاه علوم پزشکی یاسوج

اخذ مجوز جذب ۲۳۵ نفر از وزارت بهداشت – ورود هلی کوپتر برای دانشگاه علوم پزشکی یاسوج – اخذ اعتبار ۱۰۰۰ میلیارد تومانی در سفر دوم هیات دولت- افزایش ۱۵۰ تخت بیمارستانی

سعید جاودان سیرت پیری جمعیت

ارسالی مخاطبین – تغییر مدیران ضعیف دانشگاه علوم پزشکی یاسوج اقدامی انقلابی از سعید جاودان سیرت

62309149

آمار تنها یک فوتی کرونایی طی ۴۵ روز گذشته در کهگیلویه و بویراحمد

فصلی نو | فصل جنوب

پایگاه خبری فصلی نو، منبعی مستقل و به‌روز برای اطلاع‌رسانی درباره اخبار، تحلیل‌ها و گزارش‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. این پایگاه با هدف ارائه‌ی اخبار دقیق، بی‌طرفانه و تحلیلی فعالیت می‌کند و تلاش دارد با انتشار محتواهای متنوع و مستند، مخاطبان خود را در جریان تحولات مهم قرار دهد.

دسته ها

  • اخبار استان
  • مطالب ویژه
  • عکس
  • فرهنگی

دسترسی سریع

  • خانه
  • تماس با ما
  • درباره ما

مجوز ها

تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه خبری فصلی جنوب ( فصلی نو) است. بازنشر مطالب صرفا با اجازه کتبی مجاز است.

طراحی سایت : بویردیتا ( رامین پاسیار)

  • صفحه نخست
  • اخبار استان
  • سیاسی
  • بین الملل
  • پیشنهاد سردبیر
  • گزارش تصویری