یادداشت ارسالی – رالی تلخسرو ؛ میدان مرگ

فصلی نو- سیروس پرآور

🖊️ *« رالی تلخسرو ؛ میدان مرگ »*

همین چند شب پیش در حیاط خانه یکی از اقوام نشسته بودیم . درست کنار بلوار و خیابان اصلی ( حد فاصل پمپ بنزین منصوری و دو راهی نرگاه ) . تردد ماشین ها از آنجا در تیررس نگاه مان بود . آخرای شب بود . به دقیقه نمی رسید که ماشین دیگری از لابلای هم چون بادی بی قرار زوزه می کشید و صدای سرعتش دعا و نفرین و لعنت ما را از سینه بیرون می کشید . صاحب خانه از تصادفات شبانه بلوار می گفت : « هر روز و هر شب همین طوره . جوونها با هم مسابقه میدن . چندین بار به شهردار و شورا و … گفتیم حداقل یه چندتا مانع بزارن اما کو گوش شنوا …بخدا جرات نداریم در مغازه ها بریم … »

گفتگو که گرم شد یکی از حاضرین گوشیش را برداشت و به دهیار منطقه و دو تن از اعضای شورای شهر زنگ زد . هر کدام توضیحاتی دادند . هر چند با حوصله جواب دادند اما امیدی به اصلاح آن بلوار در آینده نزدیک شنیده نشد . یکی نهایتا به کمبود بودجه اشاره داشت و دیگری حسادت پیمانکارا نسبت بهم دیگر را مقصر می دانست . یکی از حاضرین که اهل تلخسرو بود طمع راهنمایی و رانندگی به کسب درآمد از طریق جریمه راننده های تندرو را دلیل اصلی عنوان کرد . دورهمی آن شب به پایان رسید در حالیکه همچنان مسابقات رالی تلخسرو بی وقفه در جریان بود .

چند شب گذشت . در یک دورهمی دیگر در همان جا نشسته بودیم که صدای برخوردی مهیب بعد از صدای جیغ و شیون نازک و ممتد ترمز ماشینی به گوش رسید . مثل همه همسایه ها و آدمهای آن اطراف دمپا به پا به طرف صدا به کنجکاوی و امداد سراسیمه شدیم . پژویی بر اثر سرعت بالا در حالیکه از سمت پمپ بنزین می آمد کنترلش را از دست داده بود . به سمت راست ( مغازه های سر خیابان ) چپ کرده بود و در آستانه درب مغازه ای واژگون شده بود در حالیکه چهارچرخش به سمت آسمان آرام گرفته بود ! همزمان و در حالیکه لحظاتی از تصادف پژو نگذشته بود و مردم در حال دویدن و عجله کردن به سمت حادثه اول بودند ، پرایدی که باز از سمت شهر به سمت تصادف اول سرعت گرفته بود ، نیمه ازدحام تصادف پژو کنترلش را از دست داده بود . به چپ و جدول بلوار برخورد کرد . زیگزاگی حدود دویست متر را بدون کنترل طی کرد و سرانجام به ماشینی که سمت راست جاده پارک بود ، اصابت کرد و ایستاد .

در میان تعجب همگان در دو تصادف رخ داده ، هیچکس آسیب جدی ندید و اصطلاحا « به خیر گذشت » .

هر دو راننده جوان بودند . حدود بیست سال داشتند و بی گمان بالاتر از صد ، سرعتشان بود .

دو هفته ای با خانواده در آن محله بودیم . ( مراسمی برپا بود ) در این حدود دو هفته بچه ها مدام از همان مغازه خرید می کردند . آن شب دقایقی زودتر از زمان تصادف خرید کرده بودند و …

آن شب و آن تصادف گذشت و ما تنها شاهد یکی از دهها و صدها تصادف بلوار تلخسرو بودیم . تصادفی که تقدیر روی خوشش را نشان داده بود . با آنکه سرعت بالا و جوانی و انگور اربعین دیده از مقصرین هستند اما وظیفه مسئولین چیست ؟! چه زمان از پاسکاری بهم خسته می شوند و کدام یک سرانجام این توپ مسئولیت را استپ می کند ؟ همیشه تفنگها قاتل نیستند . مسابقات رالی تلخسرو چه هنگام تمام می شود ؟ چه تعداد از ماجرای حوادث مشابه در جاهای دیگر شهر باید گفته شود تا وجدانی بیدار گردد ؟ غیرت مسئولین در این فحش نوازی ها زیر کدام میز قایم شده است ؟ ؛ *هلا شرمتان باد*

سیروس پرآور