واکنش سیده خدیجه توفیقیان به دلنوشته حمید تقوی بهبهانی
- شناسه خبر: 7111
- تاریخ و زمان ارسال: 4 تیر 1397 - 10:58
فصلی نو ، در پی درج دلنوشته سید حمید تقئوی بهبهانی با عنوان “وفیات معاصرین” – یادی از علی محمد توفیقیان ، وکیل ممتاز و برجسته این دیار سیده خدیجه توفیقیان خواهر مرحوم علی محمد توفیقیان نسبت به این نوشته واکنش نشان داد.
به گزارش فصلی نو در مطلب ارسالی توفیقیان آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
من عرف نفسه فقد عرف ربه_امام علی( ع)
مردان خدایی که به حق پیوستند ،از دام تعلقات دنیا رستند
چشمی به تماشای جهان بگشودند،دیدند که دیدنی ندارد بستند
امروز متن وزین و توصیفی، محبت آمیز از جناب آقای تقوی مرا به یاد و خاطر کسی جلب نمود که ادعا می داشتم یادش لحظه به لحظه در روح و جان من طنین انداز است.
ضمن تشکر از این برادر بزرگوار ، که نسبت به برادرم زنده یاد سید علی محمد توفیقیان بدین گونه عالمانه مطلب نوشتن چند سطری را من باب یادآوری به خودم و تصدیق نوشته های آقای تقوی تقدیم می دارم .
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
انسان موجودی خدایی است و خدایی زندگی میکند و بایاد خدا روح خود را صیقل داده تا بتواند حب الهی در قلبش جای گیرد ،انسان بما هو انسان،
یعنی جان و روح انسانی نیز همچون جسم نیازمند و طالب اصل خود است که با استفاده از تقویت معرفت نفس و پرهیز از هوس های دنیوی سبکبال،
راه وادی دوست را پیش گرفته
و در مسیر عرفان که معرفتی است بر پایه احساس و حالت روحانی ، کشف و شهود وجدانی قرار می گیرد
از نظر عارفان زندگی این جهانی ،سایه ای از زندگی واقعی است که نباید به آن دل بست ،برای آنکه گذرا،عبث و رنج آور است و باور داریم که انسان موجودی تحول پذیر است به همین خاطر برای شناخت خود دنبال چرایی ها می گردیم ،آنان که این راه را با علم الیقین و سیر سلوک عرفانی طی می
کنند خود به درجه ای از مقام انسانیت نائل می گردند که از خود بیخود شده
و در دریایی از عشق الهی غرق میشوند.
عشقی که بی زبان، زبان ها و چشم ها را باز می کند.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در عین خود پرستی
آن روز دیده بودم این فتنه ها که برخواست
کز سرکشی زمانی با ما نمی نشستی
سید علی محمداز توفیقیان از انسان های نیک روزگار و خداپرستان بی ادعایی بود که این راه را با مطالعه ،تدبر،تأمل،شهود و نهایتا لقای معبود طی
نمود و یادگار دورانش برای ما، سخن و کلامش بود که جادوانه ماند
و به قول مولای جان
عشق جان مرده را بی جان کند جان که فانی بود جاویدان کند
زنده یاد سینه ای شرحه شرحه از فراق معبود را با ریاضت های پی درپی و تحمل مشقت ها به آرزوی پیوستن به اصل و مبداء لایزال الهی مبدل نمود .
و دعا می کرد که: پروردگارا من تو را نه به خاطر وعده بهشت و نه بیم از آتش دوزخ پرستش می کنم ،بلکه تو خدایی هستی که در انسانیت، انسان ها حلول کرده ای و ظهورش را با وصال و تولدی ابدی وعده فرمودی; الا بذکر الله تطمنالقلوب،،،،،
او اعتقاد داشت رضایت خدا یعنی توجه به خلق خدا،مردم داری،دستگیری و هرآنچه به دور از ریا و نا خالصی بود
نمیدانم در وجود ذی وجودش چه اکسیر حیاتی و نشاط معنوی نهفته بود که از تمام دلبستگی های دنیوی دل کند
حاصل عشق همین بس که اسیر غم او
دل به جایی ندهد میل به جایی نکند
او از سیاسیت گریزان شد چون دانست سیاست ملعبه ای در دست خواصی منفعت طلب است که دنیایشان را با آلوده کردن به زر و زور و تزویر و نفرت مردم به جهنمی با عذاب وجدان مواجه خواهند کرد( البته این به صورت مصداقی است).
توصیه سید به همه سیر عارفانه به سمت عین الیقینی بود که سخن خدا ( الم یعلم بان الله یری) را بذر خدا محوری خدا باوری، و کلید کمال معنوی می دانست.
بله ایشان زود رفت چرا که بهتر دید و می دانست ولی افسوس ما ندانستیم که این دریا چه موج خون فشان دارد و در واقع این راه ، رمز واقعی نیکبختی است
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
با احترام سیده خدیجه توفیقیان
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد