منطقیان و لاهوتی حکایت دو کله قوچ در یک دیگ
فصلی نو- میر آرش تقوی فضایِ سیاسیِ شهرستان رو میشه با استعاره هایِ زیادی تصویر کرد،ولی با اتفاقاتی که چند وقتِ اخیر تویِ اُستان اتفاق افتاده میشه گُفت:که فاصله ی بینِ سیاسیون مثلِ گُسَل مْیمونه! و...
فصلی نو- میر آرش تقوی
فضایِ سیاسیِ شهرستان رو میشه با استعاره هایِ زیادی تصویر کرد،ولی با اتفاقاتی که چند وقتِ اخیر تویِ اُستان اتفاق افتاده میشه گُفت:که فاصله ی بینِ سیاسیون مثلِ گُسَل مْیمونه! و تَنشی که بینِ حَضَرات وجود داره رو میشه به زلزله تشبیه کرد. لغزش یا لرزشی که از یک شخص شروع میشه و به یک ایل یا قبیله و یا کُلّ ِ استان امتداد پیدا می کنه. لرزش هایی که هرچند کوچیک و جزئی اما در نهایت می تونن توی سرنوشتِ هزاران نفر تاثیر گذار باشن.همه تا حالا با این ضرب المثل برخوردیم که:خِشتِ اَوّل چون نَهَد معمار کَج/تا ثُریّا می رَوَد دیوار کَج. و اَسَفناکتر اینکه این دیوار رویِ گُسَل بَنا بشه.اونوَقته که ممکنه جونِ آدما به خطر بیُفته.وقتی که اشتباهات و حتی خواست هایِ فردی می تونن خطرناک باشَن.یه ضرب المَثلِ دیگه هم هست که میگه: دوتا کَلّه پاچه ی قوچ تو یه دیگ نمیپَزَن! در واقع فَهوایِ کلامِ این مَثَل اینه که هرچیزی که از تعادُل خارِج بشه نتیجه ای در بَر نخواهد داشت.قوچ ها هنگامِ فصلِ جُفت گیری که می رِسه برای تصاحُب کردنِ مادّه ها به تنازُع تا سَر حَدّ ِ مرگ با هم شاخ به شاخ میشن.گاهی تا جایی که شاخ هاشون به هم گِرِه می خوره و هیچ کاری از هیچکدومشون بَر نمیاد و شاید جُفتِشون تَلَف بِشن.و این اتفاقیه که تویِ چند سالِ اخیر برایِ حِزبِ اصلاحاتِ کُهگیلویه اُفتاده.وقتی که افرادِ تاثیر گُذارِ طوایف مُختَلِف در اثرِ حَمیّت ها، مَنیّت ها و تعصُّباتِ قومی و قبیله ای و ترجیح دادنِ منافعی کوتاه مُدّت و ناچیز،اَهدافِ بلند مدت و وسیعِ یک طرزِ فکر رو نادیده گرفته و پایمال می کنند و همه رو چیز فدایِ وجوهاتِ شخصیِ خودشون می کنند.آیا میشه این رو باور پذیر دونست که با وجود استعداد هایِ بالقّوه ای مثلِ دکتر سیف الاسلام، دکتر حبیبی یا دکتر آرام و…شرط بندیِ آقایِ لاهوتی روی شخصی به نامِ دکتر کامرانی که در محافلِ سیاسی کمتر شناخته شده و در بسترِ اجتماعی کارکردی از خود بروز نداده بود از رویِ بینش و فراست بوده باشه؟ و یا اینکه حمایت آقای منطقیان از یک نظامی رو با اطلاع از اینکه یکی از اصولِ اصلاحات دور نگه داشتن نظامیان از مراکز قدرت سیاسی است رو سَهوی، و یا سَر دادنِ شُعار ناسیونالیسمیف:بویراحمد به هوش باش رو نامُغرضانه و شکافِ ایجاد شده در بطنِ جامعه رو ناخواسته پنداشت؟!متاسفانه این عزیزان باز با مصاحبه هایِ مختلف با سایت ها و خبرگزاری ها ی مختلف گویا تاریخ رو فراموش کرده و قصدِ تکرارِ سناریو هایِ رنگ باخته و نَخ نمایی رو دارند که به پَرده ای سوده مْیمونه که قامتِ عوام فریبی رو از ورایِ اون میشه به وضوح مشاهده کرد! با شناختی که از این افراد وجود داره نمیشه این اعمال رو به نا آگاهی و بی اطّلاعیشون مربوط دونست و نسبت داد!افرادی با سطحِ سوادِ بالا و حوزه ی تاثیر گذاریِ وسیع.از طوایفِ سادات، دشمن زیاری و طیبی گرفته تا ایلِ بزرگِ بویراحمد.یقیناً با ایجادِ یکپارچگی در این بین و هم سویی، و با پیروی از یک طرزِ فکرِ واحد،جامِع و شامِل که هدفش ایجادِ یک بسترِ مناسب برایِ رشد و شکوفاییِ استعدادها و توانمندی های افراد و فراهم آوردنِ منافعِ یکسان و مشترک باشه، میشه این شکاف رو از بین بُرد و در مسیرِ اعتلای حیاتِ عمومیِ جامعه گام برداشت، و این تنها با درس گرفتن از تاریخ و رجوع به کلام و آثارِ بزرگانِ ادبیِ این مرزُبوم یا حتی همین جغرافیا امکان پذیره.چه دلپذیرتر اینکه افرادِ مؤَثِّرِ جریانِ اصلاحات اشخاصی مثلِ اُستاد لاهوتی و اُستاد منطقیان هستند که هردو در این زمینه ها متخصص هستند.اَمّا با کمالِ تأسُّف و تأثُر شاهد این اَمر هستیم که این دو دستِ توانا به جایِ اینکه در یک جهت و در خدمتِ طرزِ فکری باشند که داعیه دارِ حقوقِ آب و گِلی از اون هستند و خودشون رو پایه های این جریان در شهرستان می دونند، خلافِ هم قرار گرفته و با لغزش هایِ شخصی این گُسلِ سیاسی رو عریض تَر کرده و این دیوارِ کَج رو هر چهار سال چنان به لرزه در میارن که اصلاحات جُز سقفِ تَرَک برداشته ای، چیزی به اِرث نبرده و پیران و جوانانِ اصلاح طلب با عِلم به این که نَفْسِ رأی گیری، تا وقتی که تصمیمات در رأسِ طایفه گرفته می شوند زیرِ سؤال است و اُمید به تغییر نیست. تا وقتی که با منطقِ شاخ به شاخ در زمینه ای مثلِ سیاست که بر مبنایِ گُفت و گو بناست پیش بریم راهی به جایی نخواهیم بُرد.با شاخ های به هم گره خورده و عدمِ ابتکارِ عَمَل، فقط با ردّوبَدَلِ آوانس و حیاتی کَج دارُمریز پیش خواهیم رفت که نه تنها آسایشِ عمومی بوُجود نخواهد اومد،بلکه با پَس لرزه ها و پیش لرزه ها دیوارِ کَجِ تا ثُریّا رفته مثلِ جاده ی قدیمِ سوق، مثلِ سِیل هایِ جاریِ هر سال، مثل محرومیتِ دهات ها و دِه کوره ها، مثلِ پتروشیمیِ کذایی، بی کاریِ جوان ها و ناکامی هایِ سیاسی و… روی سَرِ خلق اللّه آوار خواهد بود و هیچکس جُز خودمون ضرر و آسیب نخواهد دید.استاد منطقیان یقیناً با این جمله که:تاریخ چراغِ راهِ آیندگان است. و استاد لاهوتی هم حتماً با این مصرَع که:بنی آدم اعضای یک پیکرند… برخورد داشتند.همچنین معتقدم که خوشآیندِ هردو ِ این عزیزانِ جان نیست که مصداقِ این بیت قرار بگیرند،که به قول شاعر گفتنی:از قضا سرکنگبین صَفرا فُزود/روغنِ بادام خُشکی می نمود.القصّه… قصدِ این حقیربه عنوان یک اصولگرای اصلاحطلب تنها ایجاد هم آوایی و هم سویی بینِ افرادی است که از یک آبشخورِ فکری و سیاسی به اسمِ اصلاحات دورِ هم جمع آمدند و فردایِ بهتری رو برای همشهری ها و هم استانی ها آرزومندند.چرا که هر کدوم از ما بعنوان یک شهروند یا دِه وَند،با بالا رفتنِ سطحِ آگاهیِ عمومی و بدیهی شدنِ نیازهایِ روز افزون، به کیفیّتِ مطلوب تری از زندگی فکر می کنیم و طبعاً برای بالا بردنِ سَطحِ زندگی هامون از هیچ تلاشی مضایقه نخواهیم کرد ومیدانیم انشقاق اصلاحطلبان نتیجه ای جز کامیابی ناشایستگان نداردو به هر وسیله ای که در چارچوبِ نظامِ مقدّسِ جمهوریِ اسلامیِ ایران و فرمایشاتِ رهبرِ عظیم الشأنِ انقلاب قرار بگیره سعی در تعالی مادّی و معنویِ روزافزونِ مردمِ غیور و مَرد پرورِ این خاک کرده و تا ظهورِ منجیِ عالم بشریت حضرتِ مهدی(عج) دست نخواهیم کشید.باشد که خداوند همه ی ما را هدایت فرمایدکه قلم وقدم راجزبرای رضای خدابرنداریم
۱۹/۳/۱۳۹۷میرآرش تقوی
بدون نظر! اولین نفر باشید