یادداشت سردبیر- سرگذشت علی محمد احمدی؛ آینه ای از تمام ناکامی های یک نسل
- شناسه خبر: 9337
- تاریخ و زمان ارسال: 24 خرداد 1398 - 11:25
فصلی نو – احسان عزیزی – سردبیر
امروز که قطار مدیریت علی محمد احمدی در استان ترمزش کشیده و رسما به ایستگاه اخر خود رسید بازخوانی پرونده ایشان، شاید فرصت مغتنمی باشد تا یک بار هم که شده به عنوان بزنگاهی در پشت تمام زنده بادها و مرده بادها این ایام پرسش های مهمتری طرح و با یک نگاه کلان به کالبد شکافی پدیده “شکست فرصت ها” در استان پرداخت. باید پرسید که چرا سهم ما از توسعه و این امدن و رفتن ها تنها تکرار چرخه های معیوب و بی حاصلی است که هر از گاهی مجریان و بازیگرانش تعویض می شود. ایضا باید پرسید چرا بین انچه که در سرمان بود با آنچه بر سرمان می گذرد این همه فاصله و گسست ایجاد شده است. بی شک فصل مشترک تمام فصول مدیریت در تاریخ استان نشان می دهد که برخلاف تمام عالم برای ما هم چندان فرق نمی کند که با سید مسعود حسینی ده برافتابی، به سیزده بدر رفته باشیم یا که علی محمد احمدی کشتی بان ما باشد نتیجه کار قطعا یکی است، آن هم دویدن و هرگز نرسیدن است.
به گمانم برخلاف آنچه که بظاهر پیداست، در حقیقت توسعه نیافتگی های استان و به تبع آن کشور خیلی هم قائم به شخص نباشد و ریشه در گفتمان و ساختارها دارد.
باید باور کنیم روزی که جناب دکتر علی محمد احمدی با حکمی که در جیب داشتند پا به عرصه مدیریت استان گذاشتند با کلی از آرزوهای قشنگ و رنگ و لعاب دار برای ما، آمده بودند. دکتر احمدی به ظاهر برای استقرار توسعه در استان چیزی در بقچه اش کم نبود، او هم فرانسه می دانست و هم به انگلیسی مسلط بود و تجربه های گران سنگی از دانشگاه و کمیسیون برنامه و بودجه، با خود آورده بود. بی شک علی محمد احمدی نه دشمن ما، بلکه در هیبت یک دوست امد تا بهترین مدل های توسعه را برای ما نسخه کند کما اینکه با همین نگاه در عنفوان راه، او بظاهر جزء بهترین انتخاب ها در تاریخ استان می نمود. اما اینکه کجای کار لنگید و چه اتفاقی افتاد تا فردی که شاید تئوری های مدیریتی و رهیافت های توسعه را، به احسن ترین شکل آن، می داند و از تجربه به نسبت، موفقی در حوزه تقنینی کشور برخوردار بوده، اینچنین در عرصه های اجرا به گل می نشیند و کارنامه اش با هر متری که سنجیده شود رفوز می شود و به نقلی در اجرای برنامه هایش تاجای در باتلاق شکست فرو می رود که او را مجبور به استعفا می کنند، دقیقا همان نقطه کانونی ایست که باید نور بیشتری به آن تابانده شود. یافتن پاسخ برای این سوال و سوالاتی از این جنس لایه ای کلیدی در شناخت یک اشکال مفرط ساختاری در مدیریت های کشور باشد.
به گمانم اولین دلیل در شکست مدیریت ها و به تبع آن تضعیف منابع، استفاده نابهنجار از نیروها در مسئولیت هاست. به عبارت دیگر اساس حضور برخی از افراد در پاره ای از مسئولیت ها به شکل ماهوی به زیر سوال است. بسیاری از تصمیم سازان و تصمیم گیران در چینش مدیریت ها، شوربختانه هنوز به این باور نرسیده اند که یک نماینده موفق الزاما نمی تواند نقش یک استاندار موفق را هم، اجرا نماید و بالعکس همانگونه که یک پزشک موفق و حاذق حتما یک معلم تراز اول نخواهد بود. تصمیمات و انتصابات نابجا، محفلی و سیاست زده، بی شک بر اساس جبر تاریخ همیشه محکوم به شکست بوده و تفاوتی هم ندارد که این تصمیمات از آستین محمود احمدی نژاد بیرون بیاید یا ریشه در قش کردن های رحمانی فضلی برای علی لاریجانی داشته باشد. بدیهی ترین تاثیر شکست در یک عرصه نابهنجار مدیریتی در کنار آسیب های فراوان به منابع و منافع می تواند منجر به حذف دائمی فرد از عرصه های شود که قابلیت ها و توانمندی های در خور توجهی دارد. بنابراین برای جستن متهم ردیف اول در شکست دکتر علی محمد احمدی در کهگیلویه و بویراحمد نباید سراغ خودش رفت باید دست به یقیه کسانی برد که ایشان را به این منصب، بدون توجه به علائق و روزومه اش گماشتند. اساسا دکتر احمدی از همان روز اول، آدم این میدان ها نبود و امدنش به استان بیشتر به یک سوتفاهم تنه میزند تا یک حقیقت تلخ.
این ادعا مستند به این است که ایشان علیرغم تمام آسمان غرمبه های که در روزهای اول حضورش به راه انداخت، امروزه در اکثر محورها از سیاست ها و ادعاهایش عقب نشسته و یا حداقل توسط دیگران به عقب رانده شده است. شاید اگر دکتر علی محمد احمدی بجای میدان استانداری شهر یاسوج به سازمان برنامه و بودجه کشور، بانک مرکزی و یا وزارت علوم فرستاده می شد هرگز به چنین سرنوشتی مبتلا نمی شد و می توانست منشا تاثیرات مثبت تری هم قرار بگیرد. اما چه باید کرد که معمولا ما و جامعه ما، توانمندی ها و پتاسیل های بسیاری عجیبی در تخریب داشته ها و ساخته های خود داریم و داستان دکتر احمدی هم دقیقا بوی همین توانمندی ها جمعی را می دهد.
از دیگر دلایل به زمین خورن برخی از مدیران و مدیریت هایشان در کشور، می توان به گفتمان های حاکم بر عرصه مدیریت و نقش دستان پنهان پر زوری اشاره کرد. به موازات انتصاب هر مدیری فشارها دستان پر زور پنهانی از اطراف و اکناف از گروه و کلوپ های قدرت مدیر را به حدی از مچاله شدن می کشانند که شاید قدرت تصمیم از سیستم هم گرفته شود. دکتر احمدی چوب تصمیماتی را خورد که شاید از جاهای به او تحمیل می شد که امروز هیچ ردی از انها در کارنامه احمدی دیده هم نمی شود. احمدی زمانی قافیه را واگذار کرد که مدیران و معاونینش را سهمیه بندی و بین مجمع نمایندگان تقسیم نمود. البته تا بوده رسم چینین بوده و این میراث شومی بود که اسلاف دکتر احمدی بر گردن او انداخته اند و او هم برای اخلافش به یادگار خواهد گذاشت. مادامی که در کشور صاحب منصبان و کلوپ های قدرت مدیریت ها را در پرس های مختلف قرار دهند و نسبت به نقششان هم به افکار عمومی پاسخگو نباشند سنجش و قضاوت ها از مدیریت ها هم خالی از اشکال نخواهد بود که در این بین دکتر احمدی مستثنا نخواهد بود و باید با توجه به این اصل سنجیده شود. چرا که وضع کارنامه امروز دکتر احمدی برآیندی از عملکرد طیفی ای از ادم های ست که شاید احمدی در انتصاب انها کمترین نقش را داشته ولی بیشترین تاثیر را بر کارنامه اش گذاشته اند. بنابراین گره های مدیریتی همانگونه که در بالا ذکر شد نه قائم به فرد بلکه عمدتا ساختاری و گفتمانی با ریشه های اجتماعی است. بی شک در سرنوشت امروز و اتفاقات آینده برای دکتر علی محمد احمدی بیش از خودش تصمیماتش، جامعه و محیط اطراف و همه ماها مقصر بوده ایم. و مادامی که در بر همین پاشنه خواهد چرخید مقصد و منزل همین ترکستان زیبا است که امروزه در آن قرار داریم چه با احمدی چه بی احمدی….
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد