روزی که حاکمیت تاریخی ایران در قفقاز برای همیشه به پایان رسید یادی از شهید جوادخان گنجه ای سپهسالار دلاور ایران (۱۸۰۴ – ۱۷۴۸ میلادی)
- شناسه خبر: 23681
- تاریخ و زمان ارسال: 26 دی 1401 - 05:31
فصلی نو – مهراب هدایت جهان آباد – جوادخان گنجه ای « زیاد اوغلی» (۱۸۰۴ – ۱۷۴۸ میلادی) فرزند شاهوردی خان، آخرین حکمران ایران در گنجه است که در سوم ژانویه ۱۸۰۴ میلادی در آغاز دوره اول جنگهای ایران و روسیه در زمان قاجار و در جریان تهاجم سپاهیان روسیه ی متجاوز به فرماندهی ژنرال سیسیانوف به گنجه، پس از جنگی دلاورانه با یک پسر خود در راه کیان وطن به شهادت رسید.
جوادخان گنجه ای از تیره زیادلو یا زیاداوغلوی ایل قاجار بود که از زمان صفویه در گنجه سمت بیگلربیگی داشتند. قاجارها ظاهراً مقارن با قیام شاه اسماعیل در گنجه ساکن شدهاند و زیاداوغلوها از دوره شاه طهماسب در گنجه حکومت یافتند. در تاریخهای صفویه، بهویژه در «عالم آرای عباسی» تألیف اسکندربیگ منشی، جای جای ذکر حکومت تعدادی از سران آن خانواده در گنجه و کوششهای آنان در جنگها آمدهاست.
نیای بزرگ جوادخان گنجه ای، خضر بیگ قاریمیش قاجار اولین فرد از خاندان زیاد اوغلی بود که نزدیک سال ۹۰۰ قمری از آناتولی و شام به همراه ایل قاجار به ایران آمده و در مسلک پیروان صفوی درآمد.
شاهوردی خان گنجه ای (درعصر شاه طهماسب) اولین کسی از خاندان زیاد اوغلی بود که در سال ۹۶۱ قمری به فرمانروایی قره باغ منصوب گردید و گنجه را پایتخت ایالت قراباغ کرد. شاهوردی خان گنجه ای در جنگهای ایران با عثمانی و شورشیان لزگی و گرجی، هنرنماییهای جنگی فراوانی از خود نشان داد.
در زمان شاه عباس صفوی، محمد خان زیاد اوغلو، از نیاکان جوادخان گنجه ای، فرمانروای گنجه بود و هنگامی که دولت عثمانی در ۲۸ اکتبر ۱۵۴۹ به گنجه هجوم کرد، محمدخان زیاداوغلو با خالی کردن کل شهر و مردمان، به کنارههای ارس کوچ نمود و چیزی برای دشمن باقی نگذاشت (زمین سوخته).
هنگامی که شاه عباس به صورت موقت با عثمانی صلح کرد، محمد خان زیاد اوغلو با جمعی از امرای قزلباش، قلعه گنجه را محاصره کرده بود، اما به دستور شاه عباس دست از محاصره کشید تا شانزده سال بعد با پیروزی نیروهای ایران، دوباره فرمانروای گنجه شد.
پس از محمدخان زیاداوغلو، محمد قلی خان و مرتضی خان زیاد اوغلو، به فرمان حکومت مرکزی بیگلربیگی گنجه بودند و در ۱۶۶۴ میلادی، اغورلوخان بیگلربیگی گنجه و قراباغ شد. دیوان او به زبان فارسی، چهارهزار و دویست بیت دارد و در کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره ثبت ۵۵۵ نگهداری میشود که به دستور نوه او یعنی جوادخان زیاد اوغلو نسخه برداری شدهاست و به عنوان «زیادی» و «مصاحب» تخلص میکرد.
نبرد گنجه …..روزی که روس های متجاوز گنجه را از سرزمین ایران بزرگ خود جدا کردند.
ژنرال سیسیانوف روس در ۲۲ نوامبر۱۸۰۳ با نیرویی بزرگ وارد حومه و دروازههای شهر گنجه شد و با این اقدام نبرد گنجه آغاز شد. جوادخان به مدافعه برخاست و مهاجمان را به شهر راه نداد. او به دفعات درخواست ژنرال روسی را دایر به تسلیم و تحویل قلعه رد کرد، و در آخر پیغام داد که:
«شما باید جسد مرا در پای دیوار قلعه ی گنجه پارهپاره بکنید تا بتوانید داخل قلعه شوید.»
حمله روسها به قلعه گنجه
جوادخان در اثر همراهی تعدادی از ارامنه با روسها و متفرق شدن نیروهای شمکور و شمسالدینلوها به قلعه شهر پناه برد، و به امید رسیدن قوا از آذربایجان به وسیله عباس میرزا ولیعهد ، تا آخرین توان خود از قلعه گنجه مدافعه کرد.
بنا به نوشته مآثر سلطانیه نامههای او به دربار رسید و فتحعلی شاه هم نیروهایی به فرماندهی سعیدخاندامغانی را روانه گنجه کرد ولی به علت فصل شدید سرما (دی ماه) و دوری راه، قوای اعزامی نتوانستند به موقع به گنجه برسند،
قوای مهاجم روسیه ی متجاوز ، راه آب شهر گنجه را بستند و مردم و مدافعان را به مخاطره انداختند. در شب سرد و تاریک آخرین روز رمضان، روسها با شلیک توپهای عظیم از جانب دروازههای قراباغ و تفلیس، شهر گنجه را از طرف غرب و شرق مورد حمله قرار داده تا سپدهدم زیر آتش گرفتند و در بامداد روز عید فطر به ۶۰ قدمی قلعه رسیدند.
مردم شهر گنجه نمدها و پارچهها را به نفت آغشته و آتش میزدند و بر سر روسها میریختند. جنگ خونین تا ظهر ادامه پیدا کرد. بعدازظهر نیروهای ژنرال پورتیناکین روس در حمایت آتش توپخانه، نردبانها به دیوار قلعه نهادند و سه برج حصار را گرفتند؛ ولی جوادخان گنجه ای و یارانش دشمنان را از این برجها بیرون راندند.
در حین جنگ دو برج دیگر به اشغال روسها درآمد و جوادخان هم مجروح شد. حسینقلی آقا پسر جوادخان گنجه ای به امداد پدر آمد ولی او فرزندش را به دفاع موضع دیگر فرستاد و خود با شمشیر آخته سرتوپ ایستاده تا آخرین قطره خون دلیری و مدافعه کرد و سرانجام در راه دفاع از وطن جان خود را تقدیم کیان وطن کرد و فرزندش نیز به شهادت رسید.
هنگامی که خبر شهادت جوادخان و حسینقلی آقا به خانه رسید، صدای شیون بلند شد، اما سرونازخانم، همسر جوادخان فریاد زد:
“جوادخان گنجه ای کشته شد؛ اما ایران که نمردهاست، همه جا را سنگر ببندید و آماده باشید تا به جوادخان بپیوندیم.
آنگاه گفت شاهنامه را بیاورید تا تفألی بزنیم، امروز روز رزم است و دیوان حافظ را جایی نیست. وقتی که کتاب را گشود، با بانگ رسا گفت که گوش کنید که چه میگوید:
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
کتاب را بست و گفت: شنیدید، پس عمل کنید.
روسها در روز سوم تجاوز ، قلعه گنجه را گرفتند و دروازههای شهر را به روی مردم بستند، و جمله ی مردم گنجه را قتلعام نموده دارایی شهر را به غارت بردند و مساجد را ویران کردند.
در شهرگنجه ۷۰۰۰ نفر کشته شده و ۱۸۰۰۰ نفر اسیر شدند که اکثرشان زنان بودند. ۵۰۰ نفر از اهالی شهر گنجه که بیشترشان زنان و مردن مسن و اطفال خردسال بودند به مسجد پناه بردند. به دستور سیسیانوف همه آنها را در مسجد قتلعام کردند.
به فرمان وی، جامع بزرگ شهر به کلیسا تبدیل شد و نام شهر نیز به «الیزابتپول» تغییر کرد. تا سرانجام پس از فروپاشی شوروی، و تشکیل جمهوری آذربایجان گنجه بار دیگر نام اصلی خود را بازیافت.
آرامگاه جوادخان گنجه ای
پیکر جوادخان را همراه با عدهای از یارانش، در مسجد جامع گنجه به خاک میسپارند تا در اوایل دهه۱۹۶۰ میلادی حادثهای رخ میدهد و نام جوادخان را دوباره بر سر زبانها میاندازد. احمدعیسیاف این رویداد را در کتاب «گنجه و گنجهلیلر» [گنجه و گنجهایها] چنین شرح میدهد:
این حادثه قبل از آن که من به گنجه بیایم، اتفاق افتادهاست. خیلی جلوتر در اوایل دهه۱۹۶۰ (۱۳۳۹). لکن پس از سپری شدن ۱۵–۱۰ سال، باز هم دربارهٔ آن صحبتها ادامه داشت. آن هم با صدای بلند.
میخواستند در نزدیکی حمام «چوکک»، در حیاط مسجد جمعه، فوارهای بسازند. تراکتور ناهمواریهای زمین را هموار میکرد که ناگهان به مانعی برخورد. نگاه کردند و قبر بزرگی دیدند.
هر چهار طرفش مثل صندوق بتونی بود. همه میدانستند که در آن پیرامون، قبر زیاد است، ولی بیآن که توجه کنند، زمین را میکندند. این بار ممکن نشد. هر کاری کردند که پیچانده و از جا بلند کنند نتوانستند به نوشته سنگ مزار نگاه کردند، چه دیدند؟
این که آرامگاه جوادخان گنجهای است. تراکتورچی دست از کار کشید و رفت: «گناه است، من به این دست نمیزنم». خیلیها دست نگهداشتند: این که یک اثر تاریخی است. اجازه بدهید کارشناسان ببینند، بعد …
به کمیته حزب کمونیست شهر گنجه خبر دادند و به آکادمی علوم تلگرافی مخابره کردند. به هر جایی که گمان میرفت، اطلاع داده شد. سه روز، پنج روز، کمی منتظر شدند، کسی نیامد… یک روز صاحب اختیار شهر آمد، دستهایش را به کمر زده و با غرور و نخوت گفت :
– آخر جوادخان کیست؟
دورهخان، بیگ خیلی وقت است که سپری شده، از بین ببریدش!
نتوانستند بتون را خرد کنند. از هر کجا بود دینامیت پیدا کرده، آوردند و قبر را منفجر کردند.
جواد خان گنجه ای نماد حاکمیت تاریخی ایران در قفقاز بود. خاندان جواد خان گنجه ای حدود ۳۰۰ سال بر حوزه ی قفقاز ( آذربایجان و ارمنستان و بخشهایی از گرجستان ) حاکمیت مطلق داشتند.
خاندان جواد خان همواره برای یکپارچگی و انسجام ایران پیشقراولان سپاه ایران در برابر عثمانی ها و روس ها و شورشیان لزگی و چچنی و…. بودند.
در آن دیماه سرد و سیاه ، جواد خان گنجه ای و اهالی شهر گنجه با وجود جانفشانی ها و رشادت های فراوان در تنهایی و بی پناهی به وسیله ی ارتش متجاوز روسیه از دم گلوله های آتشین توپ و تفنگ گذاشتند اما نام خود را در تاریخ پر فراز و نشیب اما درخشان ایران اهورایی جاودانه ساختند.
هر چند وزارت خارجه ی ایران در ۲۵ آذر ماه ۱۳۸۶ نخستین همایش ملی « جوادخان گنجه ای مرزدار ایرانی قفقاز » را برگزار کرد اما بدون شک هنوز ادای دینی نسبت به آن همه فداکاری و ایثار و جانفشانی جواد خان گنجه ای و سایر مرزداران ایران در منطقه ی قفقاز و به ویژه در شهر گنجه صورت نگرفته است و لازم است مسؤلان امر به ویژه در حوزه ی فرهنگ و ارشاد و رسانه ی ملی در این زمینه تلاش بیشتر و عینی تری داشته باشند.
مهراب هدایت جهان آباد
دانش آموخته روابط بین الملل
در همین ارتباط بخوانید
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد