یادداشت ارسالی – رضا توفیقی را بهتر بشناسیم
- شناسه خبر: 9869
- تاریخ و زمان ارسال: 17 مرداد 1398 - 08:05
فصلی نو – محمدرضا طهماسبی
سالهاست که خود را پدرخوانده جریان اصلاحات میخواند؛ چنان در این نقش غرق شده است که او را باید قبله عالم اصلاحات خواند. به کمتر از نقش رهبری قانع نیست. مرید و مرادی را دوست دارد. صورتش را از ته اصلاح می کند اما به خلوت میرود جامه اصول بر تَن کند.
معیار اصلاح طلبی در استان است؛ چنانچه اگر از رساله فکری او تقلید نکنی، مٌرتد شناخته می شوی و اگر در جام شراب قدرت او ننوشی ضد اصلاحات برچسب میخوری!
چنان خود و مریدان و مقلدانش او را می ستایند که گویی اگر قرار بود خداوند پیامبر دیگری را مبعوث کند بی شک نعوذ بالله نام آن سید ضیاءالدین رضا توفیقی بود! در خیالشان سال هاست که به زور کلمات، به باور مردم قبولانده اند که رضا توفیقی کسی است که شاید اگر از برادر و خانواده خویش عبور کند ولی هیچ گاه از اندیشه اصلاحطلبی اش عدول نخواهد کرد.
گویند: شاید او با قاتل خویش بر سر یک میز بنشیند ولی با کسانی که با قلمشان، برتن نواندیشان ایرانی چون تبر، بر ریشه یشان زدند و خشکشان کردنند هرگز نخواهد نشست. گویند که او بازاری نیست! اهله بده بستان نیست! فروشنده نیست و اصولا اهل چرتکه و حساب و کتاب نیست که نیست!
اما رضا توفیقی خود را چنان جلوه می داد که انتقاد از او به مثابه کفر بود و منتقدینش حکم کافر را می داشتند ؛ اما بالاخره بعد از سالها پرستش و تعصب کورکورانه این معبد اصلاحات، حقیقت عیان شد و پیگیری های مصرانه و آشکار رضاتوفیقی اصلاح طلب برای بازگشت اردوان ارژنگِ اصولگرا، که نام او همچون نمک بر زخم تمامِ دانشجویان دختر و پسر و خانواده های زجرکشیده آنان می باشد، به تلخی نشان داد، صحنه نمایش قریب به پنجاه سال بازیگری هنرمندانه سید ضیاءالدین رضا توفیقی در قالب نقش اول پدر ِاصلاحات استان، دروغی بیش نبوده است و او تنها بازیگری برای بر باد دادنِ آروزهای نسل دهه ۶۰ و ۷۰ بوده است.
پدرخوانده اصلاحات؛
شمایی که با پیگیری امور انتقالی اردوان ارژنگ به دانشگاه یاسوج، آن را جزء افتخارات سیاسی و بر گرفته از منش اصلاح طلبی و آزادی خواهی خود تلقی می کنید اکنون به این مردم پاسخ دهید که:
چرا منش اصلاح طلبی شما، فقط در حوزه کهگیلویه شکوفا می شود و این گٌل در هیچ فصلی از زندگی برای بویراحمد و دنا گچساران و باشت شکوفا نمی شود؟
چرا اصول اصلاح طلبی شما فقط برای اردوان ارژنگ عزم و اراده می کند تا حضرت همایونی، پله های سخت دانشگاه را یکی یکی طی کنید، آبروی سیاسی خود را در دست بگیرید و پیش پای آقای عریان به تاراج بگذارید تا با وساطتان برای بازگشت کسی که تمام اٌمیدِ جوانانِ این دانشگاه را در اوج زندگی پر از عشق و نشاط نابود کرده ؛ ثابت کنید مثلاً انسان آزاده ای هستید!
این سقوط فکری از معیار های اصلاح طلبی به چه قیمتی عالیجناب رنگین کمانی!؟
عالیجناب رنگین کمانی!
اگر اردوان ارژنگ همانند شما، متولد کهگیلویه نبود، باز هم مجدانه و مصرانه برای انتقالی ایشان مجاهدت می کردید؟
اگر اردوان ارژنگ با نهادهای تصمیمگیر قدرت، رابطه تنگاتنگی نداشت که با یک گوشه چشم، می تواند تایید صلاحیت شما را (برای مدیر کلی ارشاد استان و بعدها نامزدی انتخابات حوزه کهگیلویه) بگیرد باز هم پیگیر اَوامر اٌستاد خود از یزد به یاسوج می بودید؟
آقای توفیقی رهبر کاغذی اصلاحات!
اگر پیگیری های فراوان شما برای بازگشت اردوان ارژنگ به دانشگاه یاسوج اوج اندیشه اصلاح طلبی و دفاع از اندیشه است؛
پس چرا در طول هشت سال حاکمیت مطلق دکتر ارژنگ بر دانشگاه که تمام اندیشه های اصلاح طلبی را سوزاند سخن بر زبانِ سرخِ-تان جاری نکردید؟
چرا آن زمان که جوانانِ خوش قلم و خوش فکری، همچون حامد وکیلی، با قلم و قدرت دکتر ارژنگ مورد تعلیق قرار می گرفتند غیرتتان به جوش نیامد و درب اتاق دکتر ارژنگ را به صدا در نیاوردید؟
شمایی که برای بازگشت اردوان ارژنگ در دانشگاه یاسوج در لابی حوزه ریاست، داد و فریاد می زدید و بیان می کردید: “که اصولگرا و اصلاح طلبان دانشگاه را برای آنکه عریان با انتقال ارژنگ موافقت نمیکند را متحد کنم تا باعث برکناری عریان شوند؛ چرا آن زمان که سامان تقوی به خاطر آنکه ارژنگ انتقادهایش را بر نتابید و او را با سیلی تعلیقی به صورت روشنِ آینده اش، کبود و سیاه کرد، ان زمان فریاد نزدید؟
چرا اصلاح طلب و اصولگرا را به دادخواهی این فرزندانّ بی گناه در دادگاه یک طرفه ارژنگ دعوت نکردید؟
چرا وکیل مدافع سامانِ بی پناهِ این خاک نشدید؟
چرا در حاکمیتِ مطلقِ حکومتِ پادگانی ارژنگ، ان زمان که در اتاق معاونت پژوهشی مشغول به خدمت بودید و کمی آن سو تر، فرزندانِ خوشفکرِ دانشگاه را از لحاظ روحی و تحصیلی زنده زنده تحت فشار و عذاب قرار می دادند، از اٌتاقتان بیرون نیامدید و نمک بر زخم های آشنایشان نپاشیدید تا حداقل چهره همایونی یتان زیارت شود!
چرا آن موقع برای دفاع از دانشجویان این سامان، علیه مسئولین وقت دانشگاه موضع نگرفتید؟
چرا فریاد وا اسلاما سر ندادید؟
اما باید سال های می گذشتتا راز سکوت شما برملا می شود!
و امروز مشخص شده است که شما موافق سیاست های اردوان ارژنگ بوده اید که اگر غیر از این بود ؛ شما در روزگاری که حقیقت را ذبح می کردند و ظلم را نگینِ شرافت بر پیشانیش می گذاشنتند، سکوت نمی کردید و یا امروز برای بازگشت اردوان ارژنگ ، فرمانده سپاه بازگشت غرور آفرینش نمی شدید!
آقای توفیقی سمبل اصلاحطلبی دیروز و نماد حقیقی اصول گرایی امروز
آن روزها که داریوش جلالی در زمستان سرد بهمن ماه، به خاطر اندیشه های، انسانی همچون شما، در مقابل سیاست های تند و خطرناک مدیریت ارژنگ، دهانش را می دوخت؛ نمی دانست شما بر آن دهان بسته لبخند میزدید و بذر بده بستان می پاشانید و در پشت پرده با صاحبان قدرت همراه میشوید و چرتکه می اندازید تا داریوش ها به دست خود آینده خویش و خانواده هایشان را بدوزند و پاره کنند و به دست باد بسپارند تا شما در این میدان بی رقیب و آسوده بتازید و به حماقت این جوانان ساده اندیش مستانه بخندید!
آن زمان که نیما رضایی دبیر جامعه اسلامی یا مجتبی تقوی نژاد دبیر انجمن اسلامی دانشگاه یاسوج تنها به خاطر یک انتقاد ساده نسبت به نحوه مدیریت ریاست دانشگاه (اردوان ارژنگ)، با حکم تعلیق و کمیته انضباطی مواجه شدند؛ آیا آن زمان شرافت اصلاحطلبی شما ایجاب نمی کرد که در مقابل این ظلم ایستادگی کنید؟
آن زمان که بسیاری از جوانان این منطقه به خاطر وعده های شیرینی که شما به آنان می دادید که اگر وارد حزب مجاهدین انقلاب اسلامی شوند، چون شما میتوانند به استخدام دولت در بیاید و بعد ها فرمانداری کهگیلویه و مدیرکلی ارشاد را نیز کسب کنند، یکی پس از دیگری به عضویت حزب خود در می آوردید ولی بعد ها چنان با اعمال تندروی خود حاکمیت را نیز به گفتار و تصمیمات خود حساس کردید که این جوانانِ خوش فطرت ولی ساده و صادق، فریب شما را خوردند و در حمایت از شما در مقابل نظام و حاکمیت ایستادگی کردند تا اکنون با خرواری از پرونده های امنیتی و سیاسی آینده و زندگیشان را تباه کرده باشند!
مَرد شعبده باز اصلاحات!
شما با افراطی گری ها و تهمت هایتان علیه ساختار کشور کاری کردید که هاشم زندی ها، سید جمالدین ارجمندها، کوروش عزیزی ها و داریوش حسن زاده ها با وجود شعور و شور و تواناییهای فنی و علمی در اوج جوانی برای استخدام یا هر عمل دیگر غیر سیاسیهم، رد صلاحیت ابدی شوند تا اکنون هر یک از اینها کیلومترها به دور از خانواده رنج بکشند و یا عدهای دیگر به خاطر عدم شغل یا امنیت شغلی هیچگاه به خاطر رفتارهای بی تدبیرانه شما روی آرامش نبینند!
آیا شده است به خاطر آینده جوانانی که به خاطر وعدههای خوش رنگی که شما به آنان داده اید ولی با عملکردتان زندگی شان را سیاه و آینده شان را بر باد داده اید، امروز برخیزید و همانند روح اصلاح طلبی که مدعی آن هستید و برای بازگشت اردوان ارژنگی که محصول آنان افسردگی جوانان اصلاح طلب استان هست ،به خانه یک به یک آنان سر بزنید، از آنان و خانوادههایشان که مرگِ آرزوهای فرزندان خود را در اوج جوانی به چشم دیده اند طلب حلالیت کنید که چگونه آنان را در دیگِ قدرت سوزاندید که امروز شما از آرزوهای پسران و دخترانِ ایرانی محصل در دانشگاه یاسوج، برای بازگشت یار غارتان اردوان ارژنگ، چون فرمانده ای بی سپاه به دیدار عریان روید؟
جناب سید ضیا الدین رضا توفیقی!
به پایان خط این فیلم سیاسی رسیده اید!
وقت تمام است!
ما شما را بهتر و بیشتر از قبل شناختیم!
شما در دادگاه وجدان های این ملت شریف،
در برابر چشمانِ خون بار دختران نجیب این دانشگاه ،
و رو به روی قلب های شکسته پسرانِ غیرتمند این خاک، تا ابد بازنده اید!
رضا توفیقی همواره به جغرافیای منطقه ی خود متعصب بود و هست
به اقلیم و قومیت خیلی بها می دهد
منطقه گرا و قومیت گرا است
باید او را از نزدیک ببینید تا ماهیت او را بهتر بشناسید
رضاتوفیقی اثبات شده هست ،،،من نمیخوام ازش طرفداری کنم ،،،ولی به ولا تمام اینایی که گفتی غیر از تهمت هیچی نیست ،،،هر کس به جای رضاتوفیقی بود تمام فکو فامیلش رو گذاشته بود سر کار از تهران تا دهدشت ،،از شما تا جنوب و بلعکعس،و از شرق تا غرب و بلعکس،،،اما هیچ وقت این کار رو نکرد،،،سادات عواسی،طولیانی اون تحصیل کرده هاشون که دکترا دارن ،،خیلی بهش حسادت دارن ،حالا برا چی خدا میدونه،،،ولی رضاتوفیقی هیچ کمبودی ندارد که بخواد حسادت کند ،،اصلا به فکرش نمیرسد این چیزا،،،،،،یه فردی هست از سادات عواسی،که یه دو الی چهار پنج سالی میشه دکترا گرفته،،،و فامیلیش،گنجی پور هست ،،و خودشو اصلاح طلب میدونه،،،اون خیلی حسادت داره به رضاتوفیقی،،،چون رضاتوفیقی بزرگ هست ،،ابرو دارد،،،واقعا امین هست،،،،طرف میگه از ته صورتش،رو میتراشه،،،ای کاش خدا زبون باز میکرد و میگفت همین آقایی که صورتش رو از ته،میتراشه چقدر پاک و شریف است ،،،خیلی ها زیر پشم ریش قایم شدن ،،،ولی مردم میدانن،،اونایی که باش ارتباط دارن میدانن،،اهل غیبت نیست،،،هر چی هست رو راست هست و حرفش رو مستقیم میگه به طرف ،،نه اینکه پشتش،بگه فلانی اینجوری بهمانی اینجوری