فصلی نو–روح الله درخشی ( قسمت اول) “سید محمد خاتمی:نظام علوی ،نظامی است که به آن درجه شجاعت برسد که هر فردی بتواند حق خویش را بدون لکنت زبان در مقابل بالاترین قدرت ها ابراز کند” این مطالب ، خطاب به جوانان اصلاح طلب استان کهگیلویه و بویراحمد است. آنان که در خیال پاک خود، […]

فصلی نوروح الله درخشی

( قسمت اول)
“سید محمد خاتمی:نظام علوی ،نظامی است که به آن درجه شجاعت برسد که هر فردی بتواند حق خویش را بدون لکنت زبان در مقابل بالاترین قدرت ها ابراز کند”

این مطالب ، خطاب به جوانان اصلاح طلب استان کهگیلویه و بویراحمد است. آنان که در خیال پاک خود، اصلاحات را تنها بالهای نجات بخش انسان و تفکر، از منجلاب قدرت سیاه و اقتدارگرایی می دانند. آنان که روح خود را در آرزوهایی بلند پرواز دادند و به امید ریش سفیدان اصلاحات در این استان، خود را با خوب و بد سیاست وفق دادند تا شاید راهی برای خروج این دیار از محرومیت های اقتصادی و فرهنگی بیابند و تحجر و خشک مغزی اقتدارگرایان را با حداقل هایی موجود، در نبردهای مستقیم مثل انتخابات، از میان بردارند. جوانانی که غالبا، تیپاخورده ی اصولگرایانند و تاکنون جز اخراج و بیکاری و تبعید و افسردگی و سرگردانی چیزی عایدشان نشده است. جوانانی که این روزها در هر فضایی، تاوان اشتباهات گذشته تاکنونِ، پیشقراولانِ اصلاحات در این استان را داده اند. حال بعد از این همه شکست و بعد از سالها بازیابی فرصت برای پیروزی در یک نبرد برابر، از خودخواهی، منفعت طلبی و انحصار طلبی چند نفر ، آخرین تیپا را نصیب شدند و همچنان سهمی از این فراتر ندارند: تیپاخوردگانِ مهجوری که این روزها در فریب ناجوانمردانه ی خودخواهان گرفتار شده اند و در فضای مجازی به جان هم افتاده اند تا تقسیم غنیمت بین منفعت طلبان و معامله گرانِ اصلاح طلب نما را به تماشا بنشینند و همچنان بی نصیب از پازل قدرت باشند.
باید باور کنیم که هم من و هم شما جوانان پاک سیرت و آگاه می توانیم از این مطالب اصلاح طلبانه ننویسیم. سکوت کنیم و معامله گران خوبی باشیم، چونان برخی مدعیان که منفعت خود را بر منفعت جمعی ترجیح دادند. اما نه اصلاح طلبی و نه اصل عدالت و انصاف با معامله گری و سکوت منفعت طلبانه همخوانی ندارد و نخواهد داشت.
اگر همچنان مغضوب ساختار سیاسی باشیم. اگر این مطالب باعث رویگردانی ناعادلانه ی انحصارطلبانِ اصلاح طلب از ما شود و اگر …. اما ما از گرسنگی نخواهیم مرد و بیکاری را عار نمی دانیم، اما ننگ فریب و خیانت برخی را از درون جمع خود بر نمی تابیم و همچنان با صداقت و صراحت با مردم سخن می گوییم تا در محکمه ی وجدان خود و عموم مردم، محکوم به سهل انگاری و خیانت در حق مردم مظلوم استان کهگیلویه و بویراحمد نشویم.
انتخابات مجلس در سال ۹۴ توانست، معیار شناخت حداقلی از برخی مدعیان اصلاح طلبی باشد. مدعیانی که تاکنون، در لوای رفتار سرسختانه ی حاکمیت با اصلاح طلبان، خود را قهرمان مردم جلوه دادند و در پناه نااگاهی و فقدان فرصت هایی برای خودنشانی رفتاری، فقط با گفتارهای پوپولیستی و ژست پوشالی، همچنان بر گرده ی مردم سوار شدند. علاوه بر این، رفتار مبتدی و خارج از نزاکت اصلاح طلبانه اینان با مجمع اصلاح طلبان، پرده از حقایقی تلخ برداشت که مایه سرافکندگی اصلاحات در مقابل مردم و رقیب شد.
خودخواهی و انحصارطلبی مدعیان و تعصب آگاهانه ی آنان در عین ناآگاهی مفرط، به حدی بود که فتنه ی بزرگ اصولگرایان در انتخابات مجلس هفتم را تکمیل کرد و آتش گسست و اختلاف ویرانگری را که زارعی ها برای نابودی اصلاحات، توانستند با دستور ویژه ی اقتدارگرایان شروع کنند،آنان به انجام رساندند و فقط ابطال انتخابات و خروج زارعی می تواند این گسست مهندسی شده را متوقف کند ورنه اگر در این دوره شاهد حضور زارعی در مجلس باشیم، شک نکنید که بازی اصلاحات نظیر آنچه در کهگیلویه اتفاق افتاده است، در بویراحمد و دنا همچنان ادامه خواهد داشت.
من بر این عقیده ام که اصلاح طلبی امری است مقدس ، قدیم و ذاتی نوع آدم وحامل بزرگترین پرسش بشری. پرسشی که فارغ از رنگ و قبیله و گروه و جناح سیاسی درمقابل انسان قرار دارد و آن پرسش بزرگ این است:
” حقیقت چیست ؟ “.
پرسشی که پیامبران هم در پی دیکته ی جواب آن به انسان بودند و ماموریت داشتند نگرش اصلاح طلبی را درمحتوای پنهانی ترین رفتارهای بشر درجهان بسط دهند و نهادینه کنند. بنابراین اگر “اصلاح” را ماموریت ویژه پیامبران الهی بدانیم بایدگفت: تنزل امرمقدس “اصلاح “به قالب سلیقه مندی به نام سیاست، خیانتی است بزرگ به بشر و سوق دادن انسان به ساحتی خشن و تک ساحتی به نام قدرت. خیانت بزرگتر، این می تواند باشد که بعضی ها به جهل مرکب گرفتارند و خود را تافته ی جدابافته و سرآمد در یک تفکر عمومی بزرگ می دانند، درحالیکه خود با داعیه ی ،خودبرتربینی، ندانسته حامل جهل خود و تقابل با این امرمقدس یعنی، (اصلاحات) اند.
آنچه که دراین مطلب زنجیره ای می خوانید نه تفسیراست، نه شعار، بلکه تشریح اندکی از واقعیت های اصلاحات وآسیب شناسی رفتار بعضی ازاصلاح طلبان کهگیلویه وبویراحمداست. آنچه مر اوادار به نوشتن این مطلب کرد رفتارملامت آمیز بعضی از اصلاح طلبان در چند سال اخیر نسبت به دیگر همفکران در این استان است . به نظرمی رسد صاحبداری و توهم رهبری چند نفر از اصلاح طلبان بیشتر از آنکه به همگرایی بینجامد ، باعث واگرایی در میان اصلاح طلبان شده است. بازتاب یک رفتار نابخردانه برای یک انسان سیاسی در قالب نگاه آمرانه و انحصار طلبانه به همفکران خود ، حاصلی به جز گسست و ایجاد فاصله ندارد ، بدتر اینکه این نگاه ، غیر مدنی ، تحقیر آمیز و آمیخته به مرزبندی مضحک خودی و غیر خودی باشد . اما آیا سیاست ارجح تر از انسانیت است ؟
اگر بپذیریم که سیاست فرع بر انسانیت است، کالبد شکافی ی شخصیت افراد نمی تواند ریسمانی برای اندازه گیری میزان اصلاح طلبی آنان باشد چون اصل اصلاحات، منزلت بخش است نه تقلیل انسانیت به میزان دخالت انسان در سیاست . اصلاح طلبی یک پروسه فکری معطوف به عمل گرایی است و ارث پدری کسی نیست که با شعار و نگاه پروژه ای قابل مصادره به شخص یا گروه خاصی باشد . بداخلاقی های بعضی از دوستان ما به حدی رسیده که مثلا اگر یکی از کاندیداهای اصولگرا به مهمانی یک اصلاح طلب رفت یا یک اصلاح طلب معتدل از فیلتر شورای نگهبان رد شد ،یا به نقد اصلاحات پرداخت بی درنگ با انگ معامله گر و خائن روبرو می شود . این گونه غوغاسالاری و مرزبندی آمرانه و سطحی نگری ها را فقط درتاریخ گروههای چریکی می توان یافت ،چراکه چریک ها فقط به قصد کشتن وکشته شدن به یک گروه پیوسته اند واگر کسی ازآنان درمیانه راه، با بینشی متفاوت، تغییر نگرش داد و منتقد اوضاع شد و خواستار اعتدال و یا تغییر در تاکتیک گروه می شد ، او را خائن و معامله گر با حاکمیت می نامند و ترور شخصیت و حتی محو فیزیکی انسان به امری رایج بدل می شود .
آسیب شناسی یک جریان کار آسانی نیست اما در این مقال بر آنم که در چند قسمت، به نقد برخی از رفتارهای نابخردانه و سطحی ” بعضی ها ” در جریان اصلاح طلبی در کهگیلویه وبویراحمد بپردازم. رفتاری واگرایانه که تاکنون بسیاری از افراد را از جریان اصلاحات دور و بازنشسته کرده است . تاریخ بشریت شبیه داستان این ” بعضی ها ” بسیار در متن خود دارد.از جمله داستان آن راهزن افسانه ای یونان باستان که ” پروکست ” نام داشت . پروکست به سبک دزدان گردنه ، در گذرگاه مردم تختی گذاشته بود و دستور داد هرکس قصد عبور از آن گذرگاه می کرد را به روی تخت دراز می کردند واگر اندازه قد فرد بیشتر از تخت بود از پاهای وی می بریدند تا اندازه تخت می شد وبر عکس اگر کوتاهتر از تخت بود آنقدر آن عابر بیچاره را می کشیدند تا اندازه تخت جناب پروکست شود. حال گویا از نظر بعضی ها برای میزان اصلاح طلبی افراد ،ریسمانی است که این ریسمان رااز تهران به عنوان شاخص اندازه گیری اصلاح طلبی افراد به دست ” بعضی ها ” داده اند. شکی نیست که اینان مدافعان اصلاحات نیستند بلکه مدافع دافعه دراصلاحات اند .
انحصار طلبی ، تمامیت خواهی ، اصلاح گریزی فردی ، ناهمخوانی شعار با عمل و از همه مهمتر و ویرانگر تر ، گذاشتن سنجه واندازه بر افراد برای تعیین میزان اصلاح طلبی آنان ، بدون توجه به نگرش و عمل فرد ، از رفتارهای ناپسندی است که بدان اشاره خواهد شد . لازم به ذکر است که در بند اول سوالاتی در مقیاس عمومی از بدنه کلی اصلاحات پرسیده ام تا ریشه آسیب های اصلاح طلبی در کشور برای خواننده ملموس تر و آسان تر فهمیده شود و هم دوستان نویسنده، قلم خود را معطوف به شکافتن این سوالات و نگاه جدی به آسیب های درون گروهی برای پیشبرد اصلاحات کنند و در بند دوم هم سوالاتی در جغرافیای استانی – اغلب با تکیه بر بویراحمد ودنا – مطرح است که البته جواب به هردو گروه سوالات دراین مطلب نمی گنجد اما تقریبا جواب هر سوال در مضمون متن به اختصار پیداست.
اصلاحات چیست ؟ کدام یک درست است : قالب بندی ذاتی فکری انسان یا قالب سازی فکری توسط انسان؟ فلسفه اصلاحات در کدام قالب می گنجد و اصلاحات در ایران برکدام یک از این دو استوار است ؟

آیا اصلاح ساختارهای حاکمیت باید متوازن و همه جانبه باشد یا بخشی کردن اصلاحات و پرداختن به اصلاح بخش های مختلف آن تا نهادینه کردن اصلاح به عنوان یک اصل و فرهنگ عمومی ، گزینه مطلوب تری برای به پیش بردن اصلاحات است؟
اصلاح طلب کیست ؟ آیا اصلاحات دارای مبانی و مفاهیم متمایز و تعریف شده ای است که هر کس بداند در چه نقطه ای از اصلاح طلبی قرار دارد ؟ رهبران سیاسی و معنوی اصلاحات در ایران کیستند ؟ چرا اصلاحات به سمت اپوزیسون و دورتراز آن به سمت پوزیسیون رفت ، آیا نقصان از کنش های تند و افراط در میان اصلاح طلبان است یا از تمامیت خواهی و واکنش های اقتدار گرایانه اصولگرایان؟
آیا اصلاح طلبی با ستیز متفاوت است؟ آیا اصلاح طلبی درستیز عریان با حاکمیت به بار می نشیند یامحکوم به حرکت تدریجی و آرام است ؟ آیا اصلاحات امکانات لازم برای ماندن در کوران مسابقه با محافظه کاری را دارد که متناسب با حرکات رادیکال رقیب حرکتی مساوی یا رادیکال تر از خود نشان دهد ؟ آیا یک اصلاح طلب می تواند یک انقلابی باشد یا اصلاحات باید جزیی از نظام و درون هرنظام باشد و درون یک نظام باید فارغ از ستیز و مقابله افراطی با آن نظام باشد ، به معنای روشن تر آیا اصلاحات بعد از انقلابات شروع می شود یا اصلاحات اصل و ریشه یک انقلاب است یا ستیز با انقلابی که خود برای اصلاح جامعه پیروز شد نوعی پس افتادگی در تفکرات واصول ابتدایی انقلابیون است ؟
آیا اصلاح طلبانی که سی واندی سال در مدیریت های کلان و خرد در این نظام به خدمت پرداخته اند می توانند بیرون از نظام و به عناد با آن برخیزند و اگر چنین است آیا اشتباه کرده اند و گذشته خود را مغایر با اصول کنونی خود می بینند یا منتقد تفاوتهای آشکار صدر با ذیل آرمان های انقلابند ؟ آیا اصلاحات به معنای تدریج و کاشتن یک محصول و برداشت آن در فرآیندی طولانی است ، یا نقد و به چالش کشاندن واقعیت های نامطلوب و مغایر با اصول اساسی انقلاب ، توسط کسانی که خود از پایه گذاران انقلاب بودند ، و البته در طیف اصلاحات قرار دارند ، نوعی شتابزدگی معطوف به عدم ، در انجام اصلاحات است ؟ آیا اصلاحات باید در قالب یک حزب نمود پیدا کند و به مبارزه با رقیب سیاسی خود – محافظه کاری – ادامه دهد و یا در چند حزب ؟ آیا تکثر احزاب در طیف اصلاحات به معنای پیروزی سیستم حزبی و به بار نشستن یکی از شعارهای اصلاحات است یا فقدان حزب واصلا نبود اعتقاد به حزب در جبهه مقابل به معنای شکست این اصل حیاتی دموکراسی است ؟ آیا در قاموس اصلاحات چیزی به نام ” میزان اصلاح طلبی ” وجود دارد ؟ البته که پیشکسوتان یک تفکر باید قابل احترام باشند اما مطمئنا آنچه بعضی ها به نام ” میزان ” بلغور میکنند نمی تواند حرف یک اصلاح طلب منطقی و حتی حداقلی باشد.
اما در مقیاسی کوچکتر ؛آیااصلاحات دراستان کهگیلویه وبویراحمد یک ” فکر ” است یا رقابتهای درون گروهی و رقابت با به اصطلاح اصولگرایان! برآیند حب و بغض های گروهی و قبیله ای است؟ به عبارتی آیا آنچه ما به عنوان رقابت اصلاح طلبان – اصولگرایان در این استان می بینیم برون داد و نتیجه یک تفکر منسجم و گروهی با تشکیلات خاص خود است یا اجماعی از نگاه های ایل و قبیله ، علیا وسفلی و گرمسیر و سردسیر است ؟ آیا اصلاحات مختص به یک گروه و حزب خاص است یاهر نگرشی مبتنی براصلاحات و رو به توسعه تفکراصلاحات باشد می تواند داعیه اصلاح طلبی داشته باشد ؟ آیا اصلاحات یک فرهنگ است یایک ” سیاست دیکته شده ” توسط عده ای خاص که به واسطه چند روز زندان رفتن و یا یک برخورد از طرف حاکمیت ، دیگران باید به امر آنها گردن بنهند ، به زبان دیگر آیااصلاحات امراست یا اختیار وآیا فکری سیال و درجامعه روان است یا یک قالب ایدئولوژیک است که کاردستی بعضی ازاصلاح طلبان باشد و همه باید خود رادر این قالب بریزند تا اصلاح طلبی خود را ثابت کنند ؟
آیا ورود نسل نو به اصلاحات ، تهدیدی برای نسل اول این تفکر است وعلت مخالفت نسل اول از گردش از قدیم به جدید چیست؟ آیا دغدغه نسل اول اصلاح طلبان ناشی از فروریختن موقعیت قهرمانانه خود است یا تمامیت خواهی و” خود شیفتگی اصولگرایانه “ هم قسمتی از ساختار پنهان اصلاحات است ؟ آیااصلاح طلبان – در تمام سطوح ملی و استانی – به پلورالیسم ( تکثر گرایی ودیدن همه تفکرات ) ایمان دارند و تنوع تفکر رادرعمل قبول دارند یا با گذاشتن سنجه و سانتیمتر بر افراد میزان اصلاح طلبی آنان را بهانه ای برای بیرون کردنشان از دایره رقابت وقدرت دست و پا می کنند ؟ آیا اصلاح طلبان در این استان توانستند حداقل شعارهای اصلاحات را به میدان عمل بکشند و اجرا کنند ؟ دستاورد اصلاح طلبان در استان کهگیلویه وبویر احمد چیست و آیا در حوزه عمل ، سیاست و تربیت کادر توانمند ، فرهنگ و هنر ، اقتصاد ، مدیران ملی ، سرمایه گذاری ، ورود سرمایه به این استان و به طور کلی در امر توسعه ، بنای یادبودی از خود به جای گذاشته اند که بتوان به زیارت آن رفت و در مواجهه با تاریخ و زمان و حتی در عالم نظر ، مقابل اصولگرایان از آن دفاع و به نیکی یاد کرد ؟ اما فاجعه بارتر اینکه، شعارگرایی، از مشخص ترین و منحط ترین خصوصیات برخی از اصلاح طلبان است. گویا اینجا برای برخی از دوستان تکلیف مشخص نیست : آیا اصلاحات “با نظام ” است یا ” برنظام ” ؟ اگر با نظام است پس معنی تحریم چیست ؟ اگر بر نظام است پس این همه حرص وانحصارطلبی برای تایید گرفتن از شورای نگهبان چیست و این همه قدرت طلبی حتی به قیمت حذف رفیق و نابودی مطلق رقیب، چه معنایی دارد ؟
این سوالات و صدها از این نوع علاوه براینکه سوالات کلیدی هستند ، مشکلات ریشه ای و اساسی درون گروهی اصلاحات است که ناگفته جواب این سوالات برای پیشقراولان و فعالان سیاسی اصلاح طلب بدیهی وروشن است اما لایه های دیگر بنا به دلایلی معلوم از قبیل فقدان احزاب فعال و کار سیستماتیک و گاها تبلیغات و فریبکاری سیاسی بعضی ها ، ازاصل ماجرا بی خبرند .اما بنا به اصل نوسازی سیاسی،پرورش شجره آگاهی و روشنگری عالمانه درجامعه جزء لاینفک اصلاح طلبی است ، اگر چه مردم اغلب تاکنون بهترازسیاسیون تصمیم گرفته اند.

در قسمت دوم می خوانید:
اصلاح طلبی به شرط چاقو!؟
ریسمان انحطاط طلبی ( اصلاح طلب، اصلاح طلب تر و اصلاح طلب ترین؟ )