یادداشتی از داریوش ارجمند/سی سخت با نود و شش سخت
- شناسه خبر: 6162
- تاریخ و زمان ارسال: 3 اسفند 1396 - 01:46
فصلی نو -داریوش ارجمند
دکتر دانشی
حتما بارها شنیده ای که مردم صبرشان را به دنا تشبیه کرده اند
اما این دنای دل شکسته هم صبرش سرآمده میخواهد با دردها و آلامت شریک شود.
اگر بادلی شکسته و چشمی خونبار در آبشار هق هق ات بگویی :
کُه دنا مو درد دارم گوش کن
کُه دنا مو تهله خوارم
گوش کن
در میان شروه های مادران و خواهران و ضجه های برادران و دوستان که چون سوز سُرت و برفو پوست و گوشت و استخوانت را می خراشد بشنو که:
مو دنایم، هر زمهسون داغ گل من جونمه
داغ طاها، ایلیا و داغ وُول من جونمه
اردشیر و بیژن و خسرویِ کَی زر بالمن
داغ نرگس، داغ نرگس داغ گل من جونمه
دکتر مهربان، متهم ردیف اول منم ،، دنا،،
وکیلم تو باش ای نماد مهربانی
این دنای پیر در طول اعصار و قرنها در سینه اش بسیار بذر نرگس و یاس کاششته و با ملحفه برف تا عبور از گردنه چله ها ،از باد و بوران دورشان کرده
کیست که دیده باشد اینجا باران، آتش گرفته می بارد و عروس برف با طبل چپ می رقصد وگیسوان بلند چشمه ها و رودها سفید شده.
ولی به قول پناهی مرحوم:
دنیا
همیشه یک ریخت است
شبِ بی چراغ را هم
بگردانی اگر
عطسه می کنند باز
دنا وقتی به یاد می اورد که دهها سال پیش طیاره های قدیمی از فرازش گذشتند و مردم بویراحمد را بمباران کردند و به خاک و خون کشاندند و قامت استوار و بلندش نتوانست جلوی طیاره های فاقد تکنولوژی پیشرفته را بگیرد تا همین چند روز پیش از کوتاهی قدش دلخور و اندوهگین بود و اکنون …. در سوگواره ای جانسوز زیر لب آهسته میخواند
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی اید.
دلم میسوزد که به جای فوت کردن فقط چندتا شمع جشن تولد فرزندی دلبند شاهد ذره ذره آب شدن شمع جان دکتر دانشی و آقا امیر حسین و سرحدی ها و گرمسیریها باشد
مگر میشود لبخنده های طاها و ایلیا و نرگس ایل را دید و آسمان آسمان نگریست
درست است که
مانده است
چیزی جایی
که هیییییچ گاه دیگر
هیچ چیز
جایش را پر نخواهد کرد
نه موهای سیاه
و
نه دندانهای سفید
ولی ایلیا و طاها و اردشیر و نرگس و مژگان را بر سفره ی اسطوره ایِ کی خسرو و بیژن نامدار ببینید تا در سال نود و شش شهر کوچک سی سخت با بذرهای های جدیدش بشود نودوشش سخت.
میشود دید که زانوان در بغل گرفته ی عبدالهادی دانشی خواب بروند ،
اما این اخرین سکانس دنیا نیست
برفها که اب شوند حتما دامنه های دنا پر میشود از نرگس
از فراز دنا کی خسرو از غار تنهاییش بیرون می اید و کودکی که بوی زندگی نمور کهگیلویه و بویراحمد را بر همه ی اسایش آلمان ترجیح داد، میشود اسطوره ی شاهنامه خوانان ایل با نای نی و شروه های ابدی مادران ایل. از همین جا تا همه ی فرداها از نای نی شاهنامه خوانان و مرثیه خوانان نام این عزیزان در کنار نام خسرو دلها فریاد میشود شعر ایلیا میشود لالایی همه کودکان . خون اینها تا ابدیت با خون سیاووش میجوشد.
همه ی ما این روزها، که روزهای تکنولوژی اند،
گم کرده ایم در هیاهوی شهر
نظربند سبز مادر بزرگ را ، چشم خورده ایم و تکه تکه از دست رفته ایم.
و در پایان
من داریوش ارجمند بیمار این سالیان تو که جسمم مدیون سرانگشت علم اندود و روحم مدیون دستان مهربان و لبخند زندگی بخش توست عرض میکنم
همه داغدار کبوتران جلدِ این دیار مظلوم و محرومند و چه بسیارند کسانی تن دور و دل نزدیک ساعتها بر این غم و داغ چشمشان پر اشک و سینه شان پر آه و جگرشان پر سوز و دلشان پر خون و جانشان پر درد است.
با خنده همان خندیدی با گریه هایت می گرییم
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد