برای سرهنگ جهان دیماز که با سرافرازی بازنشسته شد
برای سرهنگ جهان دیماز که با سرافرازی بازنشسته شد

فصلی نو- زینب زارع  برای سرهنگ جهان دیماز که با سرافرازی بازنشسته شد اولین بار حدود یازده سال پیش در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویی در دانشگاه آزاد دهدشت که اولین لیسانسم را از آنجا دریافت نمودم ایشان را ملاقات کردم با لباس فرم نظامی، با اقتدار پشت تریبون ایستاده بود و درخصوص امنیت اجتماعی […]

فصلی نو- زینب زارع  برای سرهنگ جهان دیماز که با سرافرازی بازنشسته شد

اولین بار حدود یازده سال پیش در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویی در دانشگاه آزاد دهدشت که اولین لیسانسم را از آنجا دریافت نمودم ایشان را ملاقات کردم با لباس فرم نظامی، با اقتدار پشت تریبون ایستاده بود و درخصوص امنیت اجتماعی شهرستان و شهروندان صحبت می کرد ، صحبت هایش را عمیقآ می‌فهمیدم ،حرفهایش بوی واقع گرایی می داد مشخص بود که قصد ندارد مانند سایرین چشمهایش را ببندد و از خود و مجموعه تحت نظارتش تعریف و تمجید نماید، شخصیتی رئال داشت و اشکالات و کاستی هایی که در سیستم کاریشان بود را به خوبی می دانست که این حاکی از شناخت و آسیب شناسی ایشان از مجموعه تحت مدیریتش بود ، در گفتار و رفتارش تکبری وجود نداشت و به همه پرسش ها با شکیبایی ، پاسخ معقول میداد

بچه های دانشگاه که به دلیل پذیرش بر مبنای بومی گزینی وارد دانشگاه شده بودند اکثرآ شهروند کهگیلویه بزرگ بودند و شدیداً به مسائل و نکات ریز مدیریتی این شهر حساس بوده و در خصوص آن ها همواره پرسشگری داشته و مطالبه گر بودند ،

از آنجایی که دانشگاه ما به خاطر پرسش و پاسخ هایش شهره شده بود و کمتر مسئولی شهامت حضور پیدا می کرد ، معمولا بسیاری از دعوت های دانشگاه از سمت مسئولین به بهانه های متعدد رد میشد یا به فردا و پسفردا گره زده میشد و پس از مشمولیت مرور زمان به فراموشی سپرده میشد

لکن سرهنگ جهان دیماز بدون توجه به این امر در مناسبتی انتظامی در دانشگاه حاضر شد و با شهامت در برابر دانشجویان قرار گرفت و به پرسش های دانشجویان عصبانی، باحوصله و متانت پاسخ می‌داد،
من در آن جلسه نتوانستم هیچ صحبتی داشته باشم زیرا انسانی شریف و شایسته را پشت تریبون دیدم که خود به خوبی همه چیز را میدانست.

مرد بود و در مدیریتش جوانمردی آشکارا هویدا بود مردم را دوست داشت و مردم داری برایش یک اصل پایدار و ممتد بود،

پرواضح بود ایشان از جنس مدیران ناتوانی که سابقآ دیده بودیم ، نبود ، مدیرانی که چون تحمل پذیرش اشکالات موجود را ندارند ناچار دست به انکار ایرادات میزنند و اساسآ به جای حل مسائل ترجیح می دهند اصل صورت مسآله را پاک کنند

در سیستمی که محوریت آن حول بگیر و ببند و بیار و ببر می چرخد و زیرمجموعه هایش به عنوان ضابط قضایی موظف به انجام دستورات محوله دادگستری است و اصطلاحا مامور بودن و معذور بودن باب است انسان دوستی و اکرام آدمها برایش یک مفهوم اصیل بود،

برای او که فرمانده انتظامی کهگیلویه بزرگ بود و می دانست در فرهنگی با حاکمیت عشیره ای عشایری زندگی می کند که هم خشونت را نمی پذیرد و هم دست به خشونت میزند، پایبند بودن به اصول انسانی و رعایت اصل مردم داری در قالب حقوق شهروندی را مد نظر داشت و همواره به جهت برقراری انضباط اجتماعی به پیوست امنیت که در هرجایی از دنیا امری نسبی است دست به دامان اقتدار بود،

حل و فصل این تناقض ها در برپایی آیین انسانی در کنار انجام وظیفه که گاهی در انجام دادن یا ندادن آن اختیار تصمیم گیری نداشت برای پیدا کردن تعادلی پایدار بین این دو رویه و ایجاد بالانسی مناسب بین آنها ،درون خود کشمکشی را تحمل نموده که درک آن شاید از تصور بسیاری از ما خارج است

سرهنگ دیماز به گواهی منش و روشی که به کهگیلویه ارائه داد ، انسانی شریف و دلسوز و مردم دار و در مسئولیت خویش نمونه ی انسانی وظیفه شناس بود

سرهنگ جهان دیماز مردی اصیل از قومی اصیل که سال ها بر مسند حساس فرماندهی انتظامی این شهر خدمت نمود ، اکنون بازنشسته شد واین مسئولیت خطیر را واگذار نمود،

قطعآ بازنشستگی به معنی گوشه نشینی یا ازکارافتادگی نیست و ایشان همچنان صبور و شکیبا در کنار مردم این دیار توانا و تاثیرگذار خواهد ماند،
جایگاه ایشان و تلاش های بی وقفه اش در خدمت به کهگیلویه بر قاموس این دیار حک و در باور همه ما جاوید است،
راهش پر رهرو .

زینب زارع
۹ آبان۱۴۰۰

در همین ارتباط بخوانید

کاهش ۱۰۰درصدی سرقت مسلحانه در کهگیلویه