نقش اولی به نام محمد علی جاوید/ داستان جایگاه از دست رفته یک پست-محمد رحیم رستمی زاده
- شناسه خبر: 2173
- تاریخ و زمان ارسال: 12 مهر 1395 - 09:09
فصلی نو،مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین فصلی نو است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
فصلی نو-محمد رحیم رستمی زاده
شهر و شهریت دو واژه ای که اگر بدرستی در کنار هم قرار بگیرند همان هفت شهر عشق عطار را جامه عمل می پوشاند.
شهر یاسوج در گذر گاه تاریخ هیچگاه پیشینه شهر نشینی نداشته و عملا پس از ساخت کارخانه قند کم کم به سمت شهریت حرکت کرده است.
اگر بخواهیم گذشته یاسوج را کنار بگذاریم و به امروزش بپردازیم، خواهیم دید که شهر یاسوج، حداقل در یک دهه اخیر هیچگاه نتوانست دلسوزی را در قامت یک شهردار به خود ببیند و عملا شهر یاسوج ابزاری بود برای رسیدن به اهدافی بجز آبادانی شهر!
در سنوات گذشته میدیدیم که شخصی با آسفالت سه سانتی متری سودایی بزرگ در سر داشت و مدام یارانش را وا می داشت تا برایش بنر تشکر تشکر از طرف اهالی شهر جلوی شهرداری نصب بکنند.
شخص بعدی تنها در خودش گم شده بود و گمان میکرد مدینه فاضله از سمت تیم فوتبال شهرداری یاسوج می وزد و روزی که رفت هیچکس نفهمید تا بود چه کرد وشاید حتی این مساله برای خودش نیز در همین ندانستن ختم می شد.
دسته آخر نیز شهرداری سکان هدایت یاسوج را بدست گرفت که تنها بخاطر لج بازی بچه گانه چند نفر از شورای شهر یاسوج به این جایگاه رسید تا بازهم شاهد ناشایستگی سالاری در شهر یاسوج باشیم.
شهر یاسوج اکنون در تکاپو برای پیشرفت است اما مجموعه امور شهری حتی سعی بر هماهنگ شدن با این تکاپو را ندارند.
نام نهضت آسفالت را بر زبان می آورند اما آن نهضت در چند خیابان هجرت خلاصه میشود.
شروع به پیاده رو سازی میکنند اما هیچ توجهی به ترکیب بندی و نوع مصالح پیاده رو ها نمیکنند! اکنون کل شهر یاسوج با یک سنگ فرش خودنمایی میکنند در حالی که اگر سلیقه ای وجود داشت میشود با مصالحی دیگر رنگ و لعاب مختلف را بوجود آورد تا همه جای شهر نوای زیبا و زیبنده شهر برای شهروندانش داشته باشد.
آقای شهردار گویی نمیداند در حداقل ترین کار میتواند رنگ بندی های مختلفی برای کف سازی ها استفاده نماید! گویی ایشان از شهردار فقط نامش را به خود گرفته و نه مدیریتش را دارد و نه خلاقیتش را و نه حتی نبوغی ساده که بتواند ایده هایی نو با خود داشته باشد.
قاعدتا اگر شهردار کمی درایت بخرج میداد میتوانست با همین مبلغ پول از مصالح دیگری برای کف سازی استفاده بکند.
البته آقای شهردار در یک حوزه بسیار فراوان فعالیت نموده است و آن چیزی نیست جز تبلیغات گسترده شهری برای نصب چند تیر چراغ برق!
شاید این تیرهای چراغ برق به نوعی متفاوت با روشنایی های دیگر باشد اما اگر به ظاهرش نگاهی بکنیم اصلا با شهر نوظهور یاسوج سنخیتی ندارد.
این مدل تیر چراغ برق انسان را به خیابان هتل گرند می اندازد. چراکه آقای شهردار فقط از روی یک برشور آن را انتخاب کرده است ونه با توجه به فضای شهری یاسوج! شاید بهتر بود آقای شهردار تنها بدنبال واژه قشنگ است نمی رفت و کمی به محیط پیرامونی دقت میکرد! البته از شهرداری که اساس انتخابش لج بازی بوده است بیش از این انتظار نمی رود.
این روزها آقای شهردار با بهانه مختلف مردم را دعوت به پرداخت پول میکند و حتی براساس طول و عرض تابلو بنگاه های تجاری، مبلغی را تعیین میکند تا بنوعی مقداری از عوارضات را تامین کند، این گونه تامین اعتبار از منظر ما مشکلی ندارد اما مشکل این کار آنجا خودنمایی میکند که آقای شهردار مبلغ دریافتی با چشمان تیزبین خود می بیند اما به تابلوهای مغازه ها را که جزئی از مبلمان شهری می باشد توجهی ندارد! اکنون در سطح شهر یاسوج این صاحبان بنگاه ها هستند که سیمای شهری را به سمت دلخواه میبرند و نه شهر، اهالیش را به قانون گرایی وادار کند. در هر قدم از گذر از معابر یاسوج هر تابلو خود اندازه، رنگ وسطح ارتفاع نصب متفاوتی با دیگری دارد.
وضعیت اداره شهری انقدر فجیع است که مجبوریم تیتر وار از کنار مسایل بگذریم.
در حوزه ای دیگر اگر بخواهیم به عملکرد آقای شهردار نگاهی بکنیم خواهیم دید که شهردار در حوزه پارک و فضای سبز نیز عملکرد بسیار ضعیفی از خود بجا گذاشته است.
میتوان تنها دست آورد آقای شهردار را در حوزه فضای سبز و پارکها، پارک ولایت و بانوان دانست، اما متاسفانه این دو پارک فقط برای تمام شدنش تلاش میشود.
اگرچه پارک ولایت خود شاهکاری از دوره تصدی گری آقای شهردار بر دفتر امور شهری استانداری است و در این شاهکار تپه بسیار زیبای دانشگاه به یک کپه خاک تبدیل گردید اما اکنون نیز باز دچار بی تدبیری گردیده است.
آقای شهردار برای اتمام عملیات ساخت پارک ولایت بسیار عجله دارد و میخواهد چیزی با نام پارک را در رزومه کاری خود ثبت نماید! وبه همین دلیل است که شهردار بدون توجه به انواع مختلف کف سازی، ویا مبلمان پارک، تنها چمن را میشناسد و آسفالت سیاه را! گویا نمیداند اکنون پارک با این دو مساله پارک نخواهد شد.
البته امیدواریم همین استفاده از آسفالت فدای سرعت اتمام به هرقیمتی نشود، در پارک باید شاداب سازی با استفاده از کف سازی های مختلف مورد توجه قرار گیرد.
اصولاً پارکها مجموعه ای از فضاهای سخت و فضاهای سبز می باشند که هر یک بعنوان مکمل دیگری عمل می کند. بطورکلی فضاهای سخت شامل مبلمان ، عناصر معماری، کف سازیها و غیره بوده و تابعی از ویژگیهای و اصول معماری پارک می باشد که بایستی دقیقاً در مراحل طراحی پارک به آنها توجه شده و براساس نوع عملکرد آنها مقادیر مناسب آن برآورد گردد.
خیابان سینما میتواند با یک تغییرات ساده و کم هزینه به مکانی خاطره انگیز تبدیل شود در این مکان استفاده از آن تیر چراغ برق اشکالی ندارد (تصویر ۳)
آقای شهردار بارها یاسوج را پایتخت طبیعت ایران خطاب کرد اما اگر به سیمای یاسوج نگاهی بکنیم، خواهیم دید که یاسوج پایتخت نقره ای ایران است و چهره اش با پوشش های نقره ای عایق های رطوبتی از نام پایتخت طبیعت گریزان گردیده و بسوی نا کجا آباد در حرکت است، حل این مشکل نه نبوغ فراوان میخواهد نه شل کردن جیب خالی شهرداری، فقط معرفی یک جایگزین می خواهد که گویا برای این شهردار کمی سنگین است.
جناب شهردار در بحث تمرکز زدایی تاکنون اقدامی انجام نداده هست، گویا نمیداند یاسوج با همین وضعیت در حالت انفجار است و مطمئنا در چندسال آینده مشکلات حادتری پیدا خواهد کرد.
ای کاش همانگونه که آقای شهردار در گرفتن عوارضات سالیانه از شهروندان و نصب بنر اطلاع رسانی برای چند تیر چراغ برق، کمی از وقت گرانبهای خود را به پیدا کردن راه حلی اختصاص میداد به گمان ما جابجایی چند صنف شلوغ از هفت تیر تا فلکه ساعت زور فیل نمیخواهد! به گمان ما جابجایی مغازه های تره باری مستقر در فلکه ساعت میتواند از بار ترافیکی این محدوده مقداری بکاهد! به گمان ما راه بسیار است اما دلی برای مردم یاسوج نمیسوزد و تنها شانتاژ های تبلیغاتی خودنمایی میکند.
به هرقسمت از شهر یاسوج نگاهی بکنیم چیزی کم است! چه آن سرویس های بهداشتی که آبرویی برای مردم یاسوج در نزد مهمانان نگذاشته است و چه آن نبوغ بزرگ آقای شهردار برای آب رسانی به مهمانان تابستانی! خلاصه حال یاسوج خوب است اما تو باور نکن!
یاسوج سالهاست که با دردی بزرگ دست و پنجه نرم میکند و آن عدم وجود پایانه های مسافربری درون شهری است، ایستگاه مادوان، بله زار سالهاست که خانه به دوش است و فلکه ساعت سالهاست که شلوغ است، چه گذشتگان و چه آقای شهردار کنونی هیچگاه برای حل دایم این مشکل قدمی برنداشتند و همیشه بدنبال راهی موقت هستند.
نبوغ ،جزئی از راه تکامل است اما همیشه به تنهایی چاره کار نیست، شاید بهتر باشد آقای شهردار از چیزی بنام مشاور استفاده کند.
راستی جناب شهردار محترم، خیابان ۴۵ متری زیر شهرک جهاد به کجا رسید؟
آقای شهردار وقت شما در رابطه با خیابان جمهوری به پایان رسیده است، چه خبر؟
آقای شهردار پل سوم بشار هنوز در همان مرحله ایستاده است، شما کجا ایستاده اید؟
آقای شهردار ساعت ۶ عصر به بعد مسیر ترمینال به پلهای اول و دوم بشار بسیار ترافیک دارد شما در کدام ترافیک گیر کرده اید؟
میشود با یک دید کلی به شهر یاسوج فهمید که آیا شهردارش بر اساس توانمندی انتخاب شده است یا جریانات خاله و خرزویی؟
در آخر مبحث نتیجه گیری کلی ما این است
آقای شهردار بهتراست هرچه سریعتر بار خویش را ببندد و بیش از این به شهریت، هویت و قومیت یاسوج ضربه وارد نکند، از طلا بودن پشیمان گشته ایم آقای شهردار….
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد