برای قوم لر بزرگان بزرگی نمی کنند و کوچک ترها ادعای بزرگی دارند
- شناسه خبر: 12142
- تاریخ و زمان ارسال: 23 تیر 1399 - 10:46
فصلی نو – فرشید ثنایی
ما لرهای امروزی بدون تعارف نیازمند یک آسیب شناسی جدی هستیم … ما بازماندگان کسانی هستیم که در تاریخ این مملکت همیشه نقش آفرینی کرده اند .
با این رفتارهای منفعلانه فقط شده ایم مصداق بارز این مثل که میگوید :
فرزند آتش ، خاکستر است …
ژنهای ما گویی در طول تاریخ ضعیف و ضعیف تر شده اند که اگر اینگونه نبود عده ای تمامیت خواه به راحتی یکی از مردمی ترین نمایندگان ما را حذف نمیکردند .
ما نیازمند یک آسیب شناسی هستیم نیازمند باز کردن این موضوع که چرا باصطلاح بزرگان ما تمایلی به دیدن و همراهی و همکاری با هم ندارند ؟
چرا باصطلاح بزرگان ما با آنکه اگر بخواهند و اراده کنند میتوانند جلوی زورگویی و باج خواهی تمامیت خواهانی که خود و ریشه و اصل و نسبشان را پشت دین پنهان کرده اند ، بایستند چرا که هم قدرت حکومتی دارند و هم اگر در راه احقاق حقوق مردم گام بردارند پشتوانه ی عظیم مردمی را هم خواهند داشت .
# متاسفانه … بزرگان ما ، بزرگی نمیکنند و کوچکتر های ما همه ادعای بزرگی دارند #
اگر ما اندکی … فقط اندکی از خون پدران پرافتخارمان در رگهایمان بود قطعا زاکانیان که هیچ …. هیچ تنابنده ای جرآت نمیکرد اینگونه رای و خواست مردم ما را به سخره بگیرند …. ما به چه دلخوش کرده ایم ؟
به اینکه پدرانمان در چنین روزی تهران را فتح کرده اند … ؟!
به اینکه ما سردار اسعد و شبرعلیمردان خان داشته ایم ؟! به اینکه هوشنگ اعظمی و کتیرایی و جزنی و سرداران بزرگی در جنگ ۸ ساله داشته ایم ؟
بله همه ی آن افتخار آفرینان را داشته ایم … که چه بشود … آنها را داشته ایم که امروزمان اینگونه است ؟!
آنها را داشته ایم که عده ای تمامیت خواه با پینه های بر پیشانی اینگونه فرزند شجاع لر را از میدان بدر می کنند ؟!
تا کی میخواهیم به گذشته ی پدرانمان افتخار کنیم …؟! به گذشته ای که هیچ نفشی در آن نداشته ایم …
هر روز و هر هفته و هر ماه و هرسال داستان تکراری فتح تهران و پیروزی مشروطیت و دلاوریهای پدرانمان را پیراهن عثمان کرده ایم که فقط فریاد بزنیم # من آنم که رستم بود پهلوان ؟! #
خسته نمی شویم از اینهمه افتخار به گذشته ها … بله میدانم گذشته چراغ راه آینده است قبول … اما با اینهمه چراغ های تابناک چرا ما راه بجائی نمی بریم ؟!
غیر این است که چشمانمان را بسته ایم و فقط چراغها را فریاد میکنیم و می ترسیم چشمانمان را باز کنیم و آنها را واقعا ببینیم ؟!
می ترسیم …. بله … می ترسیم که اگر ببینیمشان باید به سمتشان برویم و راه رسیدن به آنها سخت است و صعب العبور و ما …. مرد این راه نیستیم …. که اگر بودیم در مقابل چشمانمان فرزند خلف قوممان را اینگونه قربانی تمامیت خواهی خود نمیکردند …. به انتظار چه نشسته ایم ؟! اینکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند ؟!
اینکه شورای نگهبان و مصلحت نظام کاری برایمان بکنند ؟!
آنها که با همان حرکت اول زاکانیان کیش و مات شدند … قدر قدرتیشان با نسیمی فرو ریخت … هیبت و جلالشان فقط برای امثال ما بود و بس …. والا در مقابل زاکانیان پرکاهی بیش نبودند …. حال نشسته ایم که اینان برایمان کاری بکنند …. زهی خیال باطل …. آنها اگر میتوانستند کاری بکنند برای خودشان میکردند که عده ای تازه به دوران رسیده اینگونه خوار و خفیفشان نکنند …
درد دل بسیار است و حوصله ی خوانندگان کم ….
# من از اینهمه افتخار به گذشته ها خسته ام ….# افتخاری که هیچ حرکتی در ما را برنمی انگیزد ، تنها نشان اصالت ما شده است چوغا و دبیت و ستره و شال و گلونی … اینها نشانه هایی از اصالتند اما وقتی ارزشمندند که اعتقاد و صلابت و اراده ای پشت آنها باشد والا همه ی ما شومن هایی بیش نیستیم …
# ما لر به معنای واقعی نیستیم … خوشتان می آید یا بدتان به صراحت میگویم ما حق نداریم با بی عرضگی های خود نام پدران دلیر و شجاع و غیرتمندمان را زیر سوال ببریم …. همین #
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد