داستان پلاک ایران ۴۹-باران همیشه خوش یمنی می آورد

در بازی با تیم زرند کرمان که به میزبانی شهر زرند بود به علت برخی مشکلات و امتحانات بازیکنان، فقط قصدحضور در سالن را داشتیم که به حکم کمیته فوتسال کشور ازلیگ دو کنار گذاشته نشویم.

خاطره این بازی حکایت درک یک هنرمند از شناخت زیبایی یک فرهنگ و تاثیر آن در بازی تیم مارون کهگیلویه در لیگ دسته دو فوتسال کشور می باشد.
به یادقصه ماهی کوچولو صمدبهرنگی افتادم وقصه دریا…

اگر همه مسولین این شهربه اندازه فیلم *”بردو”* به فرزندان این شهر خدمت کنندوبرای ورزش که به اندازه نان شب نیاز امروز بچه های ماست تا از هزارتوی موبایل وفضای مجازی ورکود وبیکاری بیرون بیایند.

بی شک کاری میشود کارستان.

در بازی با تیم زرند کرمان که به میزبانی شهر زرند بود به علت برخی مشکلات و امتحانات بازیکنان، فقط قصدحضور در سالن را داشتیم که به حکم کمیته فوتسال کشور ازلیگ دو کنار گذاشته نشویم.

ساعت ۱۲روزچهارشنبه روزقبل ازمسابقه بود. تلفن همراهم زنگ خورد . پدر یکی از بازیکنانم بود. گفت نمی تواند اجازه بدهد پسرش در این بازی تیم را همراهی کند.

چون دلایلش منطقی بود پذیرفتم. حالا باید با پنج بازیکن می رفتیم. چاره ای نبود تلفنم دوباره زنگ خورد. بازیکنی که پدرش چند دقیقه پیش تماس گرفت ، اصرار داشت که تیم را برای مسابقه همراهی کند. آسمان گرمبه ای زد و دلم را لرزاند. باران کم کم داشت می بارید.

پدرم پشت خط بود. به همه پدرها فکر کردم. *به هیجان پدرم که وقتی باران می بارد با لهجه شیرین لری وفارسی شروع به امر و نهی می کند. تصمیمم را گرفته بودم*. بازیکن ازروی مرام ومعرفت اصرار داشت که تیم راهمراهی کند اما آخرین جوابم را دادم. آنچه از برد تیم مارون و شاید از همه اتفاق های دنیا مهم تر بود ، *این است که به آنهایی که دوستمان دارند احترام بگذاریم*. نگرانی پدر بازیکنم بهترین اتفاق قبل از سفر بود . اینکه کسی نگران ماست خود موهبتی است .

باید راه می افتادیم. استارت را زدم . راه افتادیم . باید به بچه ها روحیه می دادم. فرصتی را برای فکر کردن به باران و پدر نداشتم که می گفت باران خوش یمنی می آورد و می رفتیم ساعت حدود دوبعداز نصف شب رسیدیم . خوابگاهی راکه تیم زرند برای ما تدارک دیده بودندبسیارعالی وباتمام امکانات ممکن بود به علت خستگی سفر خواب سریع راحتی را داشتم. فردا ظهر بعد از صرف ناهار به طرف سالن ورزشی راه افتادیم. *زرند شهری صنعتی با مردمانی بافرهنگ خونگرم و پرتلاش است*. به سالن رسیدیم. با یک ماشین پژو سفید رنگ بودیم. بچه ها وسایلشان را از ماشین بیرون اوردند و وارد سالن شدند . سالن مملو از جمعیت بود ، با وجود اینکه تیم زرند بدون باخت ، صعود خود را به دور بعد مسجل کرده بود، با تمام قوا در حال گرم کردن بودند. تماشاگران وقتی ما را دیدند پرسیدند *همین پنج نفر هستید؟* گفتیم بله. وارد رختکن شدیم .وقتی خواستیم برای گرم کردن قبل ازمسابقه وارد زمین مسابقه شویم متوجه شدم که کارت بازیکنان را نیاوردم . برگشتم که از داخل ماشین کارت ها را بردارم چند تن از جوانانی که برای تماشای مسابقه آمده بودند ، کنار ماشین بودند. یکی از آنها پرسید پلاک ۴۹ مربوط به استان کهکیلویه و بویراحمد است؟ گفتم بله . اما در چشمانش چیزی بیشتر از یک سوال و کنجکاوی ساده بود. گفت چند مدت پیش فیلم سینمایی *”بردو”* را دیدم . در حرفهایش گرمی وصمیمیتی سرشار از احترام وجود داشت که از سوی یک غریبه موج مثبت امید بود . اما دیدن فیلم بردو نگاهش را به مردم استان ما زیبا کرده بودچند دقیقه ای هم صحبت شدیم از *بردو* گفتیم ، از آیین سادگی فرهنگ عشایر و جغرافیای استان . وقت کم بود، اما همین چند دقیقه رسالت ما را سنگین تر کرد. می دانستم که کار سختی دارم. سعی کردم نگرانیم را بابت تعدادکم بازیکن پنهان کنم با هیجان قضیه را برای بازیکنانم گفتم. سوت شروع بازی زده شد . بازی متعادل پیش می رفت و جنگندگی وسرسختی بچه ها کاملا قابل لمس بود
در بعضی از دقایق در چند حمله ، صاحب چند موقعیت خوب شدیم. صدای تشویق کردن تیم ما از میان تماشاگران زرند به گوشم رسید. دیدم که همان غریبه چند دقیقه پیش بود . با نشان دادن دست از آنها تشکر کردم . بازی نیمه اول با نتیجه یک بر یک مساوی تمام شد. وقتی داشتیم وارد رختکن می شدیم ، جمعیت بیشتری باگفتن *خسته نباشیدعالی بودین* ما را مورد لطف قرار دادند. دیگر به بردن فکر نمی‌کردم با پنج بازیکن در آخر ، نتیجه بازی را واگذار کردیم، اما جواب زحمات بچه ها را گرفتم. آرامشی را که بعد از این باخت تجربه کردم ، بعد از هیچ بردی تجربه نکردم . در مسیر برگشت بودیم که تلفنم زنگ خورد. پدرم بودمثل همیشه پرهیجان با لهجه لری وفارسی مخصوص زمان باران احوالپرسی میکرد یادجمله همیشه اش افتادم
*باران همیشه خوش یمنی می آورد.*

علی کریمی پویا
سرمربی تیم فوتسال مارون کهگیلویه لیگ دو فوتسال کشور

لینک کوتاه خبر:

https://faslejonoob.ir/?p=8259

ارسال دیدگاه


نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

تصویر روز: