یادداشت سردبیر- جنگ استاد و دکتر: پایانی بر لاف برادری در اصولگرایی
- شناسه خبر: 9263
- تاریخ و زمان ارسال: 15 خرداد 1398 - 10:07
فصلی نو – احسان عزیزی – سردبیر
روز هشتم اسفند ١٣٩۴که خورشید در تمام عالم از شرق برخواست به گمان برای جریان اصولگرایی در شهرستان های بویراحمد و دنا از غرب طلوع کرد.شب قبلش اگر تمام دنیا هم به خواب رفته باشند قطعا ژنرال های اصولگرایی در شهرستان تا سپید صبح مژه بر هم نزدند. مادامی که شهر غرق در زیر اواری از شایعاتی می شد که از یک نسل کشی تاریخی از اصولگرایی حکایت داشت بهت و حیرتی مرگ آور بر اردوگاه اصولگرایان مستولی می نمود. شکست، آنهم با آن همه قشون کشی و یکی شدن تاریخی در اصولگرایی، به حدی ناباورانه و دور از ذهن می نمود، که انکار اولین صدای بود که از این اردوگاه به گوش رسید.
صحت انتخابات از طرف جریان مغلوب بشدت زیر سوال رفت. سوالاتی که بیشتر بر اساس یکسری از بافته های ذهنی از یک ذهن شکست خورده و تصاویری مخدوش از انتخابات استوار بود. انکاری که علیرغم نزدیکی سیاسی کاندیدای مغلوب به دستگاه های نظارتی به حدی بی اساس بود که فقط تنها توانست تاییدیه انتخابات مجلس را با بیش از هفتاد روز تاخیر به منتها الیه سمت راست از طبقه اول ساختمان شماره یک استانداری بفرستاد.
علیرغم همه جیق و داد ها که علیه مجریان انتخابات به راه افتاد بود اما در زیر پوست اصولگرایی شهرستان جریانی خزنده در حرکت بود که نتیجه اش، گسل و گسستی شد که روز به روز مفاهمه و رسیدن به راهی مشترک در اصولگرایی را سخت و سخت تر می کرد.
در فردای بعد از انتخابات اینبار ستار هدایت خواه و مهدی روشنفکر دوشاهی بودند که در یک اقلیم نمی گنجیدند. هر کدام دیگری را متهم به کارشکنی و بازی در پازل رقیب برای شکست در انتخابات ٩۴ می کردند.
ستار هدایت خواه و مشاورانش قبل از اسفند نود و چهار به هیچ صراطی حاضر نبودند روشنفکر نو ظهور را نه به عنوان من، بلکه نیم من هم بپزیرند.
از نگاه استاد و دوستانش، روشنفکر نه از کارنامه و برنامه و نه از ظرفیتی برای ایلخانی در اصولگرایی برخودار بود.
اما روشنفکر پاسخ همه دیده نشدن ها را، با انتقامی سخت به بزرگی سی و هشت هزار رای از استاد و دوستانش گرفت.
روشنفکر توانست با به اتش کشیدن سبد سنتی رای استاد، از او و همه منتقدینش حساب کشی خونینی داشته باشد و بخشی از مسیر جاماندن استاد از قطار بهارستان را هموار کند.
دکتر زمانی از سوی استاد و دوستانش جدی گرفته شد که ساعت به ده شب روز انتخابات اسفند نود چهار نزدیک و آنها فهمیدن که چه برسرشان امده است.
استاد و دوستانش در جدال بر سر ایل بیگی و ایلخانی در اصولگرایی، بعدها اساس اصولگرا بودن روشنفکر را به استناد حمایتش در سال٩٠ از زارعی، با تردیدهایی جدیدی مواجه نمودند. امروز روشنفکر برای استاد و یارانش تنها به عنوان چوبی در لابلای چرخ اصولگرایی یا به شکل استخوانی در گلو دیده می شود که باید یکبار برای همیشه پرونده اش را بست و تکلیفش را روشن کرد. اینبار استاد با کریم فرخیانی و شورای حکمیت به انتقام دکتر رفته است. فرخیانی استاد، در این صورت برخلاف روشنفکر علاوه بر سبد رای قومیتی از پشتوانه رای گفتمانی هم برخوردار خواهد شد و این دقیقا همان جایی است که کار روشنفکر خیلی بیشتر از کمی گره خواهد خورد.
ادعاها و استدلال های استاد و یارانش به ظاهر تا حدودی پیرامون روشنفکر صدق کرده و همچین بی راه بنظر نمی رسد. انها قویا معتقداند که جناب روشنفکر به غیر از پایگاه های اجتماعی که در دور گذشته تصاحب کرده تاکنون نتوانسته هیچ فتح باب دیگری داشته باشد و از نظر ایشان منتهاعلیه روشنفکر ان چیزی بود که در دور گذشته به نمایش گذاشته شد. همچنین معتقد اند روشنفکر در نفوذ به گروه های مرجع اجتماعی کاملا مردود و از طرف انها پس زده شده و تمام هیاهوهای اطراف ایشان متاثر از یک اقلیت شلوغ می باشد. به طور کلی از نظر استاد و یارانش اسب روشنفکر خر مرده ایست که نباید بر روی آن قمار کرد.
در طرف دیگر داستان، روشنفکر و یارانش ضمن تکذیب تمامی این ادعاها، معرفی فرخیانی را توطئه استاد دانسته و عمیقا معتقداند که تمامیت خواهی ایشان و ترس از دست دادن جایگاه رهبری در جریان اصولگرایی اینچنین اسباب انتهار استاد شده است. اما بطور کلی جنگ سرد و جنون قدرت استاد و یارانش با روشنفکر و بستگانش به سطحی از خود رسیده است که برای متلاشی شدن جریان اصولگرا دیگر نیازی به سایر مدعیان اصولگرایی نیست. هدایت خواه و یارنش بصورت مداوم روشنفکر و تیمش را به جر زنی و نپذیرفتن شروط شورا متهم و آن طرف هم هدایت خواه را به مهندسی شورای حکمیت متهم می کند.
به هر حال ان چیزی که امروز به عنوان روح حاکم بر جریان اصولگرایی و واقعیت این جریان در شهرستان های بویراحمد و دنا بر همه مناسبات سایه انداخته است را می توان به شکل لخت و عریانش در نشست حسینیه امام علی در ١٣خرداد به تماشا نشست و آن هم چیزی جز حاکم شدن منطق گفت- گفت به جای فرهنگ گفتگو برای رسیدن به فهم مشترک، بلند شدن دیوارهای بی اعتمادی و انکار، هرج و مرج، تنش و رسوخ اختلافات از راس به بدنه این جریان نیست. جریان اصولگرایی در شهرستان های بویراحمد و دنا تخم اختلافی که در شب هفتم اسفند نود و چهار و حوادث بعداز آن بین خودشان چال کردند از بخت کجشان از جنس لوبیای سحرامیزی بود که در فرداهای بعد از انتخابات به چنان درخت تنومندی تبدیل شده که امروز در اوج آسمان انشقاق و اختلاف اینچنین به بار نشسته است.
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد