سقوط بلوط
- شناسه خبر: 9776
- تاریخ و زمان ارسال: 3 مرداد 1398 - 02:14
فصلو نو – مهرداد نادری
صدای سوختن بلوط آنقدر قلبمان را آزرده ، که نگاهش هم حالمان را ویران می کند ، نمی دانم چه حسابیست که باید تاوانش را بلوط بیچاره با جان خویش بپردازد ، تا آنجایی که گرمای تابستان ناجوانمردانه آنقدر دست به سوختن می زند که ریشه ها هم از داغ او در امان نخواهند بود ، حرارت از تنه به شاخه و ساقه به برگ رسیده و صدای سوزناک سوختن آنقدر دردناک است که گویی دندان به سنگ می کشیم ، سوزشی که یکباره رنگ اندوه را بر پیکره ی خاک می پاشد ، تا دگر بلوطی توان ریشه زدن را در خود نبیند .
کاش می شد دستی بر این تالم عظیم گذاشت و جلوی این فاجعه زیستی حجیم را گرفت ، گرچه حساب ما از هم جداست ولی حساب بلوط از همه ما جدا نیست و متعلق به ما و میهن ماست ، بلوط امروز تنها تر از همیشه درد را به جان می خرد تا که راهی برای امید دوباره بیابد ، ولی امروز که همه از سوختن می گویم و سوزش این مقیاس از این حادثه را اندازه می گیریم و هر لحظه خبر آتش گرفتن یک گوشه از این خطه را می شنویم ، ولی در برخورد با این فاجعه عقب نشستیم و نظاره گریم .
نمی دانم بعد از بلوط حماسه سراها از چه باید به سرایند ، و تاریخ نویسان از چه باید به نگارند ، نمی دانم بدون بلوط از چه باید ببالیم و از چه نشانی باید نام این خطه را جویا شویم .
و نمی دانم بدون بلوط ، خاکستر هویت این مردم را بادها به کدام سو می برند .
آری ، بدون بلوط نه سرای سبز ی وجود دارد ، و نه نام نشان ی از تاریخ و نه حماسه ای از دلیرمردان این خطه و نه فرهنگ و سنتی و نه طبیعت و لذتی ، اینجا و امروز فراتر از تصور ما بلوط در خون می غلطد و از سوختن می گریزد . امروز آتش به ریشه ی تاریخی این سرزمین رخنه کرده و برای نابودی یک فرهنگ دست باد را گرفته و با خود همراه می کند تا در ویرانی ارزش ها عقب نمانند .
پس امروز باید به کدام نهاد و سازمانی باید دل بست و به تدبیر کدام مسولی باید دلخوش بود ، دلخوشی در لحظاتی که ساعت ها در پهنای این سرزمین آتش بی رحمانه دهن باز کرده و همه ی زیبایی ها و زینت های این سرزمین را با هم به یکباره می بلعد تا که نهالی هم برای سایه ای باقی نماند .
روزهای که سوزش آتش به مغز استخوان بلوط رسیده و تا رسیدن به خاکستر لحظه ای ننشسته ، و گنجشک تنها هم از حرارت آفتاب به درد بی پناه ی بگرید .
ولی آنچه دردآور تر از التهاب روی تنه های درختان است ، بی مسولیتی مسولانیست که در قبول مسولیت استوار و در نقش مسولیت سر به هوایند ، همان های که همواره در سوختن بلوط نظاره گر و در تعهد به مسولیت بی تفاوتند ، تا که مبادا سختی نجات بلوط آزرده خاطرشان کند .
بی مسولیتی و وظیفه نشناسی آفتیست فراتر از هر مرضی بر جان بلوط
حال در این هجم انبوهی از قدرنشناسی و بی مسولیتی و بی تفاوتی تا سلفی و فضای مجازی یادی کنیم از آنان که عاشقانه از بلوط حراست کردند و با تعهد از بلوط محافظت کردند ، یادی کنیم از آنان که خود را هزینه ی نگهداری از بلوط نمودند ، از آنهای که روحشان با طبیعت گره خورده بود و با این سرمایه ملی انس گرفته بودند ، همانهای که نه واهمه ای از حرارت و نه ابا ی از قاچاقچیان چوب و نه اشتیاقی به میز و سمت داشتند . همانهای که پیوسته و وارسته میل به خدمت در دامان طبیعت داشتند .
در این نویسه ی که از درد برای درک نوشتیم خاطری از تمام شهامت ها و از خود گذشتگی ها و فداکاری های جنگلبان دلسوز و مسولیت پذیری کنیم که جان را برای حراست و حفاظت و نگهداری از این سرمایه ملی نثار نمود ، تا نام نیکش بر پیکره یه تاریخی این دیار تا ابد باقی بماند .
زنده یاد مهندس هوشنگ نادری فرمانده فقید و شجاع منابع طبیعی بویراحمد که در چنین روزهای در مرداد سال نود چهار در حین اجرای ماموریت در مبارزه با قاچاقچیان چوب ، جان ش را فدای بلوط تاریخ ساز نمود .
روح آن بزرگمرد شاد ، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد .
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد