دلنوشتهای برای دکتر محمد حسین نظری
- شناسه خبر: 6432
- تاریخ و زمان ارسال: 3 فروردین 1397 - 02:13
فصلی نو – شیروان علیزاده
همه ما در واپسین ماه امسال به عزا نشستیم. مسافرانِ پروازِ آسمان، در سینه دنا، پهلو گرفتند. روزها و شبها در شیونِ “شوسهونِ” دنا گذشت. سوز و سرما و “سهون”، غمباره کرد ما را. هنوز داغشان بر دلمان سنگینی میکند. در میان همه این درد و اندوه البته جلوههای بلندی از انسانیت پدیدار شد که، اشکهای روان و دلهای بریان را تسلی میداد. انسانهایی از میان ما رفتند اما جلوههایی از انسانیت متولد شد بل کشف شد. ما انسانی بهنامِ مژگان نظری را از دست دادیم اما همزمان جلوههای بلندی از انسانیت را در دکتر نظری دیدیم. در شرایط مساعد همه میتوانند انسان باشند اما در سختیها و تنگیها، انسان بودن فرق و فخر دارد.
مرگ فرزند، داغی است رفع و رفو نشدنی؛ خاصه آنکه پیکر آن را در سینه دنا اسیر ببینی و از دستت کاری نیاید؛ تصورِ آن سوز و سرما و سیاهی، که بر آن پیکرها میرفت، داغِ این غم را دوچندان میکرد.
اما در میانِ همهی این مرارتها و ابعادِ جگر سوزِ این داغ، دکتر نظری جلوههای جمیلِ این حادثه را به تصویر میکشید. به او گفتند فرزندت اسیر دنا شده است، گفت چه از این بهتر؟ در آغوش دنا خفتن آرزوی بزرگان بود. گفتند عملیات جستوجو سخت شده است، خروشید که جانِ امدادگران از پیدا کردن پیکر فرزندم مهمتر است.
گفتند شاید پیکر فرزندت پیدا نشود، گفت دنا خوب بلد است از مهمانانش پذیرایی کند؛ دنا مادر همه ماست. گفتند سنگ قبر را سفارش بدهید، گفت بر سنگهای دنا قیمت نمیتوان نهاد. گفتند قد بلند دنا فرزندت را از تو ستاند، گفت دنا به ما قد و قدر داد که اینچنین مورد تفقد مردمان واقع شدهایم.
در میان این حادثه، نظری ترانهی انسانیت و ترنم موزونِ حزن بود.
او با به تصویر کشیدنِ پهلوی پنهان و زیبای این واقعه، قامتِ بلند انسانیت را نشان داد، چندان که تسلی و التیام بخشِ سایر بازماندگانِ پروازِ آسمان بود. اینسان انسانیت، میتواند هر دلِ مغمومی را تسلیت بخشد. انسانیتِ نظری جلوهی جمیلِ شکیبایی بود. در این ساعاتی که طبیعت، جامهی نو به تن میکند به ناگاه یاد دکتر نظری افتادم. او مانند طبیعت بود. هرچه سرمای زمستان بیشتر بر او بتازد و صورتِ او هرچه بیشتر توسط “آسمان”، نمناک شود، بهارش گشودهتر و سبزتر خواهد شد و گلهای بیشتری از جانش برخواهد خاست و رنگهای بیشتری از حیات در پهنهی هستیِ او متولد میشود!
برخوردِ عقلانی و انسانیِ او، همه را حیرتزده کرد. از کولهی سنت با عقلانیتِ خود، عناصری را برمیگُزید که بهکارِ “زندگی” بیاید و در ترازویِ انسانیت، وزن و وزانت داشته باشد و همزمان در پسزدنِ خرافات، جسارت بهخرج میدهد و هیچ تعارف ندارد. مرگ، او را از پای نینداخت بلکه او مرگ را به قبضهی عقل کشید. از همین روی توانست با تواضعی عقلانی و آرامشی انسانی با این پدیدهی سنگین برخورد کند.
به احترامِ او از جای برمیخیزم و کلاه از سر برمیدارم.
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد