به بهانه حضور سید محمدعلی افشانی در خیابان بهشت/اراده ای برای زدن یک قوم خاص وجود دارد؟

امتیاز دیگری که مخالفان از این حربه گرفتند، این مورد حیاتی است که آنچنان فضا را سنگین کرده اند که حتی هم تباران محمدعلی افشانی که از قضا از اصلاح طلبان و دارای پتانسیل نزدیک شدن به افشانی بوده اند از ترس متهم شدن به قوم گرایی، در بهترین حالت سکوت می کنند.

فصلی نو -نصرالدین پارسه

در هفته های اخیر مسئله ماندن یا رفتن محمدعلی افشانی شهردار محترم تهران، که اهمیت کرسی ای که بر آن می نشیند برهیچ گروهی پوشیده نیست، موضوعی داغ در سطح کشور و البته شاید داغ تر از آن در بین فعالان فرهنگی و سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد بوده است.
این نوشته قصد بررسی احتمالات رفتن یا ماندن آقای افشانی را ندارد، همچنین بنا ندارد که حول یک جنبه خاص از موضوع مورد بحث بچرخد. اما اگر قرار باشد یکی از این جنبه ها برجسته تر شود؛ همان جنبه ای است که مخالفان افشانی بیشتر از هر موضوع دیگر بر روی آن مانور دادند و آن موضوع قوم گرایی است. و دیگری رسیدن به این تجربه بود که ما آنچنان که باید قوی نیستیم و اگر بخواهیم مناسب تر و بجاتر بیان کنیم بیش از این چیزی که هست باید برای متخصص شدن خودمان بخصوص در حوزه رسانه تلاش کنیم .

اهمیت ماندن افشانی در خیابان بهشت

یک واقعیت غیرقابل انکار این است که موضوع ماندن یا رفتن شهردار تهران به اندازه و یا حتی شاید بیشتر از ساکنین تهران از طرف ما کهگیلویه و بویراحمدی ها مورد پیگیری قرار گرفته است. و به دلایل و انگیزه های مختلف برای ما ماندن افشانی مهم شده است، حتی شاید در حد توان برای حمایت کردن از وی تلاش می شود. اما دلایل این تلاش ها چه بوده است؟

عده ای به افشانی و یاران افشانی نزدیک هستند و به طبع و به تبع آن موقعیت و منفعت شخصی شان به این شکل ایجاب می کند که از وی حمایت کنند. البته این موضوع بار منفی ندارد و این گزاره، معمولا خاصیت دست به فعالیت زدن است.

عده ای هم استانی بودن افشانی را مورد توجه قرار می دهند. می دانند از این طریق کم یا بیش عده ای از جوانان هم استانی به کار گرفته خواهند شد و البته از یاد نمی برند که اعلام امیدواری کنند: ان شاءالله این به کار گرفته شده ها از جنس افراد شایسته باشند.
عده ای حمله های پیاپی و به گفتار خودشان بی امان و غیرمنصفانه بر افشانی را ناعادلانه می دانند. بخصوص وقتی که اکثر این حملات از طریق برخی سایت ها و کانال های تلگرامی که ظاهرا وابسته یا نزدیک به برخی افراد و خانواده های خاص می باشند، صورت می گیرد، خاصه اینکه بجا یا نابجا بیشتر این حملات بر محوریت و تأکید بر قوم گرایی می چرخد.
عده ای حتی پا را فراتر می گذارند و با یادآوری حملاتی که در زمان گذشته به صفدر حسینی و محمدعلی وکیلی صورت گرفت، حملات اخیر  به افشانی را که می بینند، این فکر را از سر می گذرانند: نکند اراده ای وجود دارد که می خواهد از رسیدن یک قوم خاص به لایه های قدرت جلوگیری کند؟ و یا این طور آن را بیان می کنند: ساختار قدرت به گونه ای است که ضعیف کشی می کنند و در میان همه ی افرادی که تخلفی کرده اند یا غیرقانونی برجایی نشسته اند، برای آن ضعیف ترین پیراهن عثمان پیدا می کنند و آن بی پشتوانه ترین، به اصطلاح کله پا می شود.
نه اینکه صاحبان این فکر بخواهند از صفدر حسینی دفاع کنند. آنها بیان می دارند: مگر تنها نجومی بگیر صفدر حسینی بوده است؟ اما بیشترین حملات به وی صورت گرفت، هرچند دفاع ناشیانه دخترش و گفتار “سفره انقلاب” در کم و کیف حملات و برجسته شدن وی بی تأثیر نبوده است. و نه اینکه آنها بخواهند محمدعلی وکیلی را بی تقصیر جلوه دهند که اتفاقا، بعضا برخی از اعمال وکیلی را شاید ناشیانه نیز می دانند، اما مگر محمدعلی وکیلی تنها نماینده ای بوده است که درصدد معامله و استفاده از موقعیت خویش بر آمده است، چرا حملات صورت گرفته به وی بی رحمانه تر و پردامنه تر بوده است؟ 
این نگاه ها و برخی نگاه های دیگر که احیانا از قلم افتاده اند نگاه های مخالف رفتن افشانی است. اما نگاه های موافق رفتن افشانی هم وجود دارد که احتمالا مهم ترین شان نگاه قانونی یا به گمان عده ای نگاه آرمانی است که می گوید: بالاخره قانونی گذاشته شده است. برای این قانون نباید استثنأ قائل  شد و نباید با اضاف کردن تبصره و ماده روح قانون را خدشه دار کرد .
این نگاه در جواب کسانی که می گویند: چرا این اعتراضات برای کسانی که سال ها و اتفاقا با سن زیاد بر صندلی ها تکیه داده اند و گاها خانوادگی بر کرسی های قدرت چمباتمه زده اند ایجاد نمی شود؟ پاسخ می دهند: ما باید اعتراض کنیم که چرا برای آقای فلان تبصره و استثنا قائل می شوید نه اینکه اعتراض کنیم چرا برای آقای افشانی استثنا قائل نمی شوید؟  و البته اینان دوباره پاسخ می شنوند: تردید نکنید اگر فردی چون قالیباف یا محسن هاشمی (به فرض بازنشسته بودن) به جای افشانی شهردار تهران می بود، خیلی زودتر از این ها استثنا را قائل شده بودند .
یک نگاه موافق دیگر (موافق رفتن افشانی) هم احتمالا وجود دارد؛ یک نوع نگاه ناشی از دید منطقه ای (گرمسیری، سردسیری، گچسارانی، یاسوجی و …)  که از قضا و مایه تعجب اینکه اتفاقا در سطح گردانندگان رسانه های استان معمولا نمود و بروز پیدا می کند. کما اینکه در هفته های اخیر شاید در پست ترین سطح ممکن در یکی از کانال های استانی بروز پیدا کرد آنجا که در زیر عکس توییت یاشار سلطانی نوشتند ” اعتراض یک خبرنگار به حاشیه سازی های شهردار بازنشسته و رفتنی تهران” که یک نوع ذوق زدگی بی حد را از رفتن و تحت فشار قرار گرفتن افشانی نمایان می کرد. هر چند شهامت شان در قبول و تصحیح اشتباه، با این توضیح که تیتر نوشته از ما نبوده است و ما تنها آن را بازنشر داده ایم و در واقع کپی – پیست کرده ایم، نیز باید دیده شود.

مخلص کلام اینکه، همه نگاه های توضیح داده شده که در بالا آمده اند، وجود دارند. اما این نیست که هر گروه فقط یک دلیل را برای خود داشته باشد و لاغیر. شاید کم یا بیش و با درصدهای متفاوت، یک شخص یک، دو، سه، چهار و یا حتی همه دلایل بالا را با هم داشته باشد. و آنگاه به جمع بندی حمایت از افشانی و یا رای به رفتن افشانی برسد.

اراده ای برای زدن یک قوم خاص وجود دارد؟

هر چند کم رنگ اما با توجه به نوع حمله هایی که به افشانی صورت گرفت، این فرضیه مطرح شد که نکند چون افشانی از یک قوم خاص است باید برود. صاحبان این فرضیه حمله های رسانه ای به صفدر حسینی و محمدعلی وکیلی را نیز به خاطر می آورند، تا بیش از پیش فرضیه شان قوت بگیرد که انگار اراده ای قدرتمند وجود دارد تا افرادی از یک قوم خاص به درجات بالاتری نرسند و این اراده، این طور می پسندد که چون فلان شخص از بهمان قوم می باشد، باید زده شود، باید برود. نه اینکه بخواهیم این فرض را دایی جان ناپلئونی تصور کنیم، اما می توان دلایلی را به یاد آورد که نشان می دهد این اراده خاص (که افرادی از یک قوم خاص باید بروند) حداقل به این شکل مطرح شده وجود ندارد.

درست است که بسیاری از واکنش ها با محوریت قوم گرایی ساماندهی می شود و کلید واژه حمله به افشانی “قوم گرایی” بوده است. اما برجسته کردن مسئله قوم گرایی حتما معنایش این نیست که اینان دارند یک قوم خاص را می زنند بلکه می تواند حربه ای تعریف شود که برای زدن محمدعلی افشانی پیدا کرده اند. و بین این دو، تفاوت ریز اما بسیار مهمی است. تفاوتی که دو داستان و فرضیه متفاوت خلق می کند. کرسی شهرداری تهران خواستنی و مهم است، حتی شاید خواستنی تر از کرسی های وزارت. هر فردی که بر این کرسی بنشیند، خودی ها و غیرخودی هایی که به این صندلی چشم دارند، راه هایی پیدا می کنند برای زدن شخص نشته بر کرسی. خواه فرد نشسته بر کرسی قالیباف باشد خواه نجفی باشد یا  افشانی. حربه انتقاد از قالیباف از یک مسیر می گذرد. حربه انتقاد از نجفی از مسیری دیگر. پس حربه انتقاد از افشانی نیز مسیری دارد. اما این، عمر دوام است که تفاوت ایجاد می کند و این تفاوت را بازی قدرت مدیریت می کند.

مخالفان هم مسیر قانونی رفتن شهردار تهران را پیدا کردند و هم راه تلاش برای استثناء قائل شدن برای وی را پرهزینه کردند. آنها به هر دلیلی (چه منفعت شخصی، چه ضعف افشانی و چه هر دلیل دیگری) به این جمع بندی و نتیجه رسیده اند که شهردار فعلی تهران باید برود. بنابراین یکی از مهم ترین حربه های شان را مسئله قوم گرایی قرار دادند. بخصوص اینکه بعضا انتصاب های محمدعلی افشانی  فضا را مطابق میل مخالفان، برای کوبیدن بر طبل قوم گرایی ترسیم می کرد.

امتیاز دیگری که مخالفان از این حربه گرفتند، این مورد حیاتی است که آنچنان فضا را سنگین کرده اند که حتی هم تباران محمدعلی افشانی که از قضا از اصلاح طلبان و دارای پتانسیل نزدیک شدن به افشانی بوده اند از ترس متهم شدن به قوم گرایی، در بهترین حالت سکوت می کنند.

توضیحات بالا وجود یک اراده خاص و قدرتمند را رد کرده اند اما احتمالا نتوان وجود گاها حساسیت هایی را نادیده گرفت.

قدرت رسانه

در ابتدای نوشته اشاره داشتیم که واقعیت غیرقابل انکار این است که به دلایب مختلف ماندن افشانی برای اکثریت کهگیلویه و بویراحمدی ها مهم شده بود و مهم می باشد. البته منظور از این  “اکثریت” نه افراد در قدرت هم استانی که بیشتر فعالان فرهنگی و سیاسی، خاصه نسل جوان می باشد.

مطمئنا اکثریت مردم ایران مسابقه فوتبال ایران پرتغال در جام جهانی اخیر را مشاهده کرده اند. شما صحنه دویدن میلاد محمدی را به یاد بیاورید. همه انرژی اش را جمع کند. تمام توانش را به کار می گیرد. اما نمی شود. به توپ نمی رسد.

احتمالا در مسائل مربوط به شهرداری تهران هر کدام از ما یک میلاد محمدی بوده ایم. حق محمد علی افشانی را ماندن می دانیم. حرص می خوریم. توییت می کنیم. کامنت می گذاریم. اما دیده نمی شویم. موجی به راه نمی افتد. تغییری پدید نمی آید. نتیجه ای حاصل نمی شود.

ما به هر دلیلی (امکانات، تخصص و …) توانش را نداشته ایم، اگر هم استعداد و پتانسیاش را داشته ایم، تجربه اش را نه.

آنچنان فضا سنگین شد که هم استانی های رسانه ای مان در سطح کشوری، از ترس متهم شدن به قوم گرایی حداکثر کاری که از دست شان بر می آمد و می آید سکوت بوده و است. ابتکار (محمد علی وکیلی)، همدلی(ولی الله شجاع پوریان) ، ایرنا (سید ضیا هاشمی) و … را از نظر بگذرانید. ( چون اشاره به سکوت روزنامه ابتکار صورت گرفت و در جاهای دیگر نوشته نیز نام محمدعلی وکیلی مورد اشاره قرار گرفت، ناقص گفته ایم اگر به تلاش های وی در جریان “استفساریه مستثنی شدن شهردار تهران” اشاره نشود، تلاش هایی که وکیلی می دانست احتمالا برایش حساسیت ها و هزینه هایی نیز به همراه دارد. در این مورد خاص عملکرد دیگر نمایندگان هم استانی نیز قابل بررسی می باشد.)

اشاره داشتیم؛ حداکثر کاری که هم استانی های رسانه ای در سطح کشور از دست شان برآمد سکوت بود. چه اینکه اتفاقا توسط برخی از آنها (حالا به هر دلیل منطقی یا غیر منظقی ای) حملاتی به افشانی صورت گرفت. هر چند آنها نیز احتمالا به دلیل درخواست دوستان شان، سرانجام همان سکوت کردن را ترجیح دادند.

این اشارات پایانی و به این شکل، ممکن است خواننده را به اشتباه به این تصور سوق دهد که انگار نویسنده این سطور انتظارش این بوده است که همه هم استانی ها بدون استثنا از محمدعلی افشانی، تنها به دلیل هم استانی بودن حمایت کنند. خیر! پاسخ قاطع نگارنده خیر است. بخصوص اینکه ظاهرا صحبت غالب این است که افشانی در برخی موارد، مانند: انتصاب هایش، مدیریت روابطش با امینی و همدل کردن نیروهایی که پتانسیل همراهی کردن با وی را داشته اند، کم نقص عمل نکرده است. بخصوص اینکه عده ای عملکرد تیم رسانه ای وی را در ضعیف ترین حد ممکن می دانند.

به هر حال، افشانی اصلاح طلب است. از اعضای حزب اعتماد ملی و از چهره های نزدیک به شیخ محصور می باشد. به عنوان یک مدیر با تجربه، توانمند و البته موفق شناخته می شود. پس همه شرایط برای حمایت کردن از وی فراهم است. اتفاقا با همین پشتوانه به کمک امینی به خیابان بهشت پا گذاشت. بنابراین شواهد و دلایل موجود نشان می دهند که هم استانی ها به ماندن افشانی بی میل نبوده اند. پس بی راه نیست اگر بگوییم: ما حرص خوردیم. تلاش کردیم. مشت ها را گره کردیم. دندان ها را به هم فشردیم. اما ( چه افشانی بماند چه برود) واقعیت این است که حداقل در تجربه اخیر؛ ما، میلاد محمدی در بازی ایران پرتغال بودیم.

این نوشته به پایان خود رسید، اما خیابان بهشت هست سید محمدعلی افشانی نیز. بازی خیابان بهشت همچنان ادامه دارد.

نصرالدین پارسه

 

لینک کوتاه خبر:

https://faslejonoob.ir/?p=7648

ارسال دیدگاه


نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

تصویر روز: