پرده برداری تاریخی از نقشه بویراحمدی ها برای قتل شاه
- شناسه خبر: 3204
- تاریخ و زمان ارسال: 25 بهمن 1395 - 11:04
فصلی نو-هادی خان ضرغامپور
مولف کتاب اوضاع سیاسی اجتماعی ایل بویراحمد بین سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۴۲ در بخش دیگری از نوشتار خود، می نویسد که خوانین به غارت و تخریب تل خسرو که مرکز حکومت بود، پرداختند.
با توجه به اینکه در آن زمان خوانین در تهران تحت نظر بودند، موضوع مطرح شده توسط نویسنده کتاب صحت ندارد. مولف اما در قسمت دیگری به زندانیان در زندان های خوانین و رفتار با آنها می پردازد و می نویسد که در سیاه چالهای خوانین که در اصطلاح محلی به آن حلفدون می گفتند، سوء رفتار وحشیانه با زندانیان چندان بود که بعضی در اثر شکنجه و بیماری های واگیر در این گورستانها مردند و زندانیان چه در زمان زندان شدن و چه هنگام آزاد شدن از زندان می بایست که پول پرداخت می کردند و غیر اینصورت به ضرب شلاق و چوب و دشنام گرفته می شدند. این ادعاهای نویسنده در حالی مطرح می شود که چنین موضوعی در منطقه صحت ندارد و تاکنون کسی مدعی رفتار اینچنینی با خانواده، پدران و آشنایانش نشده است.
در صفحه ۷۲ کتاب، مولف قصد تاریخ نویسی را دارد اما متاسفانه این بخش نیز بدون تحقیق و دقت ارائه می شود. کی قباد، کدخدای بخش مهمی از تیره قاید گیوی ایل بویراحمد بود که مولف به نقل از روزنامه حبل المتین به وی لقب دزد داده است اما اگر از مردم بومی تحقیقاتی نسبت به این شخص صورت گیرد معلوم می شود که نه تنها دزد نبود، بلکه مخالف دزدی بوده و بشدت افرادی که اقدام به دزدی می کردند را مجازات می کرد، دزد به کسی می گویند که از دیوار خانه کسی بالا برود یا بی خبر اموالی کسی را ببرد اما معمولاً غارت کلی بوده و با زور و بصورت آشکار انجام می گیرد پس کلمه دزد یا دزدی برای غارتگران صحیح به نظر نمی رسد توضیحا اینکه غارت یک وضعیت عادی در آن زمان بوده است و سابقا نیز درباره این موضوع و لزوم رعایت اقتضای زمان و مکان در نوشتن تاریخ توضیحاتی ارائه گردید. کی قباد همراه با سرتیپ خان در جنگ معروف دره سرد لوداب با جمع کثیری از بویراحمدی های علیا کشته شد که با مکانی که مولف در کتابش می آورد، فرسنگها فاصله دارد. مولف می توانست این بخش را با تحقیق محلی با دقت و وثوق بیشتری نگارش کرد.
خوانین به جرم همکاری با سردار اسعد وزیر جنگ و تیمور تاش وزیر دربار رضاشاه در سال ۱۳۱۲ بازداشت و در سال ۱۳۱۳ تیر باران شدند. اما نحوه دیدار خوانین با رضا شاه بدین شرح است که در گرگان سردار جنگ و تیمور تاش با شاه صحبت کردند و به وی گفتند که سران عشایر ایران به سختی معیشت خود را تأمین می کنند و مملکت از سوی انگلیس و شوروی تهدید می شود . خوب است اجاره بفرمایید ضمن شرفیابی مورد تفقد و تشویق قرار گیرند ایلات آنان را مسلح تا همدوش سربازان ارتش مرزهای کشور را پاسداری نمایند.
شاه دستور شرفیابی را صادر کرده به سران عشایر اعلام شد، که لباس مخصوص شرفیابی تهیه نمایند. خوانین بویراحمد و امام قلی خان رستم با هم مشورت کردند که سختی هایی را تحمل کردیم اما حالا بهترین فرصت فراهم شده است باید در سالن شرفیابی شاه را ترور کنیم و از او انتقام بگیریم. اسلحه ای برای این منظور تهیه شد.
پیشخدمتی که در اطاق مشورت، پذیرایی می کرد و مورد اعتماد بود، بدون قصد قبلی موضوع را لو داد. بدین ترتیب که در همسایگی خوانین، منزل آقای مقتدایی رئیس امنیت کشور بود، همسر مقتدایی، فروغ ظفر دختر سردار ظفر بختیاری بود که پیشخدمت در اوقات بیکاری بنا به اصرار فروغ بعد ازظهرها با خانواده اش به دیدار آنها می رفتند. پیشخدمت خائن نبود اما روزی به خانم فروغ می گوید بی بی انشاء الله همین روزها شاه را می کشیم و خودمان لرها شاه می شویم و فروغ هم به شوهرش می گوید. در ضمن یک نفر از تبعید شدگان با امضای محفوظ هم قبلاً گزارشی به شاه رسانده بود.
در سالن شرفیابی، هر سه نفر تفتیش بدنی می شوند، کلت را در شلوار سرتیپ خان بیرون میاورند، شاه وارد می شود؛ به همه سران عشایر ایران جواب سلام می دهد وقتی به سران بویراحمد و ممسنی می رسد امام قلی خان وسط قرار داشت دست روی شانه شکراله خان و سرتیپ خان می گذارد و می گوید می دانید که من سربازانم را از نور چشمم بیشتر دوست دارم، می گویند بله اعلیحضرت؟ شاه می گوید چرا بی رحمانه آنها را کشتید. شکر اله خان می گوید: « اعلیحضرت لهراسب سربازها را کشت» شاه متعجبانه می گویدکه لهراسب مجری امر و فرمان بردار شما بود. بلافاصله سرتیپ خان پاسخ می دهد: «خلاف از بنده و عفو از رضاشاه» که شاه می گوید: «شما راهم بخشیدیم بروید در ایل تان مسلح شوید از مملکت تان دفاع کنید» شاه از سالن خارج شد اما قبل از سوار شدن بر خودرو، مقتدائی گزارش کشف کلت را به وی رسانید که شاه بالافاصله می پرسد: «آیا قصد کشتن من را داشتند یا می خواستند به کشور خیانت کنند» و مقتدایی می گوید که قضد کشتن شاه را داشته اند اما رضا شاه پاسخ می دهد: «این حق خود من است آنها را بخشیدم کسی که جرأت ترور رضا شاه را دارد شک نداشته باش شجاعت و شایستگی هم دارد که از وطن مان دفاع کند» ولی سرانجام طولی نکشید به جرم شرکت در کودتای نافرجام تیر باران شدند و غلامحسین خان در تلخسرو هم به وسیله آمپول کشته شد.
مولف کتاب در صفحه ۹۳ می نویسد که پس از تبعید رضا شاه وسیله عده ای از حزب کبود که یک تشکیلات نظامی هوادار آلمان بود و به وسیله سرلشکر زاهدی و عده ای از افسران ارتش اداره می شد؛ آزاد شدند. اگر منظور مولف از بازماندگان اعدام شدگان باشد که خوانین از تاریخ ورود به تهران تا لحظه فرار تحت مراقبت مأمورین دولت بودند اما یک روز زندان نرفتند بلکه به هر جا یا مکانی در محدوه تهران و تبریز که میل داشتند رفتند. هنگام فرار به سختی توانستند، دو قبضه سلاح شکاری و مقداری فشنگ و هزینه مسافرت خود را مهیا کنند.
بویراحمدی ها هیچگاه بیگانه پرست نبودند و هیچگاه آلت دست بیگانه قرار نگرفتند، بر علیه نظام پهلوی بدون دخالت هیچ کشور یا فردی مبارزات را شروع کردند، پادگانها و پاسگاههای دولتی را خود همین مردم خلع سلاح کردند و از لحاظ تجهیزات خودکفا شدیم. بویراحمد بدون هیچ پشتوانه ای همیشه یکه تاز سرزمین جنوب ایران بود. بخشی از افتخارات بویراحمد در آن دوره علاوه بر مبارزه مستقیم با رژیم پهلوی بدین شرح است: ۱- به هیچ ایل و طایفه ای عشایر هم مرز اجازه ندادیم به بویراحمدیها تجاوز کند.
۲- پرچم بخشی از جنوب کشور را از دست شاه ایران متعلق به ایل خود کردیم.
۳- چهار بار با سرافرازی بدون کمک هیچ بیگانه ای، دلاوران بویراحمد با دولت پهلوی جنگیدند.
۴- تشکیل استان و تعیین مرکز استان خون بهای دلاوران و پدران ماست.
۵- وقتی فرمانده انگلیسیها در اطراف چاه های نفت به پاسداری مشغول بود، در گچساران به استقبال عبدالله خان آمد و بطرف او دست دراز کرد. خان از دست دادن به فرمانده انگلیسی سرباز زد و می گوید شما وطن مرا اشغال کرده اید من به دشمن وطنم دست نمی دهم.
۶- به اهتزاز درآوردن پرچم خود مختاری با سرشاخه چوب بلوط با شعار نصر من الله و الفتح القریب.
۷- تحویل نیروهای نازیسم هیتلری آلمان را که در پناه بویراحمد بود در مقابل پرداخت مبالغ هنگفتی لیره انگلیسی از عبدالله خان درخواست می کنند اما عبدالله خان برای حفظ تاریخ و اعتبار ایلش از دریافت آن خودداری می کند.
نویسندگان تاریخ باید مراقب باشند که با دقت و با صحت بنویسند، ایل بویراحمد و عشایر افتخاراتی دارند که نباید تحریف شود، این مردم دلاور در مقابل ظلم و جور و بیگانه سر تعظیم فرود نیاورده اند و بارها با رژیم پهلوی جنگیده اند لذا تاریخ نویسان در کتاب های خود درباره این ایل و طایفه هم باید افتخارات آنها را با دقت و تحقیق و بدون ذره ای تحریف به نسل های کنونی و آینده جامعه منتقل نمایند.
———————
هادی ضرغام پور
مطالب مرتبط
کتاب اوضاع سیاسی اجتماعی” ایل بویراحمد” ،کینه توزی علیه “بویراحمد”است
قسمت دوم-کتاب اوضاع سیاسی اجتماعی” ایل بویراحمد” ،کینه توزی علیه “بویراحمد”است
قسمت سوم-کتاب اوضاع سیاسی اجتماعی” ایل بویراحمد” ،کینه توزی علیه “بویراحمد”است
عبدالله خان نقشی در قتل آغا سیف الله نداشت/گفتار حاج اسماعیل مظفری در محضر شاه نبود
ارسال دیدگاه
نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد