موحد و عدل هاشمی- یکی سوادش را مدیون بیسوادی ماست و آن یکی با پول عزت و تکلیف ما را یکجا خرید
- شناسه خبر: 10877
- تاریخ و زمان ارسال: 6 دی 1398 - 11:18
فصلی نو – زینب زارع
نماینده فعلی کهگیلویه را بیشتر با نام کوچکش می شناسند و بر حسب روشی مرسوم که سرمایه داران متمول را حاجی خطاب می کنند از دیرباز به نام حاجی عدل معروف است حاجی که بیشتر به مفهوم عدل ثروتمند شناس است،
و محمد موحد به عنوان شکارچی قهار و پیاپی صندلی های مجلس به دلیل جلوس های بسیارش بر کرسی های خانه ملت به سناتور شهرت یافته است، و البته اینبار سناتوری که زخمی است،
سناتوری که تا پیش از عدل هاشمی هیچ کس در هیچ انتخاباتی نتوانسته بود مقابل او راه به جایی ببرد و بنابراین رقبایش را در هر رقابتی کنار می زد و آنها ناچار هر بار شکست را می پذیرفتند،
اگرچه این شکست های پیاپی رقبا بخاطر قدرت موحد نبود و بلکه بیشتر بخاطر ضعف های رقیب او بود اما همواره او برد تا آنجا که طرفدارانش روی در و دیوارها با اسپری رنگی می نوشتند
“” مردیم از بس بردیم “”
و در حقیقت بردهای مکرر ایشان بخاطر قدر نبودن رقیب او بود رقیبی که گرچه در کلمه یکی بود و اصلاحات نام داشت اما در حقیقت یک مفهوم ترک خورده بود،
بالاخره جناح مقابل او راه به جایی نبرد و پرچم سفید تسلیم را رسمآ رو به بالا گرفت ولی تبلیغات در لباسی نو و قدرتی مضاعف با مبحث ثلاث و بویراحمد به میان آمد تا اینبار تغییر بیآفریند، تغییری که حاصل شد اما نتیجه آن همچنان به عملکرد معیار و مد نظر مردم نزدیک نشد و بلکه فقط یک تعویض بی اثر بود،
متاسفانه حال و هوای سیاست زده کهگیلویه همیشه بیشتر از آنکه در مسیر توسعه و منطق فعال باشد مغلوب هیجانات بوده است و به همین دلیل است که خیلی زود بر مدار شانتاژهای متقابل سوار میشود تا مردم را با شگردهای متفاوت به میدان انتخابات بیاورد و این کهگیلویه مظلوم و محروم است که هربار برای پرواز یک گروه یا یک جناح بازیچه و پله ای شد و جولانگاه خوبی را برای طیف های ناسیونالیست مهیا نمود و هر بار کسانی را به قدرت متصل نمود که روحیه قومگرایی قویتری داشتند
لازم است با تکرار و تآکید به این مطلب دقت داشته باشیم که در مسیر انتخابهای جناحی و قبیله ای هرگز بحث شایستگی و عزت کهگیلویه در میان نبوده است و هرچه گفته شده و وعده داده شده بازی تبلیغات بوده و عمده وعده وعیدها هرگز موفق نشد لاک شعار را بشکند و به مرحله ی عمل برسد،
و اینچنین شد که همیشه کهگیلویه چون طفلی یتیم به این دایه و آن دایه سپرده شد اما هیچ دایه ای برای او مادر نشد که نشد آنچنانکه همواره در رنج و فقر و محرویت موی سپید کرد و هرگز با دل خوش لباس نو به تن نکرد،
پرواضح است امروز هم بحث بر سر انتخاب نماینده ای دلسوز و اصلح نیست،
بلکه نمایشی دیگر است از نبرد بین سردار و سناتور، که با خرید لیدرهای یکدیگر و جابجایی یارگیری ها رقابت خویش را از چندماه پیش آغاز کرده تا بار دیگر فهم کهگیلویه را به آزمون بگذارند و ببینند اینبار کهگیلویه برای کدام نفر قلاب می گیرد و پله می سازد،
و مطلبی که بسیار قابل تآمل است این است که تمام آنچه امروز برسر زبانها جاریست بحث شایستگی و برخورداری کهگیلویه از آنچه استحقاقش را دارد نیست بلکه نمایش قدرت نمایی بین ثلاث و بویراحمد است و این هم غم انگیز و هم بسیار تآسفبار است که هر کس برای یارگیری کاندیدای مورد نظرش از رنگ و جبهه قومیت ها مایه میگذارد و حرفی از برنامه ها و عملکردها نیست و هر دو نفر با اینکه سابقه نمایندگی داشته اند روشن نساخته اند که اینبار دلیل حضورشان در انتخابات ، بخاطر اجرای کدام کار نکرده است!!!!
زیرا خود به خوبی می دانند موضوع چیست و پشت بند آن مردم خواهند پرسید پس چرا کارهای نکرده مورد ادعا را تاکنون انجام نداده اید؟!
بیسوادی کم بود تا اینکه خودبزرگ بینی و قدرت طلبی هم دست در دستش بگذارد تا باز هم حماسه که نه ، ننگی دیگر بیآفریند و عمر و جوانی جوانان این خطه باز هم در قربانگاه بی تدبیری و قوم گرایی آقایان ذبح شود لکن چیزی که همیشه مرا متعجب میدارد این است که چرا هیچوقت پشت هیچ انتخاباتی در کهگیلویه مردم راضی نبودند اما باز هم تب و تاب انتخابات که می آید نبض سیاست زده این خطه ی محروم تندتر از تمام نقاط ایران می زند تا جایی که رای ایراد شده بیشتر از جمعیت این حوزه روی نمودار می افتد و برای این مردم زخم خورده یک تجربه تلخ و تکراری عبرت نمیشود که نمی شود
نماینده هایی که بعد از گذشت بیش از سی سال مجلس نشینی هنوز نتوانسته اند جاده پاتاوه دهدشت را که مربوط به زمان شاهنشاه ایران است به اتمام برسانند چگونه مدعی ایجاد و ارتقا زیرساخت ها می شوند؟
یکی تمام سوادش را مدیون بیسوادی ماست و از غفلت ما تمام عمرش را در مجلس زیست و دیگری آنقدر پول داشت که رای و تآلیف کتاب و مدرک را یکجا خرید،
یکی سدی که خدا خواست در کهگیلویه راه بیفتد تا زمین کشاورزان کهگیلویه را آبیاری کند و از کنار آن حداقل قشر کارگر به نوایی برسد از مسیر توسعه خارج نمود و زنان و دختران خوشه چین را در فصل گوجه چینی محتاج چندرغاز
دستمزد کارگری از مزرعه داران بهبهانی نمود و دیگری که با وعده های بی ثمرش جوانان بیکار را تا تهران می کشید و بعد پاسخشان نمی داد تا علاوه بر تحقیری که بارشان می شود آنها را بدهکار و مقروض کرایه ایاب و ذهاب شان کند،
و این تنها بخش کوچکی از هنر این جماعت بی هنر است،
نمی خواهم بگویم به چه کسی رای بدهید که چنین حقی را به خودم نمیدهم زیرا به استقلال فکری معتقد و پایبندم،
و بر این باورم که هر شخص یک تفکر مستقل است و باید خودش با آگاهی و به تنهایی ترازو دستش بگیرد و خوب و بد هر کدام از کاندیدا را با اندازه های تشخیصی خود و منافعی که برای کهگیلویه به ارمغان می آورد سنجش نماید و آنگاه بر اساس دیتای بدست آمده مستقل و مستند تصمیم بگیرد و کسی را انتخاب کند که باری را از دوش کهگیلویه بردارد نه اینکه خود باری بر دوش کهگیلویه باشد،
زیرا رای هر کدام از ما زائیده شعور و تفکر ماست که اگر قدرش را ندانیم و به تاراج برود فقط خطی بر کاغذی هدر نمیرود بلکه هویت و شناسنامه و عمر جوانان کهگیلویه است که بار دیگر مفت و ارزان به حراج می رود،
انتخابات جایی است که مردم باید بیش از همیشه هوشیار باشند و با شعور و شناخت دست به انتخاب بزنند که اگر به این نتیجه رسیدند که هوشیاری در رای ندادن و تحریم این انتخابات است رای ندهند و اگر خواستند رای بدهند نیز بی هدف و بدون شناخت نباشد،
به یاد داشته باشیم که واژه جناح یک نماد منسوخ است و روابط سران کشور در رده های بالا نه وابسته به جناح ها که بر حسب خویشاوندی رقم خورده است و این قسم کلمات دیگر در دیکشنری جامعه امروز و مقابل نسلی که پرسشگر است از رونق افتاده و دیگر به کار نمی آید همچنانکه می دانید چرا هرگز در کهگیلویه اصلاحات نتوانست مقابل محمد موحد قد علم کند زیرا آنچه برای آقایان اصلاحات مهمتر از بحث جناح ها بود مسئله ثلاث و بویراحمد بود تا جایی که دیدید هرگز دو مهره برتر این جناح که هرکدام از دو قومیت بودند نتوانست به مصلحت جریان فکری خود یکی به نفع دیگری کنار برود چون اساسآ مسئله و هدف پیش رو نه تنها یکپارچگی جناح که حتی خدمتگذاری کهگیلویه نیز نبود و در نهایت پس از محرومیت از کاندیداتوری هر کدام نماینده های جداگانه ای را به انتخابات فرستادند تا اثبات شود کینه توزی زیر پرچم اصلاحات پس از محرومیت مهره های اصلی هم همچنان ادامه خواهد داشت.
چنین اصلاحاتی در کهگیلویه نیاز به تخریب ندارد و در وصف تدبیر و عملکرد آنها همانقدر که بگوییم انتخاب شهردار فعلی دهدشت نتیجه ماهها رایزنی و اوج کمال فکری و مدیریتی آنهاست کفایت می کند و ما چه مردم ساده لوحی هستیم اگر هنوز به رای و نظر و کارایی اینها امید داشته باشیم،
کسانی که خود نتوانستند طی سالهای سال با هم به گفتگو بنشینند و صدای یکدیگر را بشنوند و اختلاف نظرشان را در خصوص قومیتها حل نمایند، کسانی که طی سالها نتوانستند از مرز ثلاث و بویراحمد عبور کنند و یکی به نفع دیگری کنار بنشیند چطور اجازه می دهیم همچنان برای ما تعیین تکلیف نموده و خط و ربط بگذارند؟ آیا این توهین به شعور خودمان و نوع واضحی از خودزنی نیست؟
در پایان سخنم را با یک پیشنهاد به سناتور موحد و سردار هاشمی به پایان می برم که هر دو بزرگوار پیش از تعیین تکلیف صلاحیت ها و اعلام رسمی آنها انصراف خود را اعلام نموده و یا اگر همچنان بر آمدن پافشاری می نمایند دلیل یا دلایل خویش را برای شرکت در انتخابات پیش رو روشن و رسا از طریق رسانه ها اعلام نموده و برنامه های مورد نظر خویش را در جلسه ای با حضور دانشگاهیان و نماینده مذهبی شهرستان با رعایت منشور اخلاقی که از قبل با توافق خود یا با نظارت شورای تآمین تدوین می گردد تشریح نموده و به مناظره بنشینند تا ما صحبتهای هرکدام را بشنویم و اگر تصمیم گرفتیم رای بدهیم حداقل بدانیم بد کیست و بدتر کدام است و در نهایت به بد رای بدهیم،
چنانچه با مردم صادق هستید اگر به راستی عزت کهگیلویه را مدنظر دارید انتظار داریم چنین مناظره ای را ترتیب داده تا باور داشته باشیم که میشود باز هم به انتخابات و ماحصل آن امید داشت در غیر این صورت مرحمت فرموده و درب هیچ خانه ای را در کهگیلویه نکوبید
والسلام
زینب زارع
دهدشت، دی۹۸
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد