یادداشت ارسالی – کاش یک نفر “بُق” کردن را به نماینده مردم بویراحمد دنا و مارگون می آموخت
- شناسه خبر: 13247
- تاریخ و زمان ارسال: 9 دی 1399 - 09:05
فصل جنوب – اسماعیل نعمتی
شاید آن روزی که خداداد غریب پور از فرمانداری بویراحمد به قصد اداره املاک تملیکی وزارت کشور چمدان هایش را بست، علیرغم جناح راستی های بلند شده از دنده چپ منطقه، که خود را از سایه سنگینش، خلاص شده می دیدن، اما بودند کسانی که بخاطر شناخت نزدیک از او، طالعی بلند در پیشانی و چهره سبزه اش می دیدند و عمیقا باور داشتند که خورشید بخت او تازه سر براورده و به این زودی ها هم تصمیمی برای غروب کردن ندارد. او هر جا که رفت فصلی جدید از ارتباطات مردمی را رقم زد بگونه ای که هنوز قصه های که از زمان فرمانداری او روایت می شود گوش هایی برای شنیدن پیدا می کنند چونکه حرف های تازه، برای گفتن با خود دارد. رشد بی امان غریب پور در تهران و فتح سریع مناصب و جایگاه های مختلف یکی پس از دیگری همان اندازه که به باورهای اطرافیانش از بخت بلند او، رنگ عینیت بخشید، روح و روان های فراوانی را تحریک به حسادت نمود. غریب پور در هر منصب و هر سمتی که قرار گرفت معبری شد برای رشد منابع انسانی استان که تا کنون پایش از بی کسی از “پل قره” فراتر نرفته بود.
با حضور غریب پور نیروی انسانی استان به خود باوری عجیب و بی بدیلی دست یافته بود و خود را در جایگاه هایی دید که شاید پیش از این تنها در دکه های روزنامه فروشی میدان هفتم تیر شهر یاسوج چشمش به این عناوین و جایگاه ها خورد بود.
ویژگی های فردی او سبب شد تا در هر منصبی که قرار بگیرد ردی عمیق و ماندگار از مدیریت خود بر جای بگذارد.
خود کفایی بنزین در شازند تا رشد بی سابقه تولید فولاد و اکتشافات معدنی در ایمیدرو همگی چنان وزانت و ظرفیتی از توان مدیریتی برایش ایجاد کرد که دیگر نمی شد او را ندید و یا به حساب نیاورد. بنابراین خیلی دور از ذهن نمی نمود که تحمل این ظرفیت برای فردی همراه با حاشیه ها و ابهامات فراوان مالی و سیاسی که اینبار به مدد رانت در قامت وزیر صمت در خیابان سمیه نشسته است کاری زجر آور و تقریبا غیر ممکن باشد.
غریب پور نه قدیس بود و نه معصوم اما هرچه که بود در هیبت یکی از سرمایه های ملی استان، قابل دفاع ترین و روشن ترین کارنامه را، در میان سیاسیون و مدیران ملی استان، به خود اختصاص داده است که رصد حجم واکنش ها به برخورد غیر اخلاقی وزیر با ایشان نشان از کارنامه موفق ایشان می باشد. ما اگر از سکوت مرگ بار نماینده مردم بویراحمد و دنا در مجلس جناب اقای مهدی روشنفکر در قبال ایشان چشم پوشی کنیم تقریبا صدای اعتراض تمام اقشار جامعه به گوشمان خواهد رسید.
البته توجه به حقیقتِ قد و قوار و جایگاه مهدی روشنفکر در مجلس و نسبتِ ایشان با مناسبات قدرت در کشور به خوبی روشن می کند که اساسا انتظار حرکتی خاص از ایشان، در مواردی اینچنینی، تقریبا توقعی نابجا است چرا که نمی توان از کسی که سطح امال و آروزهایش انتصابات آموزش و پرورش لوداب باشد انتصابات وزارت صمت را توقع کرد بنابراین بنظرم او از این منظر کاملا تبرئه و بی تقصیر است. اما انچه که بویراحمد و دنا را آزار داد و دلش را به درد آورد نه سکوت ایشان بلکه تصویری از جلسه نمایندگان استان بود که به پابوس اقای رزم حسینی رفته بودند. تصویری تحقیر برانگیر و رقت آور که نگارنده تنها تصویر اینچنی در ذهن می تواند بسازد، شاید لحظه تاج گذاری محمود افغان به دستان شاه سلطان حسین بعد از فتح اصفهان بوده است. البته نمی دانم شاید انتظارات ما اساسا نامعقول و نشدنی باشد زیرا جامعه ای که، انتخاب هایش از غلامرضا تاجگردون و محمدعلی وکیلی به مهدی روشنفکر سقوط کند قاعدتا و باید انتظارات و توقعاتش هم به همین میزان سقوط کند.
اما نکته اخر اینکه نقل است که در گذشته و در همین منطقه بویراحمد یکی از خوانین که در سنین جوانی و خامی عهده دار اداره بخشی از بویراحمد شده بود، بخاطر مصونیت از اشتباهات و تصمیمات غلط همواره تحت نظر و طرف مشورت یکی از بستگان نزدیکش که از کدخدایان زیرک منطقه بود قرار داشت. کدخدا به ایشان توصیه اکید کرده بود که در هر جلسه و هر ملاقاتی، چنانچه موضوعی طرح شد که آن را متوجه نشدی و سَر از سِر آن درنیاوردی فقط “بُق”(اخم) کن و حرفی نگو و به نقطه ای خیره شو.
حالا ای کاش در کنار روشنفکر کسانی از جنس همان کدخدای دانا بود که حتی “بُق کردن” رو به ایشان می آموخت.
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد