گفتگوی خواندنی با خبرنگار کهگیلویه و بویراحمدی که برای ۷ دولت کار کرده است
- شناسه خبر: 5512
- تاریخ و زمان ارسال: 27 آذر 1396 - 02:50
فصلی نو-
همه چیز برای او از کوچه خبرنگار شروع شد. از همان کوچه گذشت تا به اداره کار رسید و از همانجا هم او را به خبرگزاری ایرنا فرستادند.خبرنگار شدن در شهر کوچکی مثل یاسوج و در استانی که هنور صداوسیمای مستقلی هم نداشت کار سختی بود.اما او به ایرنا رفت و خبرنگار شد. بعد هم در تهران حوادثی مثل ترورها و حادثه کوی دانشگاه تهران را گزارش کرد. خبر سه کلمه ای “صدام دستگیر شد” هم از تحریریه ای که او دبیرش بود روی خروجی ایرنا رفت و خبر اول دنیا شد.
مسعود علیزاده سالها در گروه گزارش ایرنا کار کرد ودر تهیه بولتنهای ویژه همکاری کرد. به عنوان دبیر بیش از ۲۰۰ هزار خبر روی خروجی ایرنا فرستاده است و حالا در ۲۵ مین سال خدمتش در ایرنا یاسوج مشغول به کار است. اینجا نه بمبی منفجر می شود و نه کسی ترور می شود. کسی هم دنبال گزارش ویژه نیست که علیزاده بتواند گوشه ای از توانمندیهایش را نشان دهد. بعد از این همه سال دوباره به تحریریه و میان خبرنگاران آمده و از نقطه صفر کار را شروع کرده است.مثل همان روزهایی که دنبال کار می گشت. گفتگوی ابتکار جنوب با علیزاده را بخوانید.
چه شد که خبرنگار شدید؟
سال ۱۳۷۲ رفتم اداره کار ثبت نام کردم تا شغلی پیدا کنم. دیپلم رشته ریاضی فیزیک داشتم. آن زمان فقط بچه های باهوش را به رشته ریاضی فیزیک می فرستادند. اسم نوشتم. یک هفته بعد گفتند خبرگزاری ایرنا نیرو می خواهد بروید ثبت نام کنید.من اهل مطالعه بودم. کتاب واندک روزنامه ها و ماهنامه های کشور را می خواندم.به همین دلیل اطلاعات عمومی خوبی هم داشتم. بعد هم آقای حسن پور از مدیران قدیمی ایرنا جزوه ای کوچک دستمان داد و گفت بخوانید و بیایید امتحان بدهید. ۲۰ نفر امتحان دادیم من و خسرو حسینی قبول شدیم.شروع کارمان با آمدن مقام معظم رهبری به استان مصادف شد.
بلافاصله کار را شروع کردید؟
در آن زمان خبرنگار شدن راحت نبود در دو سه ماه اول فقط پادویی می کردیم و لاشه های خبرهای دیگران را می خواندیم و در سطل آشغال می انداختیم.روزنامه ها را باید با دقت و خبر به خبر بررسی می کردیم. این کار چند ماه ادامه داشت بعد هم ما را برای آموزش به اصفهان فرستادند ۴۵ روز آموزش دیدم .در آن زمان آموزش خبرنگاران یک اصل بود .خبرگزاری هم برای این آموزش هزینه می کرد.بالاخره بعد از دوره آموزشی کار را یاد گرفتم و بعد از سفر مقام معظم رهبری کم کم اجازه نوشتن خبر پیدا کردم.
خبرنگاری آن زمان چه فرقی با حالا داشت؟
در آن سالها خبر نبود. اگر خیلی تلاش می کردیم نهایتا در ماه ۳۰ خبر تولید می کردیم. بعد شد ۶۰ خبردر ماه . در ارزیابی استانها ایرنا یاسوج همیشه جایگاه۲۵ به بالا را داشت.بعد به ماهانه ۱۲۰ خبر رسیدیم که در رتبه ۱۲ تا ۱۷ قرار گرفتیم.با تلاش زیاد خبرها را به روزی سه تا چهار خبر رساندیم. از آنجایی که در کشور خبر کم بود و روزنامه هم کم بود خبرهایمان همه در روزنامه ها کار می شد.
در استان روزنامه هم داشتیم؟
روزنامه های آن زمان کیهان، اطلاعات، سلام و رسالت بود. در استان خودمان رسالت نبود در عوض صدا وسیما بود.در جلسات هم خبرگزاری و همین رسانه ها بودند که فقط ایرنا و کیهان تولید محتوا داشتند. وقتی خبرمان تیتر یک روزنامه ها می شد کلی ذوق می کردیم.
شما از دولت سازندگی به دولت اصلاحات آمده بودید آیا این موضوع روی کارتان هم تاثیر می گذاشت؟
زمان دولت سازندگی خبر به شدت کنترل شده بود مثلا خبر شیوع تب برفکی در زیلایی خبر ویژه شد. در حالی که حالا هر فصل نسبت به یک بیماری نه تنها در استان که در کشور کلی خبر و هشدار می دهند.
نظر شما درباره حبس خیر چه بود؟
البته طبیعی بود چون فضای بعد از جنگ بود همه می خواستند دولت در فضای آرام کار کند که جو جامعه مثبت تلقی شود.به همین دلیل بسیاری از خبرها به صورت ویژه کار می شد و فقط مسئولان رده بالای کشوری و استانی به خبر ویژه دسترسی داشتند.
به نظر شما کار خبر نسبت به آن زمان تغییر کرده است؟
در آن سالها خبرها به گونه ای کار می شد که دقیق باشد سردبیر اگر جایی از خبر مشکل داشت بد و بیراه می گفت.ترکیب تحریریه خبر همیشه کامل بود. یعنی خبرها با دقت از خبرنگار به دبیر سرویس ، دبیر تحریریه و سردبیر دروازه بانی می شد.سردبیرها از هیچ خطای خبرنگار نمی گذشتند.اما حال هرکسی با داشتن یک گوشی هم می تواند یک رسانه داشته باشد.هر چند شاید اصل صحت و دقت در آن رعایت نشده باشد.
خبرهای جنجالی هم کار می کردید؟
یکی از خبرهای جنجالی آن سالهای استان کم شدن چند روز حقوق کارمندان خدمات کشاورزی برای تبلیغات یک کاندیدای خاص بود که گزارش آن بازخورد زیادی در جامعه داشت.
خبرهای حاشیه ای چطور؟
خبرهای حاشیه ای خیلی کم بود به همین دلیل خبری مثل دزدیده شدن کفشهای کاندیدای مجلس در مسجدی در حاشیه شهر خیلی مورد توجه قرار گرفت.
خبرگزاری از فرد یا جناح خاصی حمایت می کرد؟
البته در آن سالها با اینکه خبرنگاران اغلب اصلاح طلب بودند اما فضا به شدت علیه اصلاح طلبان بود.با این حال اخبار با عدالت بین کاندیداها تقسیم می شد. خبرگزاری نگاه حزبی و سیاسی نداشت. نگاهی ملی و منافع ملی را در نظر می گرفتند.مدیر عامل ایرنا کشور و پایه گذار دانشکده خبر آقای وردی نژاد بود که کشور را خوب می شناخت مناسبات قدرت را می شناخت و می دانست با هر کس چگونه برخورد کند.
خبرنگاران هم این احساس رضایت را داشتند؟
بله . او احساس امنیت در خبرگزاری ایجاد کرده بود.در زمان آقای وردی نژاد پای هیچ خبرنگاری به دادگاه باز نشد و اگر شکایتی می شد خود مدیر خبرگزاری شخصا پاسخگو بود.
بعد از روی کار آمدن دولت اصلاحات کار چگونه گذشت؟
بعد از انتخابات و شروع به کار دولت هفتم به تهران رفتم جز اولین گروه دانشجویان خبرنگاری دانشکده خبر بودم. همزمان هم دانشگاه می رفتم و هم درخبرگزاری کار می کردم بیرون هم کارهایی انجام می دادم که دغدغه های مالی نداشته باشم. با یکی از بچه های کیهان و رسالت ستاد خبری سمینارها و نمایشگاه ها را می گرفتیم و سه چهار روز کار می کردیم و اجاره خانه مان که در می آمد دیگر خیالمان از بابت هزینه ها راحت می شد و با خیال آسوده به کارهای خبری می پرداختیم.در این دوره روزنامه ها خیلی زیاد شده بودند گاهی هم در روزنامه ها و عمدتا در سرویس های اجتماعی کار می کردم.
کار خبر در تهران چگونه بود ؟
به خبرگزاری ایرنا تهران که رفتم من را به گروه گزارش فرستادند. من در آن جمع شهرستانی بودم. اوایل همه خیلی با احتیاط با من رفتار می کردند. آخر سر یک روز دل را به دریا زدم و از یکی از همکارانم پرسیدم چرا با من اینطور برخورد می کنند. یکی اشاره کرد اینها خیال می کنند نیروی نفوذی حراست در بین بچه ها هستی.البته این نگاهی که می گویم در آن سالها نسبت به بچه های شهرستان خیلی وجود داشت. یک روز بینشان نشستم و گفتم من اصلا در این فضایی که شما می گویید نیستم. نترسید. از همان زمان با هم هماهنگ شدیم.
گزارش گروه سختی است چطور این گروه را انتخاب کردید؟
گزارش آنقدر اهمیت داشت که افراد باسواد و قوی تر را به این گروه می فرستادند .می خواستند از نخبگان رسانه بهترین استفاده را ببرند.
گروه گزارش گروه سختی بود.پوشش اخبار ویژه ، حوادث، بحرانها و بمب گذاریها را به این گروه می دادند. مثلا مراسم سالگرد رحلت امام را همیشه به ما می دادند.هر اتفاق خاص مثل تظاهرات، ترور را هم ما پوشش می دادیم.سال ۷۷ منافقین در تهران بمب گذاریهایی انجام می دادند ما هم خبرها را ردیابی می کردیم.وقتی شهرک نور را با خمپاره زدند ۷ دقیقه بعد ما در شهرک نور بودیم.متوجه شدیم هدف قرارگاه ثارالله سپاه بوده اما خمپاره به ۵۰ متر آنطرفتر یعنی شهرک نور اصابت کرده است.خیلی خبرها هم محرمانه بود و ما هیچ وقت منتشرشان نکردیم.
آیا گزارشهای شما در تصمیم گیریهای دولتها تاثیری هم داشت؟
بله. به عنوان مثال اولین کار حرفه ای با همکارانم تهیه بولتن محله خاک سفید بود که پس از طرح در شورای امنیت ملی منجر به جمع آوری این محله از مجیدیه تهران شد. این محله ویژگیهای خاصی داشت ورود به آن خطرناک و سخت بود بیرون آمدن از آن هم غیر ممکن بود. اهالی همه همدیگر را می شناختند. محله پر از تونل و تودرتو بود. با این حال اسامی کوچه ها همه مقدس بود .روزانه ۵ تن مواد در خاک سفید رد و بدل می شد.مواد مخدر ۵ استان و تهران در این محله توزیع می شد.
شما به عنوان خبرنگار چطور وارد این پروژه شدید؟
سه نفر خبرنگار با یک عکاس ۲۱ روز روی منطقه کار کردیم . من در قالب یک معتاد به منطقه رفتم.همکارم هم لباس رفتگر شهرداری را پوشید. آقای محمود ظهیرالدینی به عنوان عکاس هم سوار وانت های یخچال دار مرغی شد و دوربینش را توی دریچه هواکش جا گذاشت و از منطقه عکس می گرفت. تصور کنید آن دوربین های قدیمی با فیلم های ۳۶ تایی حساسیت ۸۰۰ و عکسهای سیاه و سفیدی که باید یواشکی ثبت می شد.
هزینه تحقیقات را چه کسی می داد؟
خبرگزاری برای این تحقیقات پول خرج می کرد.کلی پول در اختیار ما می گذاشتند تا مثلا من در نقش معتاد بتوانم مواد بخرم.چندین مرتبه به محله رفتم تا با اهالی رفیق شدم. با زندگی و ایده ها و اخلاقیاتشان آشنا شدم.جمعیتشان نزدیک ۱۸۰۰ نفر بود.فقط ۵۰ قاچاقچی گردن کلفت در خاک سفید بود. تحقیقات سایر ادارات مثل شهرداری را نیز گرفتیم..۲۷ صفحه شد.کار را تحویل دادیم.چون دولت آن را سفارش داده بود آن را تحویل دولت دادند. ۸ ماه طول کشید تا شورای عالی امنیت تصمیم گرفت محله را با خاک یکسان کند.
چطور محله را خالی کردند؟
کل جمعیت محله را با اتوبوس یه یک پادگان بردند و بعد هم دور تا دور محله را کانکس گذاشتند که کسی بیرون نرود. چهار صبح نیروی انتظامی به فرماندهی آقای قالیباف محله را از بین بردند. ساعت ۸ صبح که رسیدم کارشان تمام شده بود و در حال خروج بودند. اما متاسفانه آن قاچاقچیان بعدها هر کدام در محله ای ساقی شدند.
نگران نبودید که نتیجه کار مطابق میل دولت نباشد؟
ما تلاش می کردیم تحت تاثیر نباشیم. واقعا متعهد به کار بودیم. دنبال این نبودیم که چیزی بنویسیم که کسی خوشش بیاید .چون به ما و کارمان اعتماد داشتند تهیه بولتن استانها را هم به ما می دادند.
استان دیگری را کار کردید؟
بله ؛ماموریت دادند بحران خشکسالی در اصفهان را کار کنیم.دولت اصلاحات در دوره دوم انتخابات ریزش آرای چشمگیری در استان اصفهان داشت. آقای حجاریان پیشنهاد داد که این موضوع بررسی شود . معلوم شد ریشه این ناراحتی در خشکسالی و خشکی زاینده رود است. مردم این شهر و استان با زاینده رود زندگی می کردند. زاینده رود روی همه بخشهای زندگی آنها تاثیر گذاشته بود و حالا زاینده رود خشک شده بود و این موضوع آنها را کلافه کرده بود. وضعیت موجود را بررسی کردیم بعد در آخر راهکارهایی هم ارایه می دادیم.
یک بولتن خوب هم درباره صنایع نیشکر خوزستان نوشتیم. صنایع عظیمی از اندیمشک تا خرمشهر تعطیل شده بود. سه هفته روی آن کار کردم.یک بولتن شخصی هم درباره شهرک غرب کار کردم. که غیر قابل انتشار تشخیص داده شد. آن را برای ایرنا گذاشتند. چون قشنگ بود . همه ابعاد زندگی مردم شهرک غبر از راه رفتن، خرید، عقاید سیاسی و اجتماعی ، نظرشان درباره حکومت ، مقامات و غیره در آن بود.
اسم بولتن که می آید گزارش عملکردهای ادارات به ذهن متبادر می شود اینگونه بود؟
ببینید ؛ وقتی قرار شد درباره دلایل خشکسالی زاینده رود را تحقیق کنیم ۴ هفته با یک گروه خبری از زردکوه بختیاری جایی که زاینده رود سرچشمه می گیرد تا ۴۴۰ کیلومتر آن طرفتر یعنی تالاب گاوخوبی در بستر رودخانه حرکت کردیم و هر شهرستان را بررسی می کردیم که بدانیم در مسیر چه اتفاقی برای این رودخانه رخ می دهد.بررسی می کردیم کشت ، محصول و صنعت در بالا دست چه بوده که به خشکی زاینده رود منجر شده است.با کارشناسان خبره صحبت می کردیم که جایی اشتباه نکنیم. به حرف مدیران اکتفا نمی کردیم همه چیز را باید خودمان می دیدیم.اصلا برای ما مهم نبود مدیر چه می گوید .هر چه مدیر می گفت ما می گشتیم ببینیم چه می بینیم که خلافش را ثابت کنیم.کار خودمان را انجام می دادیم.هدف ما این بود گزارشی بدهیم که دولت درباره یک موضوع تصمیم گیری کند. بنابرین باید آنچه که بود را گزارش می کردیم نه آنچه که مدیران و یا حتی دولت دوست داشت.بولتن سفارشی نبود که هرکس را دوست نداشته باشیم تخریب کنیم و یا هر کس را خواستیم بزرگ کنیم.
