به قلم محمد بهرامی -هنگامه ی همنوایی برای بلوطها-
- شناسه خبر: 17867
- تاریخ و زمان ارسال: 12 تیر 1401 - 07:04
فصلی نو-به قلم ؛ محمد بهرامی
تصاویر مربوط به آفت زدگی و حال ناخوش بلوطهای زاگرس و استان – فارغ از همه ی احوال و نگاهها – به مانند تمامی مردم زاگرس ، دردی عمیق و ریشه دار در جان و آهی بلند در سینه ام نشانده است . دردی متفاوت از دیگر دردها . دردی همه گیر که اینگار بر همه جا میزند و از همه سوی زندگی بر جان و روان ادم سرازیر می شود و این روان درد سیل گونه بی سبب نیست چرا که بلوط ها ؛ نام و نان و نفس ما بوده اند .
آمار را که می نگریم این درد و آه عمیق تر و بلندتر می شوند ؛ حدود یک میلیون ۵۵۰ هزار هکتار مساحت استان هست که حدود یک میلیون و ۴۰۰ هزار هکتار آن را جنگل و مرتع می پوشاند ! آماری که نشان می دهد استان ما نسبت به مساحت ، بالاترین سرانه جنگل و مرتع را در کشور دارد و به لحاظ وسعت در بین استانهای کشور رتبه هفتم را دارد . آماری که نشان می دهد بزرگترین نعمت و پتانسیل استان همین جنگل ها و مراتع هستند و علاوه بر آتش سوزی ها ، تغییرات اقلیمی ، خشکسالی ها ، قاچاق چوب و سو استفاده جنگل نشینان که در سالهای گذشته تا کنون باعث از بین رفتن جنگل ها شده ، متاسفانه در این روزها آفت کرم و پروانه ی برگ خوار و جوانه خوار ۶۰ هزار هکتار از جنگلهای بلوط را تهدید و دچار بیماری کرده است . تهدیداتی که سالها در مورد انها صحبت شده و مقالات نوشته شده و جلسات زیادی گرفته شده و دیگر همه گان همه چیزش را می دانند .
در باره امکانات ، نیروی انسانی ، تعداد محیط بانان و جنگلبانان ، نقش اجتماعی مردم ، دلسوزی و تدبیر مدیران ، میزان بودجه و مسایل دیگر همه چیز گفته و شنیده شده است . همه ی این موضوعات را که بررسی کنیم و در کنار احوال سالهای گذشته و حال جنگل ها و مراتع زاگرس و استان قرار دهیم گویا راه درمان و نجات یک کلمه است ؛ 《 همت 》
یک همت همگانی . تمام مسئولین و مردم هر کدام به سهم خود برای جلوگیری از مرگ طبیعت راگرس باید کاری کنیم . موضوع کاملا جدی و حیاتی است . بحث خاک و خانه است . بحث تاریخ و هویت است و این بلوطها متعلق به همه ماست .
جناب آقای استاندار ؛
شما که خود فرزند زاگرس و همنشین بلوطهایش بوده اید نیک اکنون درد بلوطها را می فهمید . قطعا درد بلوطها درد شماست . پس از جنابعالی بعنوان سکان دار این خطه استدعا داریم در این رابطه همت کنید و طرحی نو دراندازید و برای این طرح تیم ویژه ای تشکیل دهید . از تمام مدیران بخواهید سهمی برای این طرح و نجات این بلوطها و مراتع کنار بگذارند . از ظرفیتها و پتانسیل های ممکن استفاده نمایید . برای تعریف و جذب بودجه اختصاصی در این رابطه به پایتخت و هر جایی که امکانش هست بروید و درخواست کمک کنید . خواهش و تمنا کنید . اصرار و ابرام بورزید . از دوستانتان و اعتبارتان کمک بگیرید و اگر اینها چاره کار نشد از احساستان کمک بگیرید چرا که این بلوطها ریشه ها و خاک ما هستند و می ارزد که حتی جانها را فدایش کرد .
نمایندگان استان در بهارستان ؛
وقت اتحاد و همدل شدن است . برای نجات بلوطهایمان این بار همصدا شوید . هنگامه ی دوراهی های تفریق کننده نیست . به حرمت این بلوطها که نام و نان و نفس مان بوده است چپ و راست ، بالا و پایین ، گرمسیر و سردسیر ننمایید چرا که اگر این بلوطها نباشند استان ما ، استانی دیگر می شود در عالمی دیگر . از تمام نمایندگان و مدیران قبلی و تمام نخبگان و اساتید کمک بگیرید . بیایید و یکبار هم که شده آهنگ ( ای بلی تو ریشه داری …) را جانانه و همدل ، همنوایی کنید و نشان دهید که این آهنگ و شعر و مفهومش برازنده ی اقدامات و سخنرانی های شماست .
مدیر کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان ؛
می دانم که شما نیز بواسطه سالها زیست در این جغرافیا و به سبب فعالیت هایی که در راستای این حوزه به سبب مناصب مختلف داشته اید این روزها درد بلوطها درد شبانه روز شماست . اما از شما توقع میرود از کمبود امکانات و بودجه و نیروی انسانی کافی در این حوزه و همچنین راهکارها و تلاشهایی که صورت گرفته یا نگرفته است با مردم بصورت واضح و شفاف صحبت نمایید . مطمئن باشید بخاطر اهمیت موضوع مردم شما را درک و یاری می کنند . به غیر از کمک هایی که از مسئولان و مدیران استانی و کشوری دارید از مردم نیز کمک بخواهید . اکثر مردم به سبب آگاهی و علاقه و غیرتی که به جغرافیا و طبیعت خود دارند بهترین پاسبانان طبیعت شان می شوند ، تنها اندکی آموزش و از آن مهمتر برنامه ریزی و تدارک می خواهند . از ظرفیت شوراها و دهیاری های هر منطقه استفاده نمایید . از تحصیلکرده ها و جوانان نخبه در رشته مربوطه بخواهید تا با مطالعه علم نوین و خلاقیت ذاتیشان ، راهکار ارایه دهند . تجربه بزرگان و پیران روستا و عشایر را دست کم نگیرید چرا که هر کدام از آنان در این رابطه اساتید مجربی هستند که سالها در مکتب و کلاس طبیعت شاگردی کرده اند . با فعالان محیط زیست جلسه بگیرید و به ایده هایشان توجه نمایید و درب اتاقتان همواره به روی آنان باز باشد .
جناب مدیر ، می دانم که مدت کوتاهی است که این مسئولیت به شما رسیده است و این انباشت درد و بیماری بلوطها و مراتع حاصل سالها و دهه هاست اما ؛ با یک همت والا و تلاش شبانه روزی و یک دلسوزی هموندی با بلوطها ، یک یاعلی بگویید و با یک مدیریت جهادی و میدانی شروع نمایید که وقت تنگ است و آفت ها بی رحم و بی مروت در هجومند .
صدا وسیمای مرکز استان ؛
بهترین مستندسازان و کارگردانان و فیلمبرداران و دیگر عوامل مربوطه در استان و حتی خارج استان را جمع کنید و از آنان بخواهید تا با اوج هنرشان از بلوطها و طبیعت زاگرس و استان بگویند . مگر دنا جدای از بلوطهایش معنا و مفهوم دارد ؟ آنقدر از بلوطها بگویید تا احترام و عشق به بلوط را در گوشه گوشه استان ببینیم و دغدغه بلوط را در زبان و دستان مسئولین مشاهده کنیم . فرهنگ بلوط پروری و بلوط داری را نهادینه کنید و رساترین رسانه برای ناله های بلوط در استان و زاگرس و کشور باشید .
خبرگزاری ها و پایگاههای خبری و تحلیلی ؛
چند خبر از بلوطها نوشته اید ؟ چند تحلیل از طبیعت مان کار کرده اید ؟ به راستی کدام مهمتر است ؟ ؛ احوال فلان مدیر یا احوالِ طبیعتِ پایتختِ طبیعتِ ایران ؟ ضمن احترام به تلاشتان از شما خواهش می کنم بلوط و طبیعت را پرتکرارترین واژه ی خبرها و تحلیل هایتان کنید . واضح ترین لنز دوربین و رساترین بلندگو و میکروفن و پر جوهرترین قلمتان را برای طبیعت استان بکار ببرید .
و به خودم و مردم شریف و نجیب استانم ؛
بحث خاک و طبیعت و وطن که می شود ، موسم همسرایی اراده هاست . هنگام صبر و انتظار و توقعات کشدار نیست . بلوطها قوت ما بودند . خانه و استراحت گاه ما بودند . با اکسیژنش نفس می کشیدیم و در سایه سارش خستگی و گرمای تن را بدر میکردیم . از چوبش دهها ابزار و وسیله زندگی می ساختیم . به زیبایی جنگل هایش می بالیدیم و صد البته که شما دیر آشنایان روزگار بلوط ها هستید و در مکتب طبیعت استاد تمام .
بیاییم به فرزندانمان به سان پداران و مادرانمان از ارزش جنگل ها و مراتع بگوییم . اگر در تیررس زبان و احساسمان افرادی را می بینیم که نسبت به طبیعت بدگفتاری و بدرفتاری و از آن بدتر قاچاق و سواستفاده میکنند زبان به امر و نهی بچرخانیم . درست است که وضعیت معیشت این روزها افرادی را به سمت شغل های کاذب و حتی آسیب زا هل داده است اما حداقل در مورد طبیعت و سواستفاده از آن آنها را منع کنیم و به صبوری سفارش کنیم .
آنجا که نهادی و سازمانی و مسئولی و نهضتی و فردی دلسوز ، برنامه و طرحی برای بهبود و حفاظت از طبیعت دارد یاریش کنیم . به فعالان محیط زیست احترام بیشتر بگذاریم و همراهیشان کنیم . بیشتر آنان سرداران دلسوز جنگ با آفت های محیط زیست هستند که در دل نگران خاک و آب میهن هستند .
به امید آنکه روزی برسد که هر کدام از ما ، یک جنگلبان و محیط بان دلسوز طبیعت ایران و زاگرس و استان باشیم .
به امید همسرایی یک 《 همی هلی 》 دیگری برای سرسبزی زاگرس
محمد بهرامی
۱۱ تیرماه ۱۴۰۱
لابد یا مطالعه ندارید فقط برای دیده شدن قلم زده اید مگر نمیبینی که نمایندگان ومدیران در تمام جلسات از این درد وانفسا صحبت کرده انداین شعارهای پوپولیستی را کنار بگذارید
درودبربهرامی مردعمل نه مرد حرف انشالله اینبار صددرصد پیروز انتخابات خواهید بود تا یکبار دیگر شاهد شکوفایی شهرستانهای بویراحمد باشیم
زاگرس درختانش را به سوگ نشسته و ما بر این همه جفا و محرومیت نظاره گریم !
چه فخر فروشی ها کردید واژه سنگین حاجی را !
پیاده به عراق ها رفتید و به کربلا ها یورش بردید تا ثابت کنید مسلمانیت!
اما اوج محرومیت در پاهای عریان پینه بسته کودکان شهر و دیارت که بی غیرتی ات را فریاد می زند ندیدیت!
چه رجز ها خواندید!
چه تهدید ها کردید !
و چه منت ها گذاشتید !
بر خلق الهی که در مسجد نبودند به غلو واجبی که ادا کردید بر پشت شیخی که مزدش را گرفت تا حق الله را بجا بیارد !
در حالی که حق الناس در کوپن نان دهقانی که در صف نان ایستاده ، باطل شده بود !
جدیدا سلام فرمانده گفتید !
اما انگار تنها یک مخاطب داشتید!
ملتی که روبروی حماقت شما حقارت سرزمینش را در یا لثارات نان و یا لثارات آب، فریاد بیدار باش می زد و کسی با شلیک مستقیم به سرهایشان آنان را به رأفت اسلامی دعوت می کرد!
به چه رو سخن از تقلب در کنکور میکنی حال آنکه معلمت را به جرم فراتر رفتن از انشای شیخ جلوی چشمت به بند کشیدند و تو دم نزدی !
البته به ما هم گفتند گر دم بزنیم دم نزدیم !
به قدر فهم کودکانه ام ساده اش کردند تا کودکی هایمان هوس بزرگی نکنند که گر سر میخواهی زبان را نچرخان !
اما در حقیقت سری که زبان را نچرخاند خود نیست است!نیازش به باتوم و چکمه و تیر نیست !
بزرگتر ها گفتند سیاست پیچیده است تو نمیفهمی فقط سکوت کن!
باشد !
اما زاگرس …!
نانم !خانه ام ! وطنم !
در حال سوختن است این دیگر فهم سیاسی نمیخواهد !
کجایید ؟!
هم تبار ! هم دیار ! همشهری و همسایه ! ای تو که از سرای زاگرسی و برای هر وجب از خاکت یک حماسه و یک تاریخ رشادت به حکایت داری…!
سکوتت بر پرپر شدن بلوط زاگرس یعنی چشم بستن بر بی حرمتیی که از بی غیرتی مسؤلین بر ناموست می رود !
حال اگر هنوز بر شرف و غیرت خویش مردی_زنی، برخیز و مسؤلین شهر و دیارت را به چالش بکش که سوختن مادرت را به نظاره نشستند !
سعید جلالفرد
زاگرس مرگ درختانش را به سوگ نشسته و ما بر این همه جفا و محرومیت نظاره گریم !
چه فخر فروشی ها کردید واژه سنگین حاجی را !
پیاده به عراق ها رفتید و به کربلا ها یورش بردید تا ثابت کنید مسلمانیت!
اما اوج محرومیت در پاهای عریان پینه بسته کودکان شهر و دیارت که بی غیرتی ات را فریاد می زند ندیدیت!
چه رجز ها خواندید!
چه تهدید ها کردید !
و چه منت ها گذاشتید !
بر خلق الهی که در مسجد نبودند به غلو واجبی که ادا کردید بر پشت شیخی که مزدش را گرفت تا حق الله را بجا بیارد !
در حالی که حق الناس در کوپن نان دهقانی که در صف نان ایستاده ، باطل شده بود !
جدیدا سلام فرمانده گفتید !
اما انگار تنها یک مخاطب داشتید!
ملتی که روبروی حماقت شما حقارت سرزمینشان را در یا لثارات نان و یا لثارات آب، فریاد بیدار باش می زدند و کسی با شلیک مستقیم به سرهایشان آنان را به رأفت اسلامی دعوت می کرد!
چه قلم ها که شکستید و به خیالتان مرگ اندیشه را جشن گرفتید!
به چه رو سخن از تقلب در کنکور میکنی حال آنکه معلمت را به جرم فراتر رفتن از انشای شیخ جلوی چشمت به بند کشیدند و تو دم نزدی !
البته به ما هم گفتند گر دم بزنیم دم نزدیم !
به قدر فهم کودکانه ام ساده اش کردند تا کودکی هایمان هوس بزرگی نکنند که، گر سر میخواهی زبان را نچرخان !
اما در حقیقت سری که زبان را نچرخاند خود نیست است!نیازش به باتوم و چکمه و گلوله نیست !
بزرگتر ها گفتند سیاست پیچیده است تو نمیفهمی فقط سکوت کن!
باشد !
اما زاگرس …!
نانم !خانه ام ! وطنم !
در حال سوختن است این دیگر فهم سیاسی نمیخواهد !
کجایید ؟!
هم تبار ! هم دیار ! همشهری و همسایه ! ای تو که از سرای زاگرسی و برای هر وجب از خاکت یک حماسه و یک تاریخ رشادت به حکایت داری…!
سکوتت بر پرپر شدن بلوط زاگرس یعنی چشم بستن بر بی حرمتیی که از بی غیرتی مسؤلین بر ناموست می رود !
حال اگر هنوز بر شرف و غیرت خویش مردی_زنی، برخیز و مسؤلین شهر و دیارت را به چالش بکش که سوختن مادرت را به نظاره نشستند !
سعید جلالفرد