یادداشت سردبیر – تمام آرزوهای پَلشت یک کچل
- شناسه خبر: 9424
- تاریخ و زمان ارسال: 31 خرداد 1398 - 09:44
فصلی نو – احسان عزیزی
خیلی عجیب و دور از انتظار نبود که با اصرار بر کاندیداتوری شخصی مانند محمدرضا عارف که در تمام دوره حضورش در مجلس یک عطسه از او هم به گوش نرسیده برای حضور در هئیت ریسه، اصلاح طلبان و لیست امید مجلس مجبور شوند هم چوب را بخورند هم پیاز را!!!
عبدالرضا مصری جایگزین علی مطهری شد که در سالهای اخیر یکی از پربسامدترین صداها در اردوگاه تحول خواهان ایران بشمار می آید. در ایامی که بر مجلس و فضای سیاسی کشور در چند سال گذشت علی مطهری نشان داده که بیش از انکه یک اقازاده باشد، خود اقایی تمام عیار است او چه در دفاع از طبقات مظلوم و کم زور جامعه و چه در تلاش برای محفوظ نگه داشتن مجلس در راس، امور کارنامه ای بسیار روشن و بی بدیل از خود نشان داده است. ایشان در مجلسی که این روزها تا سرحدی از مدرس ها تهی گشته و به محمد باسط درازهی ها رسیده، مجلسی که در بسیاری از حوزه ها از حیز انتفاع ساقط و دیگر در راس بسیاری از امور نیست اما او در قامت یک لژیونر تمام عیار ظاهر گذشته و به همه ماها یادآور شد در ناامیدی بسی امیدست.
اما انتخاب عبدالرضا مصری به عنوان فردی با چندین دوره نمایندگی مجلس از دور هفتم، نهم و دهم، وزارت رفا و تامین اجتماعی، صدارت بر سفارتخانه ایران در چند کشور دنیا از جمله ونزوئلا به جای علی مطهری در ابتدا انتخابی هم سنگ به نظر می آمد و بشتر به شاه گردشی می نمود که شاهی رفته و شاهی شاه تر امده. اما فایل صوتی منتشر شد از جناب مصری از جلسه حضور وزیر ارتباطات در مجلس و خطاب شخصی با لفظ اون کچله دوباره تاکید کرد که:
چکمه سرخ شهین و چکمه شمر لعین
هردو از چرمند اما این کجا و آن کجا
فایل مذکور که این روزها به ترندی داغ، در فضای مجازی تبدیل شده است نشان داد که چه فاصله ای معنادار در رفتار برخی از مدیران و صاحب منصبان از پستوها تا پیشتو ها موج می زند. مصری بی شک اگر می دانست میکروفنش روشن است قطعا کمتر از برادر و اخوی از زبانش جاری نمی شد. علی ایحال اینکه عبدالرضا مصری نه رنگ لباس، نه قد و نه هم جواری فرد مذکور را دید و فقط و فقط به بزرگ ترین نقیصه ظاهری فرد توجه کرد شاید سهوی و شاید هم ریشه در فرهنگ منفی نگری و منفی بافی ما ایرانی ها داشته باشد اما فارغ از تمام هیاهوها چپ و راست و وسط بودن ادم ها که معمولا حاشیه را بر متن می چرباند این اتفاق برای من یک حسن داشت و آن هم زنده کردن یک آرزو در من بود:
و آن هم اینکه چه خوب بود اگر که می شد هر فردی از جامعه، مادامی که در معرض مسئولیت قرار می گیرد، تمام افکار و اعمالش به یک میکروفون و بلندگوی دائم و روشن متصل باشد. یعنی ای کاش می شد خلوت ها و پستوهای برخی مسئولین را به نوعی به آتش سپرد.
یعنی اگر می شد به تک تک نمایندگان و وزرا و مسئولین و مدیران یک میکروفن دائم متصل کرد به گمانم در ان صورت جامعه ای منهای خیلی از پلیدی ها، ناهنجاری ها، تظاهرها، اختلاس ها و هر انچه که امروز دل هر شهروندی را ازرده خاطر نموده است، خواهیم داشت.
به گمانم بازتولید سالانه و جدیدا ماهانه بابک زنجانی ها، هادی رضوی رضوی ها، محمودرضا خاوری ها، باند دلاویزها و غیر و ذالک محصول وجود همین پستو ها و اندرونی های امن برای برخی از مدیران و صاحب منصبان باشد. و این تلقی دقیقا همان چیزی است که از آن به عنوان “عدم استقرار مدیران و وجه حقوقی از زندگیشان در اتاق شیشه ای” به مثابه بستر و زمینه ساز فساد یاد می کنند، باشد.
خیلی سخت نیست و می شود تصور کرد که اگر محمدعلی نجفی و زندگی اش به یکی از همین میکروفن های روشن متصل بود در آن صورت نه هیچ وقت او یکباره به دیسک کمر مبتلا می شد که امروزه سر از اوین دربیاورد و نه میترا استاد به زیر خروارها خاک خوابیده بود.
بی شک اگر می شد که زندگی بسیاری از مسئولان را به این میکروفن های روشن متصل کرد شاید دیگر جای بسیاری از عبدالرضا مصری ها امروز نه در هیئت ریسه مجلسِ کشور و نظامی بود که حداقلِ بهایش در نیم قرن اخیر بیش از هشتصد هزار شهید و جانباز و اسیر بوده بلکه ته آن مدیریت یک قصابی لوکس در یکی از چهار راه های پرتردد شهر کرمانشاه بود.
بی شک دنیای ما چه زیبا بود اگر می شد به افکار و اعمال محمدهادی رضوی و محمد شریعتمداری از این میکروفون های روشن متصل کرد تا بانک سرمایه، اینچنین غمبار به تاراج نرود. یا دختر مظلوم و بیکار وزیر به شغل شریف قاچاق البسه مشغول نمی شد یا دیگر داروهای تاریخ گذشته شبنم نعمت زاده سر از بالین بیچاره ترین افراد جامعه در نمی آورد.
شاید اگر از این میکروفون ها داشتیم دیگر نه به احمدی نژاد و خاوری مبتلا می شدیم و نه در چاه نوبخت و حسین فریدون می غلطیدیم.
می شود تصور کرد باز اگر از این میکروفن های روشن تعداد بیشتری داشتیم لیست متهمین فساد اقتصادی که این روزها از جیب سید ابراهیم ریسی با ٨٢۵ اسم بیرون امده به این حد پف شده و حجیم نمی شد.
اما نمی دانم و هیچ تضمینی هم وجود ندارد که آیا این میکروفن ها می توانستند جلوی خودکشی دختران دیشموکی را بگیرد و مخمل ها را به زندگی باز گرداند یا اینکه اصلا زورشان برای جمع کردن مدارس کپری در سیستان و بلوچستان به دیو محرومیت می رسد یا خیر.
ایا میکروفون های قصه ما با خودشان افساری برای مهار تورم و گرانی داشتند یا رمقی برا جدال با ریز گردها در خوزستانی برایشان باقی می ماند.
حقیقتا نمی دانم !!!
اما بگذریم شاید ما کچل ها همانطور که اسم نداریم و رنگ لباسمون هم مشخص نیست و اینکه در کنار چه کسی ایستاده ایم هم مهم نیست و فقط کچلیمان دیده می شود نباید ارزویی هم داشته باشیم یعنی شاید آرزو بر ما کچل هاعیب باشد.
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد