دلنوشته فرزند غلام محمد زارعی-به اندازه یک تعطیلات هم پدر بودنت را نچشیدم
خواستم به تو بنویسم پدر، خواستم از تو بنویسم، از دلتنگیهایم، از سالها نداشتنت؛ که دیدم همه بغضهای من، همه نبودنها و کمبودنهایت را پای مردمت گذاشته بودی.
پس من هم به رسمِ خودت، دلتنگیهایم را به مردم میگویم.
ادامه خبر