شش شعر کوتاه از شاعره هم استانی اعظم نیکروش
ماه
از دهانش
سنگهای رودخانه را
به قرص شب
پرت میکند
*
قد میکشد
کنار تنت
مردی که در کلاه بلوطیاش
چویلها را
از مرگ برفی
نجات میدهد!
ادامه خبر