در خلال این کارها اتفاقات جالب هم رخ می داد؟
بله مثلا وقتی برای شروع می خواستیم مقدمه بنویسم کنار زاینده رود پیرمردی نشسته بود و خیلی ناراحت بود. از قضا متوجه شدیم او پسر عموی شاپور بختیار است که مقدمه گزارش را با احساسات او شروع کردیم. خوب این اتفاق جالبی است.
آیا واقعا نتیجه کار شمابرای دولت قابل اعتنا بود؟
دولت برایش مهم بود که چرا آرا در یک شهر ریزش داشته است. بعد هم رئیس جمهور وقت زیر آن به چهار وزیر دستور داد. این یعنی اهمیت موضوع و اعتماد به گزارش.
در دولت اصلاحات مورد بی مهری هم واقع شدید؟
بله در حادثه کوی دانشگاه واقعا به ما بی مهری شد.از لحظه ای که حادثه کوی دانشگاه شروع شد تا لحظه آخر در دانشگاه بودم سرو و وضعم واقعا به هم ریخته بود. شبها در نمازخانه می خوابیدم. از آنجایی که ما خبرگزاری دولت بودیم پس زیاد تحویلمان نمی گرفتند.در عوض صدا و سیمایی ها را بالای ساختمان می بردند که همه چیز را از بالا ببینند.بعد از چهار روز وقتی همه بیرون رفتند من هم به خانه آمدم. این بزرگترین بی مهری بود.
فقط موضوعات اجتماعی کار می کردید؟
نه گاهی درباره موضوعات اقتصادی هم مطلب می نوشتیم.جالب است بدانید شهرام جزایری را می آوردیم و نظرات کارشناسی اش را استفاده می کردیم.او واقعا مغز اقتصادی بود. نمی دانستیم پشت پرده چه می کند.جزایری یک غول اقتصادی بود که خیلی راحت با ما صحبت می کرد بدون اینکه اشاره ای به کارهایش کند. بعد که دستگیر شد تازه متوجه شدیم که چه می کرده است و با چه آدمهایی بده بستان داشته است. خبرنگار دادگاهش بودم. حتی به شوخی گفتم تو این همه پول داشتی و رو نمی کردی گفت من هیچ وقت جرات نمی کردم به شما خبرنگاران چیزی بدهم یا شما را آلوده کنم.از شما می ترسیدم.
شما هیچ حسی نسبت به او و کارهایش نداشتید؟
ما اصلا فکرش را نمی کردیم که او بتواند یک مفسد اقتصادی باشد و یا در قالبهایی از این دست بگنجد. جزایری فقط با خبرگزاری صحبت می کرد.
اگر به شما پول می داد قبول می کردید؟
ببینید در آن زمان خبرنگاران واقعا پاکدست بودند و در مناسبات قدرت و ثروت وارد نمی شدند. شهرام جزایری به همه پول داده بود اما هیچ وقت حتی به خبرنگاران اشاره ای از آن دنیای پول نکرده بود.
موضوعی هم وجود داشت که ویژه آن را پیگیری کنید؟
بله ۸ دقیقه بعد از ترور سعید حجاریان من از طرف ایرنا به صحنه حادثه رسیدم. راهم ندادند پس از دیواری که سیم خاردار داشت بالا رفتم . از لحظه ترور تا دو ماه بعد در بیمارستان خبرهای مربوط به ترور حجاریان و واکنش مسئولان را پوشش می دادم.حتی عید آن سال به یاسوج نیامدم. حجاریان استراتژیست فوق العاده بزرگی بود. مشاوره و ایده هایش حرف نداشت. اصلاح طلبان همه از این حادثه ناراحت بودند.معتقدم بعد از حجاریان اصلاحات فشل شد .دولت اوایل سردرگم بود. رفتم پیش ابطحی گفتم الان قرار است چه کنید گفت دولت گفته با تمام قدرت پشت این قضیه است و رئیس جمهور هم گفته است که باید پشا پرده هاثابت شود. همسر حجاریان که بالای سرش آمد پرسیدم نظرتان چیست؟ در حالی که حجاریان در کما بود و هر لحظه ممکن بود بمیرد همسرش گفت سعید زنده می ماند ما تیترش کردیم و شد تیتر یک روزنامه ها.
گزارشهای تاثیر گذارتان را به یاد دارید؟
مصاحبه هایی مثل حسین الله کرم یا انصار حزب الله ایران را چون مهم بودند من باید انجام می دادم.گزارش در سوگ کاریزهای ایران هم کار توصیفی تحقیقی بود که در کتاب گزارش نویسی کاربردی روغنی ها در دانشگاه ها تدریس می شود.گزارشهایی درباره گداهای شمال تهران و گزارش درباره آخرین دقایق زندگی یک شهید زنده در آن سالها کار کردم که بازتاب و بازخورد فراوانی در سطح جامعه داشتند.
هیچوقت به رفتن به دفاتر خارجی ایرنا هم فکر کردید؟
آخرهای دولت اصلاحات گفتم می خواهم به خارج از کشور بروم. تایید شدم .گفتند سنندج دبیر ندارد چند ماهی آنجا باش تا کارت درست شود. رفتم ودولت عوض شد و سفر خارج کنسل شد. تا سال ۸۶ همانجا ماندم.در این زمان آمریکا به عراق حمله کرده بود. پوشش اخبار شمال عراق را به عهده داشتیم. در عراق رابط داشتیم یک تیم خبری در مریوان و یک تیم در بانه داشتیم.من دبیر اخبار بودم. در آن سالها دبیر اخبار همه امور محتوایی را زیر نظر داشت.
خبرها را چطور می گرفتید؟
در زمان حمله عراق خبرنگار ما در همه مرزها مثل یک نظامی باید رصد می کرد که چه کسی می آید و چه کسی می رود.خبرنگاری در مریوان داشتیم که یک رابط خبری بین نیروهای پیشمرگ داشت .پول می دادیم وهر خبری می شد آن را به ما می فروخت.بیش از ۵۰ درصد اخبارمان ویژه بود.روزی ۳۰۰ خبر جنگی را باید می دیدیم.شمال عراق همه کشورها خبرنگار داشتند. من خبرنگارانی را که باید از ایران می رفتند به سپاه قدس ارومیه معرفی می کردم و مجوز برایشان صادر می کردیم.
در جنگ عراق خبر ویژه و خاص هم داشتید ؟
در قصر شیرین دفتر داشتیم به خبرنگاران گفته بودیم که هر مسئول کرد اتحادیه میهنی آمد بپرسید از صدام چه خبر.خبرنگاراز جلال طالبانی پرسید چه خبر مام جلال؟ گفت صدام را گرفتیم. ما خبر فوری و سه کلمه ای” صدام دستگیر شد” را فرستادیم روی خروجی.بعد هم خبر تکمیلی دادیم. که خبر اول دنیا شد.
چندین بار شایعه شد صدام کشته شد دستگیر شد بدل دارد و غیره نگران نبودید خبر شما هم تکذیب شود؟
این هم پیش بینی می شد اما طالبانی مقام مهمی در دولت عراق بود با امریکا ، ایران و عراق ارتباط داشت پس منبع معتبری بود.چون در آن زمان موضوع دستگیری صدام در بورس بود احتمال صحت خبر خیلی زیاد بود.
شما کار در دولت نهم و دهم را نیز تجریه کردید. این دولت چطور بود؟
از ۸۴ که احمدی نژاد رئیس جمهور شد همه چیز به هم ریخت. ماموریت خارج از کشور من هم منتفی شد. ۸۶ مرا به گچساران فرستادند. در واقع از آن کانون خبر ما را به گچسارانی فرستادند که نه خبر داشت ونه دفتر.این نهایت نخبه کشی بود. نه من که این بلا را سر همه بچه های خوب خبر آوردند.خبر به شدت سیاسی شد. بدترین آسیب کار حرفه خبر سیاسی کاری است.اگر خبر فدای مطامعات سیاسی شود همه ضربه می بینند.مثلا بخشنامه دادند که خبر علیه دولت ننویسید. نیروهایی که احمدی نژاد به سیستم ایرنا وارد کرد خطی و سیاسی بودند که خارج از سازمان آورده شده بودند اینها اصلا کار خبر نمی دانستند.مثلا با آمدن احمدی نژاد رابط خبر خودم در کرمانشاه یک شبه مسئول دفتر نیویورک ایرنا شد و در بهترین دفتر ایرنا مشغول به کار شد.بچه های خوب در این مقطع بی انگیزه شدند.
دولت اعتدال در اطلاع رسانی چه فرقی با قبل از خودش دارد؟
این دولت شباهتی به دولت اصلاحات ندارد بیشتر شبیه دولت آقای هاشمی است.در دولت اصلاحات کاهش اخبار ویژه را داشتیم.حبس خبر ول شد. روزانه ۳۰۰ خبر ویژه به ۵۰ خبر ویژه رسید. بهترین زمان کار خبرنگاری دولت اصلاحات بود. هیچگونه محدودیت خبری نبود. روزنامه “صبح امروز” روزی یک صفحه افشاگری داشت. آزادی اطلاعات بود. خبرنگار را دادگاهی نمی کردند.
آسیب های کار خبرنگاری از دید شما چیست؟
بدترین آسیب کار خبر سیاسی کاری است خبر سیاسی که شد کارکرد خود را از دست می دهد. خبرنگارهم که باسواد نباشد تحت تاثیر منابع خبری قرار می گیرد و واقعیات را کتمان می کند.برای کار باید خبر را بشناسی. باید خبرنگاری در ذات خبرنگار باشد. باید قریحه داشته باشد که این علاقه را بروز بدهد.
تاکنون در کار خبر ترسیده اید؟
هیچ وقت در کار خبر نترسیدم. شخصا این مورد را نداشتم. همیشه خبرهایم آنقدر دقیق بودند که مشکلی برایم ایجاد نکند. خبر که قوی باشد فردی که ضرر می کند هم کیف می کند.
چرا مثل گذشته مدیران، رسانه ها را بازوی توسعه نمی دانند؟
رسانه ها عوض شده اند کارکرد رسانه تغییر کرده است.در گذشته مدیران برای سهم خواهی از مرکز، رسانه ها را تحریک می کردند که علیهشان مطلب بزنند و همان را وسیله ای برای گرفتن اعتبارات بیشتر از دولت می کردند اما حالا مدیران می ترسند. رسانه ها زیاد شده و نگرانند اوضاع از کنترلشان خارج شود.آستانه تحمل دولتهایی که باید نقدها را بشنوند هم کم شده است.خود دولت ها هم دوست ندارند جو انتقادی علیه مدیرانشان ایجاد شود.
چرا ایرنا مثل گذشته تاثیرگذار نیست؟
چون کار خوب و با کیفیت انجام نمی دهد. خبرگزاری اگر ماهی ۴ گزارش و ۵ خبر خوب بدهد دیده می شود. مسئولان هم باور می کنند این رسانه پربار است.
ایرنا که مشکلات رسانه های خصوصی نه در جذب نیرو و نه در هزینه ندارد پس اشکال کار کجاست؟
خبرگزاری نیرو ، سازماندهی و مدیریت می خواهد. نیرو داریم مدیر نداریم. نیروانسانی باید جهت داده شود.باید به خبرنگار سوژه داده شود. رقابت سختی در فضای رسانه ای وجود دارد. نباید خبری سوخته شود تا مخاطب هر چه را می خواهد در سریعترین زمان از خبرگزاری به دست بیاورد.که متاسفانه اینطور نیست.
سوال آخر اینکه خبرنگاری جز مشاغل سخت است و آنطور که می گویند پس از ۲۰ سال بازنشسته می شدید چطور هنوز ادامه می دهید؟
قوانین از این دست فقط در حد حرف مانده اند. بعید هم می دانم دولتها زیر باراجرای آن بروند. البته خودم هم تمایلی ندارم بازنشسته باشم. خسته می شوم. یک عمر در میان خبرها بوده ام و خانه نشینی آن چیزی نیست که دنبالش هستم.
ابتکار جنوب
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد