به قلم رامین پاسیار / درباره مطرح شدن بحث گفتمان نواصولگرایی و انقلابی معتقدم که اصولگرایان نیاز پوستاندازی جدی دارند و البته این مساله در سطح کشوری شروع شده و خواست یک جناح هم نیست. با اشاره به جریانهای جدید اصولگرایی صرفنظر از اینکه جناحها در اندیشهاند تا با برندهای نوپا در میدان جلوهگری به عرصه رقابت بیایند، مسلماً باید به بازتعریف مانیفستهای خود بپردازند و دریک بازنگری جدی به بازسازی ساختار حزبی و جناحی خود مبادرت ورزند.با تاکید بر اینکه در همه عرصهها به ویژه در زمینه سیاستورزی باید نوآوری داشته باشیم، احزاب و گروههای سیاسی که متولی این عرصه و میدان هستند، باید قدم بردارند اما توجه داشته باشند اگر طرح این موضوع باهدف پاک کردن گذشته و پیشینه خود باشد و درخت ریشهدار تجربیات را از جا برکنند و یک نهال جدید جای آن بکارند، قطعا دچار خطای فاحش شده و به تدریج هویت و معنای ابتدایی خود را از دست میدهند.
اگر نواصولگرایی به این معنی باشد که با تجربه گذشتگان و محفوظ نگه داشتن نقاط قوت، مسائل جدید را به عرصه آورند میتوانند با حفظ اصول و در کنار آن خلق روشها و تاکتیکهای نوین و رعایت الزامات نسبت به تدوین مانیفست نواصولگرایی، نقشه راه صحیح خروج از وضع موجود وحرکت به سمت مطلوب را ترسیم کرد.
در زمینه فعالیت جریانهای تازه کار به جای جریانهای ریشهدار در عرصه اصولگرایی اینکه طیفها و جریانهای قدیمی به این جمعبندی برسند که به عنوان زیرمجموعه تشکلهای جدید حرکت کنند، این نتیجهگیری غلطی است. درباره نحوه سازوکار انتخاباتی اصویگرایان معتقدم که باید فضا را برای ورود ایدههای نو و طرحها و افراد انقلابی باز کرد تا در تصمیمگیریها، آنها هم مشارکت داشته باشند.
اما آنچه اتفاق افتاد این نبود، بلکه همانهایی که در انتخاباتهای گذشته برنامهریزی میکردند، آمدند پشت یک تابلوی جدید و اینگونه به جامعه تزریق کردند که پشت این تابلو فکرنو، برنامه نو و سیاستهای نو قرار دارد و این اشتباه کمی نبود و دیدیم که جواب هم نداد.برای اینکه یک مشی در انتخابات و رقابتهای انتخاباتی جواب دهد، باید بگذاریم فکر جدید و کسانی که در عرصه سیاستورزی میتوانند ایدهپردازی کنند، به میدان بیایند و فضای تضارب آرا و افکار قدیم و جدید حاصل شود و این را بدانیم که با تغییر عنوان بدون اصلاح محتوا هیچ تغییر اساسی اتفاق نخواهد افتاد.با اشاره به اینکه عوامل بازدارنده موجب شده که اصولگرایان استان مانند گذشته نقشآفرین نباشد، از جایگاه نقش محوری و نفوذ خود در بین مردم و جریان افول کرده تاجایی که تعیینکننده خط سیر انتخاباتی، افرادی افراطی و فاقد اندیشه انقلابی باشند.در رابطه با اینکه چه عاملی باعث ظهور انقلابی ها در انتخابات نشد خودخواهی و خودبرتربینی در امر تشخیص مبنی بر اینکه کدام راه بهتر است و اینکه به دیگران اجازه داده نشود در ترسیم راه مشارکت کنند، مهمترین عامل بازدارنده برای رسیدن به پیروزی انقلابیون و افول اصولگرایان در استان بود.درباره دلیل انتقادات کاندیداهای اصولگرا پس از انتخابات به یکدیگر و ائتلاف اصولگرایان نشات گرفته از همسویی و همدلی نبود بلکه برگرفته از مدل کلیشهای مبنی بر این که یک وحدت صوری پدید آید، شکل گرفت.با تاکید براینکه یک وجه وحدت همدلی و همزبانی است، نمیشود اسمش را وحدت بگذاریم وقتی که به ظاهر نسبت به تایید مواضع همدیگر نطق کنیم، شعار دهیم و در باطن همدیگر را قبول نداشته باشیم، لذا عمده دلیل اینکه بعد از انتخابات کاندیداهای اصولگرا به شدت برهم تاختند، این بود که ائتلافی که بین آنها شکل گرفته بود مبتنی برهمدلی و وحدت و برخاسته از انسجام فکری و برنامهای نبود، بلکه تنها یک وحدت صوری و شکلی بود که در هم شکست. و جریان اصولگرایی استان ضمن اینکه نتوانست چهره جدیدی از خودش نشان دهد و وحدت خود را حفظ کند با عدم تدبیر درایت بزرگان جریان در استان شکست خورد